احکام سحر و جادو
سحر در لغت عبارت است از چیزی که سبب و علت آن پنهان باشد، از اینرو در حدیث آمده است: «بیگمان بعضی از بیان و سخنها، همانند سحر موثرند»[۱]. و سَحَری را سُحور نامیدهاند چون در آخر شب که تاریک و پنهان است خورده میشود و خداوند متعال میفرماید: ﴿سَحَرُوٓاْ أَعۡیُنَ ٱلنَّاسِ﴾ [الأعراف: ۱۱۶]. «چشمان مردم را جادو کردند».
یعنی دانش خود را از آن پنهان داشتند. از آن جا که جادو از انواع شرک است، چون جادو بدون شرک انجام نمیشود از اینرو در حدیث آمده است: «هر کس جادو کند شرک ورزیده است»[۲].
بنابراین مؤلف موضوع جادو را در کتاب «التوحید» ذکر کرد تا این مطالب را بیان کند که مردم را از آن برحذر دارد همانطور که دیگر انواع شرک را بیان کرده است.
ابو محمد مقدسی در «الکافی» میگوید: سحر افسونها و گرههایی است که در دلها و جسمها اثر میگذارد و فرد جادو شده را مریض میکند و یا به قتل میرساند و زن و شوهر را از یکدیگر جدا میکند. خداوند متعال میفرماید: ﴿فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِ﴾ [البقره: ۱۰۲]. «ولی آنها از آن دو، مطالبی میآموختند که بتوانند به وسیلهی آن، میان مرد و همسرش جدایی بیندازند».
و همچنین میفرماید: «قل أعوذ برب الفلق» تا «و من شر النفاثات فی العقد» یعنی از شر جادوگرانی که در گرههای خود میدمند و افسون میکنند به تو پناه میبرم و اگر جادو حقیقت نمیداشت خداوند فرمان نمیداد که از شرّ آن به خدا پناه برده شود.
امالمؤمنین عایشه روایت میکند که پیامبر صلی الله علیه و سلم را جادو کردند طوری که ایشان فکر میکرد کاری را میکند و حال آن که آن را نمیکرد و روزی به او (أم المومنین عایشه) گفت: «دو فرشته نزد من آمدند یکی بالای سرم و یکی کنار پاهایم نشست و گفت: بیماری این مرد چیست؟ دیگری گفت: جادو شده است. گفت: چه کسی او را جادو کرد؟
گفت: «لبیدبن اعصم در شانه (موی سر) در غلاف شکوفهی نخل در چاه ذی اروان[۳]». بخاری روایت کرده است[۴].
گروهی از معتزله و دیگران ادعا کردند که جادو ایجاد خیال و تصور است و حقیقت ندارد، این قول به طور مطلق درست نیست، بلکه بخشی از جادو چشمبندی و ایجاد خیال است و بخشی از آن حقیقت دارد.
میگوید: و خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَهِ مِنۡ خَلَٰقٖ﴾ [البقره: ۱۰۲]. «و قطعاً میدانستند که هر کس، خریدار چنین متاعی باشد، هیچ بهرهای در آخرت نخواهد داشت». البقره: ١٠٢
یعنی یهودیانی که به جای پیروی از پیامبران و ایمان به خدا دنبال جادو رفتند «لمن اشتراه» دانستند که کسی به جای اطاعت از کتاب خدا و پیامبرانش به دنبال آنچه شیاطین میخوانند رفته است، در آخرت بهرهای ندارد. «ما له فی الآخره مِن خَلاق» ابن عباس میگوید: یعنی «مِن نَصیب»[۵] یعنی بهرهای ندارد، قتاده میگوید: اهل کتاب در آنچه خداوند به سوی آنها فرستاده میدانستند که جادوگر در آخرت بهرهای ندارد[۶].
و حسن میگوید: «یعنی او دینی ندارد»[۷].
پس این آیه بر حرمت جادو دلالت میکند و همین طور هم است، بلکه جادو در همهی ادیان پیامبران † حرام است خداوند متعال میفرماید: ﴿لَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ﴾ [طه: ۶۹]. «و جادوگر هر جا برود، رستگار نمیشود». طه: ۶۹
و بعضی از این آیه، بر حرام بودن یادگیری جادو استدلال کردهاند چون (لمن اشتراه) (هر کس خریدار چنین متاعی باشد) عام است.
و: ﴿فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِ﴾ [البقره: ۱۰۲]. «و از آن دو، مطالبی میآموختند که بتوانند به وسیلهی آن، میان مرد و همسرش جدایی بیندازند». البقره: ١٠٢ بر این دلالت میکند و اصحاب احمد تصریح کردهاند که تعلیم و تعلّم جادو کفر است و فرد با یاد گرفتن و با یاد دادن آن کافر میشود[۸].
[۱]– صحیح بخاری۴۸۵۱ از عبدالله بن عمر و صحیح مسلم۸۶۹ از عمار بن یاسر.
[۲]– نسائی در سنن ش۷/۱۱۲ و المعجم الأوسط طبرانی۱۴۶۹ و الکامل ابن عدی۴/۳۴۱ و ابن مردویه چنان که در الدر المنثور۸/۶۹۰ از عباد منقری از حسن از ابوهریره روایت شده است، ذهبی در المیزان ۳/۹۲ میگوید: این روایت صحیح نیست به خاطر ضعف عباد و منقطع بودن روایت، یعنی روایت بین حسن و ابوهریره منقطع است.
[۳]– صحیح بخاری۵۷۶۳ و صحیح مسلم۲۱۸۹٫
[۴]– الکافی ۴/۱۶۵٫
[۵]– ابن ابی حاتم در تفسیرش ۱/۱۹۵ با سندی که ابوجعفر عیسی رازی در آن است و او کسی است راستگو ولی کم حافظه. طستی در مسائل خود روایت کرده چنانکه در الإتقان فی علوم القرآن ۱/۳۵۷-۳۵۸ آمده و در اسنادش عیسی بن یزید بن داب اخباری وجود دارد که دروغگو و جعل کننده حدیث و شعر است.
[۶]– ابن جریر در تفسیرش۱/۴۶۴ و تفسیر ابن أبی حاتم۱۰۲۹٫
[۷]– تفسیر عبدالرزاق۱/۵۴ و تفسیر ابن جریر۱/۴۶۵ و تفسیر ابن أبی حاتم۱/۱۹۵ که سند آن صحیح است.
[۸]– نگا: الکافی۴/۱۶۵، المغنی۱۲/۳۰۰ و المبدع۹/۱۸۸٫