باب ذکر الأدِلَّهِ الَّتی ذَکَرها شیخُ الطّائفه علی إثباتَ الغیبَهِ (۱)

مجلسی در این باب پرداخته به استدلال برای اثبات غیبت مهدی و دلیل­هایی آورده سست‌تر از تار عنکبوت!! یکی از دلائل او این است که چون باید در هر زمان برای مردم رئیسی معصوم موجود باشد، و زمان ما کسی نیست، پس ناچاریم بگوییم یک معصومی هست ولی غائب است! جواب این است که خیر، احتیاج به رئیس معصوم نداریم، اگر برای حفظ دین است که بر همه مردم حفظ دین واجب، و اجماعِ مردم از خطا محفوظ است چنانکه رسول خدا  صلی الله علیه و سلم فرموده: «لاتَجتَمِعُ اُمَّتِی عَلَى خَطَإٍ» «اُمّت من بر خطا اجماع نمی‌کنند». علاوه بر این کسانی که شما مدّعی عصمت آنان هستید، آنان خود را خطاکار و گنه‌کار می‌دانستند([۱])! به اضافه اینکه رئیسی  که میان مردم باشد و برای مردم خدمت کند و مردم را از تعدّی بازدارد و بر دشمن بتازد و أمور مردم را اصلاح کند و برای مردم أمنیّت و کار و مسجد و آموزشگاه و راه و بیمارستان و… ایجاد کند أمّا معصوم نباشد قطعاً بهتر است از معصوم غائبی که مانند معدوم، خارج از دسترس خلق الله است. به عبارت دیگر وجود ناقص بهتر از عدم است. این سخن را مبتنی بر این فرض بیان کردیم که معصومِ غائبی موجود باشد درحالی­که هیچ دلیل متقنی بر وجود چنین غائبی در دست نیست.

صرف نظر از این، عصمت شرط موفّقیّت نیست. شما حضرت علی  علیه السلام و حضرت مجتبی  علیه السلام را معصوم می‌دانید ولی معترف‌اید که مخالفین نگذاشتند آنان چنان­که باید و شاید اهداف عالیه خود را تحقّق بخشند و مانع شدند که سایر معصومین حکومت را به دست بگیرند!.

مغالطه دیگر ایشان این است که خدا قدرت دارد بنده‌ای را هزاران سال نگه دارد درحالی­که پر واضح است صِرف قدرت إلهی بر إعطای عمر طولانی، در بحث ما کافی نیست و دلیل نمی‌شود بلکه دلیل و مدرکی دالّ بر وقوع، لازم است. آری خدا قدرت داشت که حضرت ابراهیم و موسی و پیغمبر اسلام را هزار سال یا ببیشتر عمر دهد، ولی نداد. هر مقدور و ممکنی را خدا تحقّق نمی‌دهد، چنانکه نداده. مدّعی باید دلیل بر وقوع إدّعای خود بیاورد وگرنه چنانکه گفته شد صِرف اثبات امکان – که مخالف ندارد – دلیل بر وقوع نیست. (فلاتجاهل)

مغالطه دیگر ایشان وجود أخبار کثیره است از رسول خدا  صلی الله علیه و سلم و امامان درباره إمامت مهدی و غیبت و ظهور او. أمّا چنانکه در کتاب شریف «شاهراه إتّحاد» (تألیف مرحوم قلمداران) و یا «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» و «تضادّ مفاتیح الجنان با قرآن» (ص ۳۳۱ تا۳۶۴) و «رهنمود سنّت در ردّ أهل بدعت» و نظایر اینها آمده، اخبار امامت در قرن دوّم به بعد جعل شده و اعتبار ندارد. در اینگونه روایات مطالب مخالف قرآن و عقل و یا مسائل ضدّ و نقیض کم نیست صرف نظر از اینکه بسیاری از رُوات آنها مطعون‌اند.

علاوه بر این اگر أخباری که مستند شماست واقعاً صادر از شارع بود اینهمه حیرت و اختلاف در پیروانشان روی نمی‌داد!. (ر.ک. کتاب حاضر مقاله «مهدی و غیبت او» و کتاب «شاهراه إتّحاد»، ص ۲۳۳ به بعد و «خاندان نوبختی»، ص ۵۰تا۵۳ و ۱۶۲تا۱۶۵).

همچنین لازم به تذکّر است که دلیل آنها بر لزوم حاکمیّت معصوم باید در همه زمانها صادق باشد. تا صد سال پیش که تلفن و تلگراف و رادیو و بی‌سیم و… نبوده، مثلاً حضرت علی  علیه السلام فرد غیرمعصومی را والی مصر یا خراسان یا…. می‌کرد و آن غیرمعصوم می‌بایست مسائل منطقه خود را با نظر به کتاب و سنّت و بدون استفتاء از معصوم حلّ و فصل کند و کسی هم به این موضوع اشکال نمی‌کرد. بنابراین در زمان قدیم جُز مناطق محدود، مردم سایر مناطق به معصوم دسترسی نداشتند و بیشتر مناطق جهان اسلام بدون نظر معصوم اداره می‌شد. قرآن نیز مسلمین را به پیروی از کتاب و سنَّت و مشورت دعوت فرموده [الشّوری: ۳۸] و برای پس از پیامبر، ذکری از امام معصوم نکرده است! باید توجّه داشت که به قول شما امام از رسول أکرم  صلی الله علیه و سلم بالاتر نیست درحالی­که دلیل متقن بر اینکه أنبیاء و از جمله خاتم الأنبیاء  صلی الله علیه و سلم در غیرموضوع وحی و ابلاغ شریعت، معصوم بوده‌اند، دردست نیست و آنها به تصریح قرآن، بشر بودند و در غیرمسأله وحی، امکان اشتباه یا انتخاب غیر أحسن در شؤون مختلف حیات، از ایشان منتفی نبود([۲]). (فتأمّل). در زمان رسول أکرم  صلی الله علیه و سلم منصوبینِ حضرتش که معصوم نبودند در مکّه و یمن و مناطق دور و نزدیک، أمور مردم را با توجه به کتاب و سنّت اداره می‌کردند و در آن نقاط معصومی مستولی و حاکم نبود. أمّا در دوران پس از ختم نبوّت أوّلاً اثبات عصمت به معنایی که موردپسند شماست برای یکی از افراد أمّت محتاج دلیل متقن شرعی است که شما دلیلی ارائه نکرده‌اید([۳]). ثانیاً بر فرض که حضرت علی  علیه السلام معصوم می‌بود أمّا عُمّالِ منصوبِ او در مصر و مدینه و مکّه و بلاد دور که معصوم نبودند و صرفاً توجّه به کتاب و سنّت تصمیماتی گرفته و کارهایی می‌کردند که آن حضرت اطّلاع نداشت. بنابراین چه حضرت علی و یا حضرت حسن  علیهما السلام معصوم باشند یا نه آیا نُوّاب و منصوبینِ غیرمعصومِ آنها که در مناطق دوردست بوده‌اند و دائماً به ایشان دسترسی نداشتند، نباید أمور أمّت را با توجّه به کتاب و سنّت اداره می‌کردند؟!!.

[۱]– ر.ک. عرض اخبار اصول… ص ۵۷۹ تا ۵۸۱٫

[۲]– در موضوع «عصمت» ضرور است مراجعه شود به «تضادّ مفاتیح الجنان با قرآن»، ص ۱۳۴ و ۳۲۰ تا ۳۲۲ و «عرض اخبار اصول»، ص ۱۰۴٫

[۳]– رجوع شود به «شاهراه اتّحاد» ص ۱۳۸تا۱۴۲ و «زیارت و زیارتنامه» ص ۲۶۹و۲۷۰٫

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …