احکام بدفالی گرفتن(۱۰)

ابن قیم می‎گوید: «دوست‌داشتن نیک فالی شرک نیست، بلکه یک امر طبیعی است و به اقتضای فطرت اینگونه است که انسان به چیزهایی که مناسب اوست تمایل دارد». چنان‎که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «از امور دنیوی زنان و خوشبویی مورد پسند و محبّت من واقع شده است»[۱]. و همچنین ایشان حلوا و عسل را دوست می‎داشت[۲]. و صدای خوب قرآن و اذان را دوست داشت و به آن گوش فرا می‎داد و رفتارها، عادات و اخلاق خوب را می‎پسندید و دوست می‎داشت و خلاصه اینکه هر کمال، خیر و خوبی و آنچه به آن می‎انجامید را دوست می‎داشت و خداوند در سرشت انسان این را نهاده که شنیدن اسم خوب را می‎پسندد و دوست می‎دارد و به آن میل پیدا می‎کند و همچنین سرشت انسان را به گونه‎ای آفریده که با شنیدن واژه‎هایی چون موفقیت، سلامتی، کامیابی، تبریک، مژده و امثال آن خوشحال می‎شود و هرگاه این کلمات به گوش انسان بخورد شادمان می‎شود و تقویت می‎شود و هرگاه ضدّ و مخالف این کلمات را بشنود ناراحت می‎شود دچار هراس، بدفالی و گرفتگی می‎شود و کارش را نمی‌تواند به اتمام برساند و اینگونه سبب می‎شوند که در دنیا متضرر شود و در ایمانش نقص بیاید و به شرک مبتلا گردد.

 حلیمی می‎گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم فال نیک را دوست داشت، چون بدفالی گرفتن یعنی گمان بد داشتن به خداوند بدون آنکه سبب تحقق یافته‎ای برای بدگمانی وجود داشته باشد، فال نیک یعنی گمان نیک داشتن به خدا و مؤمن موظف است که در هر حال نسبت به خدا گمان نیک داشته باشد[۳].

مؤلف می‎گوید: ( ابوداود با سند صحیح از عقبه بن عامر روایت می‎کند که گفت: نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم از بدفالی گرفتن سخن گفته شد، فرمود: بهترین آن فال نیک گرفتن است و مسلمانی را نباید با فال بد از کارش باز دارد، هرگاه کسی از شما چیزی دید که نمی‎پسندید بگوید: بار خدایا! کسی خوبیها را فراهم نمی‎آورد جز تو و بدی‎ها را کسی دور نمی‎کند جز تو و هیچ توانایی جز به‌وسیله‌ی تو نیست)[۴].

گفته‌اش: (عقبه بن عامر) در نسخه‎های کتاب التوحید به همین صورت آمده است، اما عروه بن عامر درست است، چنان‎که در مسند احمد، ابوداود و غیره آمده است ایشان مکی است و در مورد نسبش اختلاف شده است، احمد بن حنبل در روایت خود می‎گوید: از عروه بن عامر قریشی ؛ و دیگران گفته‌اند: [عروه بن عامر] جُهَنی است و در مورد صحابی بودن او اختلاف شده است، باوردی می‎گوید: او صحابی است و ابن حبّان او را از زمره‎‌ی ثقات تابعین شمرده است و مِزّی می‎گوید: صحابی بودن او صحت ندارد[۵].

گفته‌اش: ‌(پس گفت: «بهترین آن فال نیک است» پیش از این گفته شد که پیامبر صلی الله علیه و سلم فال نیک را می‎پسندد، ترمذی از انس روایت می‎کند: هرگاه پیامبر صلی الله علیه و سلم برای انجام کاری بیرون می‎رفت دوست داشت این کلمه‎ها را بشنود: یا نجیح یا راشد)[۶].

ابوداود از بریده روایت می‎کند: پیامبر صلی الله علیه و سلم از هیچ چیزی بدفالی نمی‎گرفت و هرگاه کارگزاری را می‎فرستاد اسم او را جویا می‎شد اگر اسمش مورد پسند پیامبر صلی الله علیه و سلم قرار می‎گرفت شادمان می‎شد و اگر اسمش را نمی‎پسندید ناراحتی در چهره‌ی ایشان دیده می‎شد[۷]. اسنادش حسن است.

ابن قیم در توضیح حدیث می‎گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم خبر می‎دهد که نیک فالی گرفتن از جمله‌ی فال گرفتن است اما نیک فالی خوب است و بدفالی بد است چنان‎که رقیه‌ای که شرک آمیز نباشد اجازه داده است، چون این نوع مفید و از مفسده خالی است[۸].

گفته‌اش: (و مسلمانی را باز نمی‎دارد) طیبی می‎گوید: اشاره به این است که کافر اینگونه نیست[۹].

گفته‌اش: (بار خدایا خوبی‎ها را کسی جز تو نمی‎آورد و بدیها را کسی جز تو دور نمی‎کند) یعنی فال بد نیکی و خوبی‎ها را نمی‎آورد و ناگواری‎ها را دور نمی‎کند، بلکه ای خدا تنها تو هستی که خوبی‎ها را فراهم می‎آوری و بدی‎ها را دور می‎سازی و این دعای مناسبی است برای کسی که در دلش بدفالی بیاید و در این دعا تصریح شده که فال بد سودی نمی‎آورد و بلا و زیانی را دور نمی‎سازد و هر کس به فال بد معتقد باشد نادان و مشرک است.

گفته‌اش: (و توانایی و قوتی جز با تو نیست) یعنی از خداوند برای توکل کمک طلبیده می‎شود و به فالِ بد که گاهی سبب می‎شود تا صاحب آن به سزای کاری که کرده گرفتار مشکلی شود، نباید توجه کرد[۱۰] و توکل از بزرگترین اسبابی است که خوبی‎ها را می‎آورد و ناخوشی‎ها را دور می‎کند.

و حول یعنی تحوّل و انتقال از حالتی به حالتی دیگر، یعنی توانایی برای متحول شدن به حالتی دیگر امکان ندارد مگر به وسیله‌ی تو، این یعنی توکل کردن به خداوند، زیرا توکل علم و عمل است، علم یعنی اینکه قلب، سود و زیان را فقط از خداوند بداند.

عموم مؤمنان و بیشتر مشرکین این را می‎دانند که سود و زیان فقط در دست خداوند است، اما عمل به این علم یعنی اعتماد قلبی به خداوند و خالی بودن دل از همه چیز غیر از الله و این چیزی است که فقط به خواص مؤمنان اختصاص دارد که جمله لاحول و لا قوه الا بالله این مفهوم را در بر دارد، چون انسان با گفتن این کلمات گویا از توانایی و خواست خود بدون خواست و توانایی خداوند تبرّی می‎جوید و به قدرت و توانایی خداوند بر هر کاری اقرار می‎نماید و به ناتوانی بنده از هر چیزی جز آنچه خداوند او را به آنجام آن توانایی داده اعتراف می‎کند و این نهایت توحید ربوبیت است که توکل و توحید عبادت را به بار می‎آورد.

مولف می‌گوید: (و ابن مسعود از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‎کند که فرمود: «بدفالی گرفتن شرک است و هیچ کسی از ما نیست مگر اینکه(بدفالی به دلش خطور کند) اما خداوند آن را با توکل از بین می‎برد»[۱۱]. روایت ابوداود و ترمذی که آن را صحیح دانسته؛ و ترمذی جمله آخر را قول ابن مسعود شمرده است.

این حدیث را ابن ماجه و ابن حبان نیز روایت کرده‎اند که عبارت ابوداود اینگونه است: «بدفالی گرفتن شرک است، سه بار فرمود».

گفته‌اش: (بدفالی گرفتن شرک است) در اینجا به حرمت بدفالی گرفتن تصریح شده است و بیان شده که بدفالی گرفتن از شرک است چون با بدفالی انسان دل به غیر خدا می‎بند و ابن حمدان در«الرعایه» می‎گوید: «بدفالی گرفتن مکروه است»[۱۲]. و همچنین تعدادی از یاران احمد همین را گفته‎اند، ابن مفلح می‎گوید: اولی این است که بدفالی گرفتن قطعاً حرام است و شاید مقصود آنها از کراهت حرمت باشد[۱۳].

می‎گویم: درست این است که فال بد گرفتن حرام قطعی است چون شرک است. چگونه شرک می‎تواند مکروه باشد یعنی مکروه به معنی اصطلاحی؟! اگر کسی که گفته بدفالی گرفتن مکروه است مرادش مکروه اصطلاحی بود، تردیدی نیست که سخن او باطل است، در شرح السنن می‎گوید: «بدفالی از زمره‌ی شرک قرار داده شده زیرا عرب‎ها معتقد بودند که اگر به مقتضای فال‌گرفتن عمل نمایند برایشان سودی می‎آورد یا زیانی را از آنها دور می‎نماید، گویا فال را شریک خدا قرار می‎دادند»[۱۴].

گفته‌اش: (و هیچ کسی از ما نیست مگر آن که فال به دلش خطور می‎کند) ابوالقاسم اصفهانی و منذری می‎گویند: یعنی هیچ کسی از ما نیست مگر اینکه فال  بد به دلش خطور می‎کند[۱۵].

 

[۱]– مسند احمد۳/۱۲۸، سنن نسائی۳۹۳۹-۳۹۴۰، تفسیر ابن ابی حاتم۳۲۵۲، المعجم الأوسط طبرانی۵۲۰۳، مستدرک حاکم۲۶۷۶ و غیره روایت کرده‎اند و حدیث صحیح است و حاکم آن را صحیح قرار داده و همچنین ضیاء در المختاره ۱۶۰۸ آن را صحیح شمرده است و حافظ در التلخیص۳/۱۱۶ اسنادش را حسن شمرده است.

[۲]-نگا: صحیح بخاری۵۱۱۵ و صحیح مسلم۱۴۷۴ از حدیث عایشه ل.

[۳]– نگا: فتح الباری۱۰/۲۱۵٫

[۴]– مصنف ابن ابی شیبه۲۹۵۴۱،۲۶۳۹۲،۲۹۵۴۲، سنن ابوداود۳۹۱۹ ، ابن السنی در عمل الیوم و اللیله ۲۹۳، بیهقی در السنن الکبری ۸/۱۳۹، خطیب در تلخیص المتشابه ش ۱/۱۶۵ و غیره از طریق حبیب بن ابی ثابت از عروه بن عامر روایت کرده‎اند و علما در مورد صحابی بودن عروه بن عامر اختلاف کرده‎اند و قول راجح این است که او صحابی بوده است و روایت حبیب به صورت عن… اشکالی ندارد و علما روایت او را به این صورت پذیرفته‎اند و روایات زیادی از او که در آن به تحدیث تصریح نشده را پذیرفته‎اند. فقط اگر حدیث منکری را به صورت عن… روایت کند مورد بحث است. و این حدیث را نووی در ریاض الصالحین، ص۳۸۱ و شیخ محمد بن عبدالوهاب صحیح دانسته‎اند.

[۵]– نگا: تحفه الإشراف۷/۲۹۵، الاصابه فی تمییز الصحابه۴/۴۹۰٫

[۶]– سنن ترمذی۱۶۱۶ و می‎گوید حسن غریب صحیح است و طبرانی در المعجم الاوسط۴۱۸۱، معجم الصغیر۵۴۹، ابونعیم در اخبار اصبهان۲/۲۰۶ و غیره روایت کرده‎اند و اسنادش صحیح است و طحاوی در شرح مشکل الآثار۱۸۴۸ آن را صحیح دانسته است و ضیاء در المختاره ۱۶۶۳٫ و ایراد و علتی که از آن گرفته شده است خدشه‌ای به آن وارد نمی‌سازد ـ إن شاء‌ الله ـ

[۷]– مسند احمد۵/۳۴۷- ۳۴۸، سنن ابوداود۳۹۲۰، سنن الکبری نسائی۸۸۲۲، بیهقی در السنن الکبری۸/۱۴۰، صحیح ابن حبان۵۸۲۷ و غیره روایت کرده‎اند و اسنادش حسن است چنان‎که حافظ در فتح الباری۱۰/۲۱۵ گفته است و همچنین شیخ سلیمان آن را صحیح دانسته و حدیث شاهدی دارد که عبدالله بن الشخیر در طبرانی در مسند الشامیین۲۷۰۷ روایت کرده است.

[۸]– مفتاح دار السعاده ۲/۲۴۵٫

[۹]– شرح المشکاه ۸/۳۲۴٫

[۱۰]– یعنی دعایی که در حدیث وارد شده است: اللهم لا یأتی بالحسنات إلا أنت…بار الهی هیچ خیری حاصل نمی شود مگر با تو… نگا: فتح المجید  ۲/۵۲۲

[۱۱]– حدیث صحیح است بیش‎تر در فصل بیان انواعی از جادو تحقیق آن بیان شد، روایت از ابن مسعود است که محدثین زیادی به آن اذعان کرده‌اند مثل سنن ترمذی۴/۱۶۰ و النکت علی مقدمه ابن الصلاح  از حافظ۲/۸۲۶٫

[۱۲]-کشاف القناع ۶/۴۲۱، مطالب اولی النهی ۶/۶۱۴ و الآداب الشرعیه ۳/۳۵۷٫

[۱۳]– الآداب الشرعیه ۳/۳۶۰٫

[۱۴]– النهایه فی غریب الحدیث و الأثر۳/۱۵۲ و المفهم۵/۶۲۸ و نیل الأوطار شوکانی۷/۳۷۲٫

[۱۵]– نگا: الترغیب و الترهیب۴/۳۳٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …