هنگامی که پیامبر صلی الله و علیه وسلم عمر بن عاص را با دو همراهش، دیدند به یارانش گفت: (اینک مکه جگر گوشه هایش را نزد شما آورده) بدین معنی که اینان شخصیت های برجسته و سرشناس اهل مکه هستند.
پس از گرویدن به اسلام، حضرت عمروبن عاص(رض) به دلیل قابلیت ها و شایستگی های برجسته و اسلام نیکویش مورد اعتماد و اطمینان رسول خدا(ص) قرار گرفت. عمروبن عاص در توصیف این اعتماد ارزشمند می گوید: (…سوگند به خدا، رسول خدا صلی الله وعلیه وسلم به هنگام بروز حادثه، من و خالدبن ولید را در برون رفت از حادثه و بحرانی خاص ترجیح می داد).
روزی یک مرد از عمرو بن عاص«رض» پرسید:(چه چیز سبب شد در گرویدن به اسلام تأخیر نمایی، در حالی که فردی خردمند و صاحب بینش بودی؟)حضرت عمروبن عاص«رض» در پاسخ گفت:(ما به همراه قومی بودیم که بر ما تقدم و امتیاز داشتند، و کسانی بودند که دانایی و بینش آنان با کوه ها، همطرازی می کرد. پس چون پیامبر«ص» به پیامبری مبعوث گردید، نبوتش را انکار کردند. از این رو ما به آنان پناه آوردیم و چون از دنیا رفتند(یا کشته شدند) و نبوت به ما رسید، نگریستیم و تدبر و تأمل نمودیم. و به این نتیجه رسیدیم که اسلام حقیقتی روشن و آشکار است. لذا دین اسلام در قلبم نشست. و قریش به علت تأخیر در حضور رساندن در موقعیتهایی که قبلا به کمک آنان می شتافتم پی به موضوع بردند. به همین جهت جوانی را از میان خود نزد من فرستادند تا در این باره با من گفتگو نماید. به جوان گفتم: تو را به پروردگارت و پروردگار پیشینیان و پروردگار آیندگان سوگند می دهم ! آیا ما هدایت یافته تریم یا ایرانیان و رومیان؟ جوان گفت:آنان. گفتم: پس برتری ما، در صورتی که هیچ امتیازی جز در دنیا بر آنان نداشته ایم چه سودی به حال ما دارد در حالی که آنان در همه چیز از ما برتر و بالاترند؟ و به دلم خطور کرده بود که این سخن پیامبر (ص) که می گفت : خداوند با بر انگیخته شدن پس از مرگ نیکوکار را پاداش می دهد و مجرم را به سزای بدی اش می رساند، حق است و هیچ خیری در ادامه دادن باطل نیست.)خود عمرو بن عاص می گوید: (سپس [محبت] اسلام در قلبم نشست.لذا نزد رسول الله«ص» آمدم تا با وی بیعت کنم. گفتم: ای رسول خدا! دستت را باز کن تا با تو بیعت کنم. آنحضرت «ص» دستش را باز کرد.اما من دستم را کشیدم. رسول الله«ص» فرمودند:( چه شده ای عمرو! ) گفتم: خواستم شرط بگذارم ! رسول الله«ص» فرمودند: چه شرطی؟ گفتم : به شرط اینکه گناهانم بخشوده و آمرزیده شوند. آن حضرت «ص» فرمودند: (ای عمرو! مگر نمیدانی که اسلام آنچه را که پیش از اوست، از بین می برد و اینکه حج، هر آن چه را که پیش از اوست، محو می سازد.) و به گونه ای بودم که هیچ فردی محبوبتر و با هیبت تر از رسول خدا (ص)در برابر چشمانم نبود. و اگر از من خواسته شود که او را توصیف نمایم، تاب و تحمل آن را نخواهم داشت زیرا به خاطر شکوه و جلال پیامبر، تاب نگریستن به او را نداشتم.
حضرت عمروبن عاص«رض» پس از تفکری طولانی و بلند مدت به دین اسلام گروید. به همین روی پیامبر«ص» درباره ی اسلام آوردن او فرمود:(مردم به دین اسلام گرویدند و عمروبن عاص«حقیقتا» به آن ایمان آورد.) این توصیف مختصر نبوی پیرامون به اسلام گرویدن عمروبن عاص«رض»، جایگزین بلیغ ترین، جامع ترین و بدیهی ترین مطولات قرار می گیرد.هنگامی که پیامبر«ص» در رمضان سال هشتم هجری مکه را گشود و در کنار دروازه کعبه سخنرانی کرد. و قریشیان را بخشید. و هفت بار اطراف کعبه طواف نمود و وارد آن شد. در این هنگام مردم برای بیعت با رسول الله«ص» گردهم آمدند. و پیامبر«ص» در ازاء اطاعت و فرمانبر ی از فرامین خدا و رسولش بر حسب توانایی ، با آنان بیعت می نمود. و این بیعت، بیعت مردان بود.
هنگامی که پیامبر«ص» از بیعت با مردان فارغ گردید با زنان بیعت نمود. زنانی از قریش نزد او آمدند. در میان زنان بیعت کننده، ریطه ی بنت منبه بن حجاج( ) دیده می شد.
عبدالله بن عمروبن عاص«رض» فرزند عمروبن عاص«رض» پیش از پدرش به دین اسلام گرویده بود. بنابراین با ایمان عبدالله خانواده ی عمروبن عاص در گرویدن به اسلام کامل شد و پیوند و اتحاد آنان، زیر پرچم اسلام بوقوع پیوست.