احکام بدفالی گرفتن(۹)

ابن الاعرابی می‎گوید: هرگاه پرنده بوم بر خانه کسی می‎نشست می‎گفتند: خبر مرگ من یا یکی از اهل خانه‎ام را آورده است[۱].

و ابوعبید می‎گوید: عرب‎های دوران جاهلیت گمان می‎بردند که استخوان‎های مرده تبدیل به بوم می‎شود و پرواز می‎کند[۲].

و ابن رجب نیز همین را می‎گوید او می‎گوید: «این شبیه اعتقاد کسانی است که معتقد به تناسخ ارواح هستند و می‎گویند که ارواح مرده‎ها به اجساد حیوانات منتقل می‎شود؛ همه این باورها و اعتقادات باطل است و اسلام آن را باطل قرار داده و تکذیب کرده است و آنچه شریعت آورده این است که ارواح شهداء در چینه‌دان پرندگان سبزی است که از میوه‎های بهشت می‎خورند و از رودهای آن آب می‎نوشند تا اینکه خداوند این ارواح را به اجساد بر می‎گرداند[۳].

و زبیر بن بکار در «الموفّقیات» می‎گوید: عرب‎ها در دوران جاهلیت می‎گفتند: هرگاه کسی کشته شود و انتقام او گرفته نشود از سر او کرمی بیرون می‎آید و اطراف قبرش دور می‎زند و می‎گوید مرا آب دهید و در این مورد شاعر می‎گوید:

یا عمرو إن لاتدَع شَتمی ومَنقَصَتی

أَضربک حتى تقول الهامهُ اسقونی[۴]

ای عمرو! اگر از ناسزا گفتن و عیب جویی من دست بر نداری تو را چنان می‎زنم که هامه (کرم) بگوید مرا آب دهید.

و می‎گوید: یهودیان ادعا می‎کردند که این کرم یا پرنده هفت روزی اطراف قبر مرده دور می‎زند و سپس می‎رود.

گفته‌اش: (و لا صفر) ابوعبید معمر بن مثنی در «غریب الحدیث» از او روایت می‎کند که گفت: صفر ماری است که در شکم قرار می‎گیرد و حیوانات و مردم را آسیب می‎زند و از دیدگاه عرب‎ها سرایت آن از بیماری ‎گری (گال) بیشتر است[۵].

پس منظور نفی سرایتی است که عرب‎ها بدان معتقد بودند و عطف صفر بر عدوی از نوع عطف خاص بر عام است. و سفیان بن عینیه، احمد، بخاری و ابن جریر همین را گفته‎اند. و گروهی دیگر از علما گفته‎اند: مقصود از آن ماه صفر است که مردم دوران جاهلیت محّرم که از ماههای حرام است را حلال می‎شمردند و صفر را به جای آن حرام قرار می‎دادند. و این قول مالک است، ولی اشکالی دارد.

ابوداود از محمد بن راشد و او از کسی دیگر روایت می‎کند که گفت: مردم دوران جاهلیت ماه صفر را شوم و بد می‎دانستند و می‎گفتند ماه شومی است، پیامبر صلی الله علیه و سلم این عقیده آنها را باطل قرار داد[۶]. ابن رجب می‎گوید: شاید این نزدیک‎ترین قول باشد[۷].

بسیاری از جاهلان ماه صفر را بد می‎دانستند و از سفر در این ماه منع می‎کردند و بدفالی گرفتن ماه صفر از نوع بدفالی است که از آن نهی شده است و همچنین نحس و بد دانستن روزی از روزها مانند چهارشنبه و اینکه مردم دوران جاهلیت ازدواج در ماه شوال را منحوس و بد می‎دانستند، همه اینها از نوع بدفالی است که پیامبر صلی الله علیه و سلم از آن نهی کرده است.

(نَوء حقیقت ندارد) ، نوء مفرد أنواء است که در باب باران خواستن از أنواء درباره‌ی آن سخن گفته می‌شود.

(و غول حقیقت ندارد) غَول با فتحه مصدر است و به معنی هلاکت و نابودی است و با غُول با ضمّه اسم است و جمع آن اغوال و غیلان است و در اینجا مراد همین است. ابوالسعادات می‎گوید: غول مفرد غیلان است و آن از جنس جن و شیاطین است، که عرب‎ها گمان می‎بردند که غول در بیابان در صورت‎های مختلفی خودش را به مردم نشان می‎دهد و مردم را سرگردان می‎کند.

و اینگونه سبب می‎شود تا مردم راه را گم کنند و هلاک شوند، پیامبر صلی الله علیه و سلم این باور غلط را نفی کرد و باطل قرار داد. و گفته شده که «و لاغول» به معنی نفی حقیقت غول نیست بلکه پیامبر صلی الله علیه و سلم این باور عرب را که غول به صورت‎های مختلف خود را در می‎آورد و مردم را سرگردان می‎کند باطل نموده است و حدیثی دیگر که می‎گوید: «غول وجود ندارد، بلکه ساحران جن هستند[۸]»؛ یعنی در میان جن‎ها جادوگرانی هستند که مردم را فریب می‎دهند و همچنین در حدیثی روایت شده که: «هرگاه غول‎ها وارد شدند، بلافاصله اذان بگویید»[۹]. یعنی شرّ آن را با ذکر خدا دفع کنید، پس این دلالت می‎کند که مقصود پیامبر صلی الله علیه و سلم از نفی غول این نبوده که غول وجود ندارد، چنان‎که در حدیث ابی ایوب آمده است: «مقداری خرما در آلاچیقی داشتم که غول می‎آمد و از آن بر می‎داشت»[۱۰] [۱۱].

مولف می‎گوید: (بخاری و مسلم از انس روایت می‎کنند که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «تعدیه‌ی بیماری و بدفالی گرفتن حقیقت ندارد و فال نیک را دوست دارم» گفتند: فال نیک چیست؟ فرمود: «سخن خوب»)[۱۲].

گفته‌اش: (یعجبنی الفأل) ابوالسعادات می‎گوید: «الفأل» یعنی آنچه خوشحال یا ناراحت می‎کند و کلمه‌ی«طیره» فقط برای فال بد و امور ناخوشایند به کار می‎رود و گاهی در اموری به کار می‎رود که خوشحال کننده‎اند و پیامبر صلی الله علیه و سلم فال نیک را دوست داشت چون مردم به فایده و سودی که از سوی خداوند می‎آید امید می‎بندند برخیر و خوبی قرار دارند و هرگاه از خداوند ناامید شوند این شرّ و بدی است.

اما بدفالی گرفتن گمان بد به خداوند است و بدفالی گرفتن یعنی به آمدن بلا امیدوار شدن و نیک فالی یعنی اینکه به عنوان مثال اگر فردی مریض باشد از سخنی که می‎شنود فال نیک بگیرد مثلاً از کسی می‎شنود که می‎گوید: ای سالم؛ یا فردی که دنبال گمشده‎ای می‎گردد از کسی دیگر می‎شنود که می‎گوید: ای یابنده پس این سخنان را به فال نیک می‎گیرد و به گمانش می‎آید که از بیماری‎اش نجات می‎یابد و یا گمشده‎اش را می‎یابد، چنان‎که در حدیث آمده که پیامبر صلی الله علیه و سلم را پرسیدند فال نیک چیست فرمود: «سخن خوب».

 پس این نشان می‌دهد که از این نوع فال زدن منع نشده است.

 

[۱]-نگا: فتح الباری۱۰/۲۴۱٫

[۲]-غریب الحدیث ابی عبید۱/۲۷٫

[۳]– لطائف المعارف ص۷۴٫

[۴]– نگا: تهذیب الآثار ابن جریر۳/۳۹، الأداب الشرعیه ابن مفلح۳/۳۶۵ و فتح الباری۱۰/۲۴۱٫

[۵]– به نقل از ابوعبید معمر بن مثنی: ابوعبید در غریب الحدیث۱/۲۵، ابن جریر در تهذیب الآثار۳/۳۸ و ازهری در تهذیب اللغه۱۲/۱۱۷ و دیگران.

[۶]– سنن ابوداود۳۹۱۵ و سند آن به محمد بن راشد مکحولی صحیح است و او از بزرگان تابعین است.

[۷]– لطائف المعارف ص۷۴٫

[۸]– غریب الحدیث خطّابی۱/۴۶۳ از حسن بن حمد بن علی و او از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده که: «السعالی سحره الجن) و اسنادش ضعیف است چون مرسل است و شاهدی دارد که ابن وهب در جامع خود۶۳۲ روایت کرده و ابن ابی الدنیا در مکائد الشیطان روایت کرده چنان که در آکام المرجان ص۴۱ از عبدالله بن عبید به عمیر روایت شده که ایشان ثقه و از کبار تابعین است می‎گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم را در مورد غول‎ها پرسیدند فرمود: «غول‎ها ساحران جن هستند». و این حدیث نیز مرسل است و ابوالشیخ در العظمه ۵/۱۶۴۱ از جابر به صورت موصول روایت کرده و در اسنادش ابراهیم بن هراسه قرار دارد که متروک است.

[۹]– مسند امام احمد ۳/۳۰۵، مصنف ابن ابی شیبه۲۹۷۴۱، نسائی در السنن الکبری۱۰۷۹۱، مسند ابویعلی۲۲۱۹، ابن السنی در عمل الیوم و اللیله ۵۲۳ و صحیح ابن خزیمه۲۵۴۸- ۲۵۴۹ که آن را معلول دانسته و دیگران از حسن بصری از جابر روایت کرده‎اند و اسنادش منقطع است و حسن از جابر نشنیده است. و حدیث شواهدی از روایت ابوهریره، سعد و ابن عمر و همه این روایات ضعیف‎اند. و صحیح ترین روایتی که در مورد این آمده روایتی است که عبدالرزاق در مصنف خود۹۲۴۲ و ابن ابی شیبه در مصنف۲۹۷۴۲ از یسیر بن عمرو روایت کرده که گفت: نزد عمر از غول‎ها سخن گفته شد، عمر گفت: هیچ چیزی از حالتی که خداوند آن را آفریده به دیگر چیزی تبدیل نمی‎شود اما جن‎ها مانند شما جادوگرانی در میان خود دارند هرگاه چنین چیزی دیدید اذان بگویید که اسنادش صحیح است چنان‎که حافظ در الفتح۶/۳۴۴ گفته و نگا: صحیح مسلم۱/۲۹۱- ۳۸۹٫

[۱۰]– مسند احمد۵/۴۲۳، سنن ترمذی۲۸۸۰، المعجم الکبیر طبرانی۴۰۱۱، مستدرک حاکم۵۹۳۲-۵۹۳۴ و اسناد حاکم صحیح است و اصل آن در صحیح بخاری ۲۱۸۷ از ابوهریره روایت شده است.

[۱۱]– النهایه فی غریب الحدیث و الأثر۳/۳۹۶٫

[۱۲]– صحیح بخاری۵۷۷۶ و صحیح مسلم۲۲۲۴٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …