۴- قرطبی در تفسیر خویش به بیان دیدگاه بعضی از اندیشمندان بنابر اجماع مبنی بر عدم وجوب نظر میپردازد و مینویسد: « باجی([۱]) بر این گفته که نظر و استدلال اولین واجب الهی است، چنین استدلال میکند که در تمامی زمانها به مردم عوام و مقلّد، مؤمن اطلاق شده است و میگوید: اگر این تفکرشان که فقط کسانی که اهل نظر و استدلالاند، مؤمن هستند صحیح باشد و نیز اگر ایمان جز بعد از نظر و استدلال صحیح نباشد برای کافران جائز بود، هنگامی که مسلمانان بر آنان غلبه مییافتند، بگویند که کشتن ما برای شما حلال نیست؛ زیرا بر اساس تعالیم دینی شما، ایمان جز بعد از نظر و استدلال صحیح نیست، پس ما را واگذارید تا بنگریم و استدلال کنیم و میگوید: این دلالت بر این میکند که آنان را واگذارند و نشکند تا بنگرند و استدلال ورزند، که این خلاف نصوص است. ([۲])
قرطبی در ادامه میگوید: «میگویم: این در زمینۀ خودش صحیح است رسولالله صلی الله علیه و سلم میفرماید: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى یَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، وَیُؤْمِنُوا بِی، وَبِمَا جِئْتُ بِهِ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ عَصَمُوا مِنِّی دِمَاءَهُمْ، وَأَمْوَالَهُمْ إِلاَّ بِحَقِّهَا، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ.»([۳])«به من دستور داده شده که با مردم بجنگم تا اینکه بگویند هیچ معبود(به حقی) جز الله وجود ندارد و به من و آنچه برایش مبعوث شدهام ایمان آورند، پس هرگاه چنین کردند جان و مالشان در امان است مگر حق و حساب خداوند (مانند زکات و … که باید آنرا بپردازند.)»
همانگونه که در ادلۀ مذاهب معتزله و أشاعره بیان شد، آنان برای وجوب نظر به بیان دلیل إجماع میپردازند که با بیان مذکور، مشخص میشود که إجماع آنان بدون پایه و اساس است و از لحاظ شرع، مقبول نیست، هرچند بعضی خرق إجماع را کفر دانستهاند. البته این گفته جای تفکر و بحث دارد، به گونهای که امامالحرمین میگوید: «خداوند زبان فقها را که قائلاند، خارق أجماع کافر است، شفا دهد. این گفته قطعاً باطل است؛ زیرا منکر اصل اجماع کافر نیست و قول به تکفیر و تبری از او کاری آسان نیست.»([۴])
([۱]) باجی: أبو الولید سلیمان بن خلف بن سعدالباجی القرطبی از تبار علی مالکیه در «باجه» از شهرهای اندلس (اسپانیا) در سال ۴۰۳ه متولد شد و از زمره رجال حدیث است و به بغداد و موصل کوچ نمود از جمله تألیفاتش میتوان به” شرح المدوّنه “و “المنتقی “اشاره نمود. نک: زرکلی، الأعلام، ۵/۳۱۶٫
([۳])(صحیح): مسلم (ش۱۳۵) / بیهقی، السنن الکبری (ش۱۵۶۶۴و۱۷۳۰۹) / دارقطنی (ج۲ص۸۹) / بیهقی، الشعب الایمان (ج۱ص۳۹و۱۴۶) / بزار (ش۸۳۰۲) / تمام رازی، الفوائد (ج۱ص۳۳۶) / ابن حبان (ش۱۷۴و۲۲۰) / ابن منده، الایمان (ج۱ص۳۵۸و۵۰۹) از طریق (روح بن قاسم و سعید بن سلمه و عبدالعزیز بن محمد دراوردی) روایت کرده اند: «حدثنا العلاء بن عبدالرحمن عن أبیه عن أبی هریره قال قال رسول الله صلی الله علیه و سلم أقاتل الناس حتى یشهدوا أن لا إله إلا الله ویؤمنوا بی و بما جئت به فإذا أقروا بذلک عصموا منی دماءهم وأموالهم إلا بحقها وحسابهم على الله عزوجل» و اسنادش «صحیح» میباشد البته به جز «وبما جئت به»؛ چرا که این حدیث را «عبیدالله بن عبدالله بن عتبه و سعید بن مسیب و ابوسلمه بن عبدالرحمن و ابوحازم و اعرج و محمد بن الحنفیه و کثیر بن زید و حسن بصری و ابوصالح و صالح مولی توأمه و مجاهد و زیاد بن الحارث وهلال بن ابی هلال وعجلان وعبدالرحمن بن یعقوب» از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده اند؛ [بیهقی، السنن الکبری (ش۷۵۷۳و۱۳۴۹۷و۱۳۴۹۸و۱۶۹۴۵و۱۷۲۷۷) / احمد (ش۱۰۵۸و۱۰۸۲۲و۱۰۱۵۸) / ابن سعد، الطبقات الکبری (ج۱ص۱۹۳) / مسلم (ش۱۳۵) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج۳ص۳۶۷) / المعجم الاوسط (ش۸۱۴۹) / ابونعیم، حلیه الاولیاء (ج۳ص۳۰۶) / جمال الدین حنفی، مشیخه ابن البخاری (ج۳ص۱۵۷۴) و ….] اما این قسمت را تنها علاء بن عبدالرحمن بن یعقوب از پدرش روایت نموده است و تفردش در مقابل این همه روات مقبول نمیباشد مخصوصاً اینکه اکثر آنان ثقات و اثبات هستند و العلاء بن عبدالرحمن خطاهایی دارد لذا امام ابن حجر میگوید «صدوق ربما وهم» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۸ص۱۸۶) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۵۲۴۷)].
ما باید یادآوری کنیم اعتقاد داشتن به قرآن، جز اعتقادات اهل سنت و جماعت، و منکر آن کافر است و بر آن اجماع هم میباشد؛ و در این قرآنی که به صورت تواتر از طرف خدا به ما رسیده میخوانیم: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُۚ وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا﴾ [النساء: ۱۳۶]. «ای کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و پیغمبرش (محمّد) و کتابی که بر پیغمبر نازل کرده است (و قرآن نام دارد) و به کتابهائی که پیش تر (از قرآن) نازل نموده است (و هنوز تحریف و نسیان در آنها صورت نگرفته است) ایمان بیاورید. هرکس که به خدا و فرشتگان و کتابهای خداوندی وپیغمبرانش و روز رستاخیز کافر شود (و یکی از اینها را نپذیرد) واقعاً در گمراهی دور و درازی افتاده است».
نکته۱: باید اشاره کنیم که: در کتب حدیث و رجالی، صحابه فراوانی این حدیث را از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت کردهاندکه عبارتند از: «عبدالله بن عمر و أبوهریره و معاذ بن جبل و عبدالله بن عباس و جابر بن عبدالله و أبو بکر و عمر و نعمان بن بشیر و سمره بن جندب و أنس بن مالک و أوس بن أوس و عیاض انصاری و أبو بکره و جریر بن عبدالله و أبو مالک أشجعی و سهل بن سعد و رجل من بلقین» و اسناد اکثر آنها مقبول میباشد و لذا مفهوم حدیث در کل صحیح و حتی متواتر است.
نکته۲: اگر کسی مانع گسترش دین خداوند ( متعال) و تبلیغ مبلِّغان آن گردید، باید با وی جنگید تا از آن ممانعت ننماید: «أمرت أن أقاتل الناس حتى یشهدوا …».