احکام سحر و جادو (۳)

عبدالرزاق از صفوان بن سلیم روایت می‎کند که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «هر کس مقدار کم یا زیادی از جادو را یاد گرفت این آخرین شناخت او با خداست»[۱]. این روایت مرسل است.

در اینکه آیا جادوگر کافر شمرده می‎شود یا نه اختلاف کرده‎اند، گروهی از سلف گفته‎اند که جادوگر کافر است و این قول مالک، ابوحنیفه و احمد است و شاگردان احمد گفته‎اند مگر آن که جادویش با ادویه، دود کردن و نوشیدن چیز مضری باشد در غیر این صورت کافر قرار داده نمی‎شود. و گفته‎اند که کافر شمرده نمی‎شود مگر آن که در جادویش شرکی باشد که در این صورت کافر شمرده می‌شود و این قول شافعی و گروهی از علماست[۲].

شافعی می‎گوید: هرگاه کسی جادو یاد بگیرد به او می‎گوییم: جادویت را برای ما توصیف کن، اگر چیزهایی را توصیف کرد که موجب کفر می‎شوند مانند آنچه اهل بابل بدان معتقد بوده‎اند از قبیل تقرّب جستن به ستاره‎های هفتگانه و اینکه آنچه از این ستاره‎ها جسته شود انجام می‎دهند؛ کسی که چنین عقیده‎ای داشته باشد کافر است؛ و اگر جادویی که او فرا گرفته از اموری باشد که سبب کفر نمی‎گردد،  در صورتی کافر است که به مباح بودن آن اعتقاد داشته باشد[۳].

اگر با دقت بررسی کنیم می‎بینیم که هر دو قول تفاوت و تضادی ندارند چون کسی که جادوگر را کافر نمی‎داند به خاطر آن است که گمان می‎برد او مرتکب شرک نشده است و حال آن که چنین نیست چون جادویی که از سوی شیطان انجام می‎گیرد جز با شرک ورزیدن، پرستش شیطان‎ها و ستاره‎ها انجام نمی‎شود از این‎رو خداوند متعال جادو را کفر نامیده و می‎فرماید: ﴿إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَهٞ فَلَا تَکۡفُرۡ﴾ «ما وسیله­ی آزمایشیم؛ مبادا کافر شوی». و می‎فرماید: ﴿مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ﴾ «در حالی که سلیمان هیچگاه کفر نورزید. بلکه این شیاطین بودند که کفر ورزیدند».

و در حدیثی که رزین از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‎کند آمده است: «جادوگر کافر است»[۴]. و ابوالعالیه می‎گوید: «جادوگری کفر است»[۵]. و ابن عباس در تفسیر: ﴿إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَهٞ فَلَا تَکۡفُرۡ﴾ می‎گوید: چون آن دو خیر و شرّ را تعلیم دادند و کفر و ایمان را معرفی کردند و آنها دانستند که جادو کفر است[۶].

و ابن جریج در تفسیر این آیه می‎گوید: «جز کافر کسی جرأت جادوگری را نمی‎کند»[۷].

اما جادویی که به وسیله‌ی ادویه، دود کردن و امثال آن انجام می‎شود جادو نیست و اگر جادو نامیده شده به صورت مجازی جادو نامیده شده چنان که سخن رسا و سخن‌چینی را مجازاً جادو نامیده‎اند اما جادو بوسیله‌ی ادویه، دود کردن و امثال آن حرام و ناجایز است و کسی که این کار را بکند باید به شدّت تنبیه و تعزیر گردد.

مؤلف می‎گوید: و خداوند متعال می‎فرماید: ﴿یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡجِبۡتِ وَٱلطَّٰغُوتِ﴾ [النساء: ۵۱]. «به شرک و خرافات و معبودان باطل گرایش دارند».

در فصل گذشته در مورد این مفاهیم بحث شد و علت ذکر آن در اینجا این است که جادو از جبت است چنان که عمر بن خطاب گفته است.

مؤلف می‎گوید: (عمر می‎گوید: جبت یعنی جادو و طاغوت یعنی شیطان).

ابن أبی حاتم و غیره این روایت را آورده‎اند و در آن جبت و طاغوت معرفی شده‎اند و تفاوت هر یک با دیگری معلوم می‎شود.

مؤلف می‎گوید: «جابر می‎گوید: طواغیت کاهنانی بودند که شیاطین بر آنان نازل می‎شدند و در هر قبیله‎ای یک کاهن بود»[۸].

این روایت را ابن أبی حاتم به همین صورت و طولانی از وهب بن منبه روایت کرده که گفت: جابر بن عبدالله را در مورد طاغوت‎هایی که برای داوری به آنان مراجعه می‎کردند پرسیدم گفت: در قبیله‌ی جُهینه یکی است و یکی در قبیله‌ی اسلم و یکی در قبیله‌ی هلال و در هر قبیله‎ای یکی وجود دارد؛ آنان کاهنانی‎اند که شیاطین بر آنان نازل می‎شدند[۹].

گفته‌اش: (جابر گفت) او جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام، ابوعبدالله انصاری سُلَمی صحابی بزرگواری است و پدرش نیز از صحابه بود، احادیث زیادی از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده است ایشان بعد از سال ۷۰ هـ.ق در حالی که نابینا شده بود در سن۹۴ سالگی در مدینه در گذشت[۱۰].

گفته‌اش: (طاغوت‎ها کاهنان هستند) مراد این است که کاهنان از طاغوت‎ها می‎باشند نه اینکه فقط کاهنان طاغوت‎اند و دیگران نه.

گفته‌اش: (شیاطین بر آنان می‎آمدند) در اینجا جنس شیطان مراد است نه ابلیس فقط. بلکه شیاطین نزد آنها می‎آمدند و با آنان سخن می‎گفتند و آنان را از پاره‎ای امور غیبی که با استراق سمع از آن آگاهی یافته بودند باخبر می‎کردند. بنابراین یک بار راست و صد بار دروغ می‎گفتند.

گفته‌اش: (در هر قبیله‎ای یکی بود) یعنی در هر قبیله‎ای از قبایل عرب کاهنی بود که برای حل و فصل اختلافات خود به آن مراجعه می‎کردند و امور غیبی را از وی می‎پرسیدند.

همچنین قبل از بعثتِ پیامبر صلی الله علیه و سلم وضعیت به همین منوال بود و با آمدن اسلام خداوند این شیوه را باطل گردانید و آسمان‎ها با شهاب‎ها حفاظت شد.

مطابق بودن این روایت با عنوان فصل روشن است از این جهت که جادوگر طاغوتی از طواغیت است، چون وقتی به کاهن طاغوت گفته می‎شود جادوگر به طریق اولی طاغوت است چون از کاهن بدتر و خبیث‌تر است.

 

(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– مصنف عبدالرزاق۱۷۷۵۳ و المحلی ابن حزم۱۱/۳۹۶ و در اسناد آن ابراهیم بن محمد بن أبی یحیی اسلمی است که گروهی از ائمه او را تکذیب کرده‎اند و در کنز العمال ۶/۷۴۳ آمده که ابن عدی این روایت را از علی به طور موصول روایت کرده است.

[۲]– کشاف القناع۶/۱۸۷، شرح منتهی الإرادات ۳/۴۰۴ و اختلاف مذکور در الفروق قرافی۴/۱۵۲ و المغنی۱۲/۳۰۱ ملاحظه کنید.

[۳]– الأم ۱/۲۵۶ و تفسیر ابن کثیر۱/۱۴۸ و عمده القاری عینی۱۴/۶۳٫

[۴]– اسناد این حدیث را نیافتیم و اغلب آنچه رزین به تنهایی روایت می‎کند سست و بی پایه است. نگا: الفوائد المجموعه شوکانی ص۴۹٫

[۵]– تفسیر ابن أبی حاتم۹۹۸ و در اسنادش ابوجعفر رازی قرار دارد که راستگوست اما حافظه‎اش خوب نیست.

[۶]– ابن ابی حاتم۱۰۱۰ و در اسنادش ابو جعفر رازی است که راستگوست اما حافظه خوبی ندارد.

[۷]– تفسیر ابن جریر۱/۴۶۲ و دیگران نیز روایت کرده‎اند و اسنادش صحیح است.

[۸]– بخاری ش۴/۱۶۷۳-البغا  به صورت معلق در صحیحش روایت کرده و ابن جریر در تفسیرش۳/۱۹ به صورت موصول روایت کرده است، و ابن أبی حاتم در تفسیرش۵۴۵۲ نیز روایت کرده و اسنادش صحیح است.

[۹]– تفسیر ابن أبی حاتم چنان که در تغلیق التعلیق۴/۱۹۵ آمده است و اسنادش صحیح است.

[۱۰]-شرح حال وی در الإصابه فی تمییز اسماء الصحابه ۱/۴۳۴٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …