ادلۀ جمهور مسلمین بر جواز تقلید و عدم وجوب نظر(۳)

۳- آنچه به اثبات رسیده، این است که رسول‌اللهصلی الله علیه و سلم مردم را به ایمان به خداوند تعالی و بدانچه به خاطرش مبعوث شده، دعوت نموده و هرگز آنان را مکلف به نظر و استدلال ننموده است حتی قبل از اینکه شخص ایمان آورد، نظر را بر آن واجب ندانسته است.([۱]) و اصحاب -رضی الله عنهم أجمعین- که نزدیک‌ترین مردم به رسول‌الله  صلی الله علیه و سلم هستند «در صحت‌یابی ایمان که شیوه و سبک متکلمین بنابر تقیسمات و طبقه‌بندی است، عمل نکرده‌اند، البته نه به خاطر عجزشان، بلکه اگر می‌دانستند که این سبک برایشان سودمند است [و واجب است] در آن مبالغه می‌کردند و در نگارش دلائل به گونه‌ای ژرف‌اندیشی می‌نمودند که حتی از عمق تفکرشان به مسائل فرائض پیشی بگیرند و از این أصول، به طور یقین اینگونه استنباط می‌شود که گفته آنان حق و رأیشان صواب است؛ زیرا پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم آنان را تمجید می‌کند و می‌فرماید: «خیر أمتی قرنی، ثم الذین یلونهم، ثم الذین یلونهم.»([۲])([۳])«بهترین امت من افراد قرن من هستند (که به من ایمان آورده­اند و سپس افرادی که بعد از آن‌ها می­آیند (یعنی تابعین) و سپس افراد بعد ازآنها (یعنی تبع تابعین).»

خداوند متعال در اولین آیاتی که بر پیامبرش نازل می‌کند می‌فرماید: ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلَّذِی خَلَقَ١﴾ هرگز به او نفرمود: بنگر و استدلال کن تا اینکه خالق را بشناسی و این آیه، اوّلین پیامی است که رسول  صلی الله علیه و سلم دریافت نمود؛ پس مبلغان قبل از هر چیز مخاطب آنند و در آن به نظر و استدلال امر نشده‌اند.([۴])

خداوند متعال مومنین(پیروان پیامبرش  صلی الله علیه و سلم)، را اینگونه خطاب قرار می‌دهد: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ﴾([۵]) «‏ای کسانی که ایمان آورده‌اید آن‌چنان که باید از خدا ترسید از خدا بترسید.» ‏و ابن‌حزم در این زمینه می‌گوید: «به یقین اینگونه برداشت می‌شود که پیغمبر  صلی الله علیه و سلم در زمان نبوّتش در میان مؤمنین بود؛ پس بعد از ایشان دوره‌ها گذشت که انسان‌های اهل نظر و استدلال- آنانکه با نظر خداوند را شناختند- بسیار کم و غیر آن‌ها – عوام – زیاد شدند، مثلاً سیاه‌پوست‌ها، رومی‌ها، فارس‌ها، بردگان، زنان ضعیف و رعیت‌ها مسلمان شدند و کسانی هم با تعلیم پدر یا سیدش با اسلام آغشته شدند که آنان اکثریت مردم را هم تشکیل می‌دهند، خداوند آنان را هم جزء مؤمنین محسوب نموده و بر حکم اسلام، بر آنان حکم فرموده…، پس به یقین درمی‌یابیم که این‌ها بنا بر قول مأمورٍ به، پیرو پیامبراند  صلی الله علیه و سلم و هرکس سرکشی کند، کافر است و خون و مالش حلال می‌شود؛ سپس اگر بدون نظر مؤمن نمی‌شدند و جز از طریق استدلال بدان دست نمی‌یافتند؛ پس هرکس که استدلال نکند- به خصوص آنان که ذکر شد- از پیروی پیامبر  صلی الله علیه و سلم و از قول به تصدیقش نهی شده زیرا این دسته بدان عالم نیستند و این خلاف قرآن و سنت رسول‌الله  صلی الله علیه و سلم و اجماع امّت است. و فرض بودن استدلال و اینکه کسی بدون آن مسلمان نیست، بدون تردید باطل است. بنابر گفتۀ آن‌ها، خداوند متعال فراموش نموده- نعوذ بالله ممایقولون- که بفرماید: اسلام کسی مقبول نیست تا اینکه استدلال نماید، آیا تو گمان می‌کنی که خداوند تعالی فراموش کرده یا اینکه جهت گمراهی بندگانش آن را بیان ننموده؟!!([۶])

البته این دلیلی بر ردّ اجماعی است که معتزله و أشاعره بر وجوب نظر بدان استناد می‌کنند و این در حالی است که چنین إجماعی هیچ استناد شرعی ندارد و بی‌اساس است و هرگز صورت نگرفته است.

 

 

 

([۱])ابن‌حزم، الدره فیما یجب اعتقاده، ص ۳۹۱، نک: ابن‌تیمیه، مجموع‌الفتاوی، ۵/۵۴۳٫

([۲]) (صحیح): بخاری (ش۳۶۵۰و۲۶۵۱و۶۴۲۸و۶۶۹۵) / مسلم (ش۶۶۳۸-۶۶۴۰) / ابوداود (ش۴۶۵۹) / ترمذی (ش۲۲۲۱) / نسایی (ش۳۸۰۹) از طریق (زهدم بن مضرب وهلال بن سیاف وزراره بن ابی اوفی) روایت کرده اند: «قال سعت عمران بن حصین رضی الله عنهما قال قال النبی صلى الله علیه وسلم خیرکم قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم قال عمران لا أدری أذکر النبی صلى الله علیه وسلم بعد قرنین أو ثلاثه قال النبی صلى الله علیه وسلم إن بعدکم قوما یخونون ولا یؤتمنون ویشهدون ولا یستشهدون وینذرون ولا یفون ویظهر فیهم السمن.»

([۳])غزالی، إلجام العوام عن علم الکلام، صص ۸۸-۸۲٫

([۴]) نک: ابن‌تیمیه، مجموع الفتاوی، ۱۶/۳۲۸٫

([۵]) آل‌عمران/ ۱۰۲٫

([۶]) الفصل بین‌الملل و الأهوء والنحل، ۵/۲۴۳٫

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …