ابن قیم میگوید: «دوستداشتن نیک فالی شرک نیست، بلکه یک امر طبیعی است و به اقتضای فطرت اینگونه است که انسان به چیزهایی که مناسب اوست تمایل دارد». چنانکه پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «از امور دنیوی زنان و خوشبویی مورد پسند و محبّت من واقع شده است»[۱]. و همچنین ایشان حلوا و عسل را دوست میداشت[۲]. و صدای خوب قرآن و اذان را دوست داشت و به آن گوش فرا میداد و رفتارها، عادات و اخلاق خوب را میپسندید و دوست میداشت و خلاصه اینکه هر کمال، خیر و خوبی و آنچه به آن میانجامید را دوست میداشت و خداوند در سرشت انسان این را نهاده که شنیدن اسم خوب را میپسندد و دوست میدارد و به آن میل پیدا میکند و همچنین سرشت انسان را به گونهای آفریده که با شنیدن واژههایی چون موفقیت، سلامتی، کامیابی، تبریک، مژده و امثال آن خوشحال میشود و هرگاه این کلمات به گوش انسان بخورد شادمان میشود و تقویت میشود و هرگاه ضدّ و مخالف این کلمات را بشنود ناراحت میشود دچار هراس، بدفالی و گرفتگی میشود و کارش را نمیتواند به اتمام برساند و اینگونه سبب میشوند که در دنیا متضرر شود و در ایمانش نقص بیاید و به شرک مبتلا گردد.
حلیمی میگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم فال نیک را دوست داشت، چون بدفالی گرفتن یعنی گمان بد داشتن به خداوند بدون آنکه سبب تحقق یافتهای برای بدگمانی وجود داشته باشد، فال نیک یعنی گمان نیک داشتن به خدا و مؤمن موظف است که در هر حال نسبت به خدا گمان نیک داشته باشد[۳].
مؤلف میگوید: ( ابوداود با سند صحیح از عقبه بن عامر روایت میکند که گفت: نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم از بدفالی گرفتن سخن گفته شد، فرمود: بهترین آن فال نیک گرفتن است و مسلمانی را نباید با فال بد از کارش باز دارد، هرگاه کسی از شما چیزی دید که نمیپسندید بگوید: بار خدایا! کسی خوبیها را فراهم نمیآورد جز تو و بدیها را کسی دور نمیکند جز تو و هیچ توانایی جز بهوسیلهی تو نیست)[۴].
گفتهاش: (عقبه بن عامر) در نسخههای کتاب التوحید به همین صورت آمده است، اما عروه بن عامر درست است، چنانکه در مسند احمد، ابوداود و غیره آمده است ایشان مکی است و در مورد نسبش اختلاف شده است، احمد بن حنبل در روایت خود میگوید: از عروه بن عامر قریشی ؛ و دیگران گفتهاند: [عروه بن عامر] جُهَنی است و در مورد صحابی بودن او اختلاف شده است، باوردی میگوید: او صحابی است و ابن حبّان او را از زمرهی ثقات تابعین شمرده است و مِزّی میگوید: صحابی بودن او صحت ندارد[۵].
گفتهاش: (پس گفت: «بهترین آن فال نیک است» پیش از این گفته شد که پیامبر صلی الله علیه و سلم فال نیک را میپسندد، ترمذی از انس روایت میکند: هرگاه پیامبر صلی الله علیه و سلم برای انجام کاری بیرون میرفت دوست داشت این کلمهها را بشنود: یا نجیح یا راشد)[۶].
ابوداود از بریده روایت میکند: پیامبر صلی الله علیه و سلم از هیچ چیزی بدفالی نمیگرفت و هرگاه کارگزاری را میفرستاد اسم او را جویا میشد اگر اسمش مورد پسند پیامبر صلی الله علیه و سلم قرار میگرفت شادمان میشد و اگر اسمش را نمیپسندید ناراحتی در چهرهی ایشان دیده میشد[۷]. اسنادش حسن است.
ابن قیم در توضیح حدیث میگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم خبر میدهد که نیک فالی گرفتن از جملهی فال گرفتن است اما نیک فالی خوب است و بدفالی بد است چنانکه رقیهای که شرک آمیز نباشد اجازه داده است، چون این نوع مفید و از مفسده خالی است[۸].
گفتهاش: (و مسلمانی را باز نمیدارد) طیبی میگوید: اشاره به این است که کافر اینگونه نیست[۹].
گفتهاش: (بار خدایا خوبیها را کسی جز تو نمیآورد و بدیها را کسی جز تو دور نمیکند) یعنی فال بد نیکی و خوبیها را نمیآورد و ناگواریها را دور نمیکند، بلکه ای خدا تنها تو هستی که خوبیها را فراهم میآوری و بدیها را دور میسازی و این دعای مناسبی است برای کسی که در دلش بدفالی بیاید و در این دعا تصریح شده که فال بد سودی نمیآورد و بلا و زیانی را دور نمیسازد و هر کس به فال بد معتقد باشد نادان و مشرک است.
گفتهاش: (و توانایی و قوتی جز با تو نیست) یعنی از خداوند برای توکل کمک طلبیده میشود و به فالِ بد که گاهی سبب میشود تا صاحب آن به سزای کاری که کرده گرفتار مشکلی شود، نباید توجه کرد[۱۰] و توکل از بزرگترین اسبابی است که خوبیها را میآورد و ناخوشیها را دور میکند.
و حول یعنی تحوّل و انتقال از حالتی به حالتی دیگر، یعنی توانایی برای متحول شدن به حالتی دیگر امکان ندارد مگر به وسیلهی تو، این یعنی توکل کردن به خداوند، زیرا توکل علم و عمل است، علم یعنی اینکه قلب، سود و زیان را فقط از خداوند بداند.
عموم مؤمنان و بیشتر مشرکین این را میدانند که سود و زیان فقط در دست خداوند است، اما عمل به این علم یعنی اعتماد قلبی به خداوند و خالی بودن دل از همه چیز غیر از الله و این چیزی است که فقط به خواص مؤمنان اختصاص دارد که جمله لاحول و لا قوه الا بالله این مفهوم را در بر دارد، چون انسان با گفتن این کلمات گویا از توانایی و خواست خود بدون خواست و توانایی خداوند تبرّی میجوید و به قدرت و توانایی خداوند بر هر کاری اقرار مینماید و به ناتوانی بنده از هر چیزی جز آنچه خداوند او را به آنجام آن توانایی داده اعتراف میکند و این نهایت توحید ربوبیت است که توکل و توحید عبادت را به بار میآورد.
مولف میگوید: (و ابن مسعود از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت میکند که فرمود: «بدفالی گرفتن شرک است و هیچ کسی از ما نیست مگر اینکه(بدفالی به دلش خطور کند) اما خداوند آن را با توکل از بین میبرد»[۱۱]. روایت ابوداود و ترمذی که آن را صحیح دانسته؛ و ترمذی جمله آخر را قول ابن مسعود شمرده است.
این حدیث را ابن ماجه و ابن حبان نیز روایت کردهاند که عبارت ابوداود اینگونه است: «بدفالی گرفتن شرک است، سه بار فرمود».
گفتهاش: (بدفالی گرفتن شرک است) در اینجا به حرمت بدفالی گرفتن تصریح شده است و بیان شده که بدفالی گرفتن از شرک است چون با بدفالی انسان دل به غیر خدا میبند و ابن حمدان در«الرعایه» میگوید: «بدفالی گرفتن مکروه است»[۱۲]. و همچنین تعدادی از یاران احمد همین را گفتهاند، ابن مفلح میگوید: اولی این است که بدفالی گرفتن قطعاً حرام است و شاید مقصود آنها از کراهت حرمت باشد[۱۳].
میگویم: درست این است که فال بد گرفتن حرام قطعی است چون شرک است. چگونه شرک میتواند مکروه باشد یعنی مکروه به معنی اصطلاحی؟! اگر کسی که گفته بدفالی گرفتن مکروه است مرادش مکروه اصطلاحی بود، تردیدی نیست که سخن او باطل است، در شرح السنن میگوید: «بدفالی از زمرهی شرک قرار داده شده زیرا عربها معتقد بودند که اگر به مقتضای فالگرفتن عمل نمایند برایشان سودی میآورد یا زیانی را از آنها دور مینماید، گویا فال را شریک خدا قرار میدادند»[۱۴].
گفتهاش: (و هیچ کسی از ما نیست مگر آن که فال به دلش خطور میکند) ابوالقاسم اصفهانی و منذری میگویند: یعنی هیچ کسی از ما نیست مگر اینکه فال بد به دلش خطور میکند[۱۵].
[۱]– مسند احمد۳/۱۲۸، سنن نسائی۳۹۳۹-۳۹۴۰، تفسیر ابن ابی حاتم۳۲۵۲، المعجم الأوسط طبرانی۵۲۰۳، مستدرک حاکم۲۶۷۶ و غیره روایت کردهاند و حدیث صحیح است و حاکم آن را صحیح قرار داده و همچنین ضیاء در المختاره ۱۶۰۸ آن را صحیح شمرده است و حافظ در التلخیص۳/۱۱۶ اسنادش را حسن شمرده است.
[۲]-نگا: صحیح بخاری۵۱۱۵ و صحیح مسلم۱۴۷۴ از حدیث عایشه ل.
[۳]– نگا: فتح الباری۱۰/۲۱۵٫
[۴]– مصنف ابن ابی شیبه۲۹۵۴۱،۲۶۳۹۲،۲۹۵۴۲، سنن ابوداود۳۹۱۹ ، ابن السنی در عمل الیوم و اللیله ۲۹۳، بیهقی در السنن الکبری ۸/۱۳۹، خطیب در تلخیص المتشابه ش ۱/۱۶۵ و غیره از طریق حبیب بن ابی ثابت از عروه بن عامر روایت کردهاند و علما در مورد صحابی بودن عروه بن عامر اختلاف کردهاند و قول راجح این است که او صحابی بوده است و روایت حبیب به صورت عن… اشکالی ندارد و علما روایت او را به این صورت پذیرفتهاند و روایات زیادی از او که در آن به تحدیث تصریح نشده را پذیرفتهاند. فقط اگر حدیث منکری را به صورت عن… روایت کند مورد بحث است. و این حدیث را نووی در ریاض الصالحین، ص۳۸۱ و شیخ محمد بن عبدالوهاب صحیح دانستهاند.
[۵]– نگا: تحفه الإشراف۷/۲۹۵، الاصابه فی تمییز الصحابه۴/۴۹۰٫
[۶]– سنن ترمذی۱۶۱۶ و میگوید حسن غریب صحیح است و طبرانی در المعجم الاوسط۴۱۸۱، معجم الصغیر۵۴۹، ابونعیم در اخبار اصبهان۲/۲۰۶ و غیره روایت کردهاند و اسنادش صحیح است و طحاوی در شرح مشکل الآثار۱۸۴۸ آن را صحیح دانسته است و ضیاء در المختاره ۱۶۶۳٫ و ایراد و علتی که از آن گرفته شده است خدشهای به آن وارد نمیسازد ـ إن شاء الله ـ
[۷]– مسند احمد۵/۳۴۷- ۳۴۸، سنن ابوداود۳۹۲۰، سنن الکبری نسائی۸۸۲۲، بیهقی در السنن الکبری۸/۱۴۰، صحیح ابن حبان۵۸۲۷ و غیره روایت کردهاند و اسنادش حسن است چنانکه حافظ در فتح الباری۱۰/۲۱۵ گفته است و همچنین شیخ سلیمان آن را صحیح دانسته و حدیث شاهدی دارد که عبدالله بن الشخیر در طبرانی در مسند الشامیین۲۷۰۷ روایت کرده است.
[۸]– مفتاح دار السعاده ۲/۲۴۵٫
[۹]– شرح المشکاه ۸/۳۲۴٫
[۱۰]– یعنی دعایی که در حدیث وارد شده است: اللهم لا یأتی بالحسنات إلا أنت…بار الهی هیچ خیری حاصل نمی شود مگر با تو… نگا: فتح المجید ۲/۵۲۲
[۱۱]– حدیث صحیح است بیشتر در فصل بیان انواعی از جادو تحقیق آن بیان شد، روایت از ابن مسعود است که محدثین زیادی به آن اذعان کردهاند مثل سنن ترمذی۴/۱۶۰ و النکت علی مقدمه ابن الصلاح از حافظ۲/۸۲۶٫
[۱۲]-کشاف القناع ۶/۴۲۱، مطالب اولی النهی ۶/۶۱۴ و الآداب الشرعیه ۳/۳۵۷٫
[۱۳]– الآداب الشرعیه ۳/۳۶۰٫
[۱۴]– النهایه فی غریب الحدیث و الأثر۳/۱۵۲ و المفهم۵/۶۲۸ و نیل الأوطار شوکانی۷/۳۷۲٫
[۱۵]– نگا: الترغیب و الترهیب۴/۳۳٫