باب ذکر الأدِلَّهِ الَّتی ذَکَرها شیخُ الطّائفه علی إثباتَ الغیبَهِ (۳)

می‌نویسد قول کیسانیّه و ناووسیّه و واقفیّه باطل است!! می‌پرسیم آنها خصوصاً اسماعیلیه أخبار متعدّد دارند که موعود، همان فرد منظور آنهاست ولی شما أخبار آنها را نمی‌پذیرید! أخبار شما چه فرقی با أخبار ایشان دارد که قول آنها را باطل و قول خود را حقّ می‌دانید؟! لاأقلّ آنها کسانی را امام دانسته‌اند که در ولادتشان تردید نیست ولی شما کسی را امام می‌دانید که در ولادتش جدّاً تردید هست! مجلسی أخباری را که شیخ طوسی در کتاب «غیبت» خود بدانها استناد کرده، آورده است و چنانکه در صفحات گذشته ملاحظه شد، هیچ یک وضع خوبی نداشتند.

شیخ طوسی می‌گوید: «بحث درباره غیبت پسر حضرت عسکری  علیه السلام فرع بر ثبوت امامت اوست و مخالف ما یا امامت او را می‌پذیرد و از سبب غیبت او می‌پرسد که ما موظّف به جواب او می‌شویم و یا امامت او را نمی‌پذیرد که در این­صورت سؤال از غیبت او معنی ندارد([۱])». به همین سبب می‌گوییم چنانکه در کتب مختلف آورده‌ایم موضوع امامت منصوصه إلهیّه دلیل ندارد و شما یک قول بلادلیل را پذیرفته‌اید و بر این ادّعا نصّ شرعی ارائه نمی‌کنید و این أصل که زعیمِ أمّتِ اسلام پس از رسول خدا  صلی الله علیه و سلم و پس از «إکمال دین و إتمام نعمت» [المائده: ۳]. باید معصوم باشد، دلیل ندارد و با آیه ۵۹ سوره نساء ردّ می‌شود و ضروراست که به تحریر دوّم کتاب «عرض أخبار أصول بر قرآن و عقول» (ص ۳۸۴ تا۳۸۹ و ۵۵۵تا۵۵۷ و ۵۷۲ و۵۷۳) مراجعه شود.

در این باب به أنواع و اقسام مغالطات و یا قصّه‌هایی ازقبیل قصّه کیخسرو([۲]) و یا حتّی دروغ صریح، متشبّث شده‌اند تا مهدی موهوم را به خوانند بقبولانند و برای وصول به این مقصود از گفتن أقوال واضح البطلان ابایی ندارند!! مثلاً می‌گویند: «هرگاه امام برجان خود بیمناک شد غیبت وی واجب است و لازم است (از دید‌ه‌ها) پوشیده بماند همچنانکه پیغمبر گاهی در شِعبِ (أبی‌طالب) و گاهی در غارِ (ثَور) پنهان می‌شد و سبب این کار چیزی نبود مگر بیم از زیانهایی که متوجّه آن حضرت بوده است([۳])!!. می‌پرسیم چرا حضرت علی  علیه السلام و امام حسین  علیه السلام غائب نشدند و این واجب را رعایت نکردند؟! ثانیاً: رسول خدا  صلی الله علیه و سلم در شِعب أبی‌طالب مخفی نشد و همه أعمّ از مؤمن و کافر جای ایشان را می‌دانستند بلکه مشرکین آن­حضرت و پیروانش را در آنجا محصور نگه داشتند. ثالثاً: پیغمبر حدّ أکثر سه روز در غارِ ثَور از تعقیب کنندگانش مخفی شد و أظهَرُ مِنَ الشَّمس است که بحث ما درباره غیبت متعارفِ کوتاه مدّت از قبیل یک یا دو روز و یا یک یا دو هفته و یک یا دو ماه و یک یا دو سال… نیست بلکه تشکیک ما به غائب شما ناشی از عدم حصول علم به ولادت و موجود بودن اوست و اینکه غیبت او از أنظار همگان أعمّ از دوست و دشمن است نه فقط از أنظار دشمنان! در این مورد لازم است مراجعه شود به «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» (ص ۶۵۳-۶۵۴). رابعاً: پیغمبر  صلی الله علیه و سلم پس از اختفای سه روزه در غار ثَور، بر همان مردمی ظاهر شد که به قول شما نه از أنظار آنها پنهان شده بود نه بر نسل پس از ایشان، أمّا امامِ شما نه تنها بر نسل بعدی ظاهر نشده بلکه بر دهها نسل پس­ازمردم قرن سوّم، نیز ظاهر نشده است!! مشرکین مکّه و أطراف آن به چشم خود رسول خدا  صلی الله علیه و سلم را دیده و از او شنیده بودند که: ﴿…فَقَدۡ لَبِثۡتُ فِیکُمۡ عُمُرٗا…﴾ [یونس: ۱۶]. «عمری درمیان شما به سر برده‌ام» و منکر این حقیقت نبوده و حدود پنجاه سال او را درمیان خود دیده بودند و أحدی در وجود آنحضرت تردید نداشت و به همین سبب چون پیامبر  صلی الله علیه و سلم چند روزی در غار ثَور مخفی شد مشرکین با جدّیّت تمام به تعقیب آن­حضرت اقدام وبرای دستگیری او جائزه تعیین کردند تا شاید او را دستگیر کنند. بنابراین مخفی شدن چند روزه رسول خدا  صلی الله علیه و سلم در غار، در اعتقاد به وجود او به هیچ وجه خللی وارد نمی‌کرد وإلا اگر کسی ازمخالفین، پیغمبررا ندیده بود و وجودش متّکی به چند روایت بود که عدّه‌ای نامعتمد نقل کرده بود، آیا مشرکین  آن­همه به خود زحمت می‌دادند؟! پیامبر  صلی الله علیه و سلم نیز پس از وصول به مدینه اظهار داشت که با أبوبکر در غار ثَور پنهان بوده، این چه ربطی به مهدی دارد که در هیچ یک از موضوعات مربوط به او (از قبیل زمان تولّد، نحوه تولّد، نام مادر، علّت غیبت و….) قول واحد وجود ندارد و جُز ضُعَفا و مجاهیل کسی او را ندیده است. آیا اگر مشرکین مکّه هیچگاه پیامبر را ندیده بودند و چند فرد نامعتمد در مکّه ادّعا می‌کردند که پیامبری وجود دارد که فقط ما او را دیده‌ایم و باید به او ایمان بیاورید آیا مکّیان مُحقّ نبودند که بگویند این چه پیغمبری است که هیچ شباهتی به انبیاء سابق ندارد که میان مردم حضور یافته و خود، آنها را دعوت به ایمان نموده و آنها را تعلیم می‌دادند؟! ما هیچ أثر و نشانه معتبری از تولّد او نداریم و جستجوی ما از او نتیجه‌ای نداده و فقط عدّه‌ای أفراد نامعتبر وجود او را ادّعا و ما را به قبول او دعوت می‌کنند، درحالی­که وجود رهبر باید با دلیل برهان ثابت شود  و این ادّعای شما شبیه بازی «قائم باشکِ» بچّه‌هاست و در خور عُقًلا و خردمندان نیست!.

[۱]– الکلام فی غیبه ابن الحسن فرع على ثبوت إمامته والمخالف لنا إمّا یسلّم لنا إمامته ویسأل عن سبب غیبته فنکلّف جوابه أو لایسلّم لنا إمامته فلامعنی لسؤاله عن غیبته.

[۲]– پادشاه أساطیری ایران!!.

[۳]– وإذا خافَ على نَفسِهِ وَجَبَت غَیبَتُهُ وَلَزِمَ استتارُهُ کَمَا استَتَرَ النّبیّ  تاره فی شِعب وأخرى فی الغار و لاوجهَ لِذلِکَ إلا الخوف من الـمضارّ الواصله إلیه!! [بحار الأنوار: ج۵۱، ص ۱۹۰].

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …