احکام بدفالی گرفتن(۶)

ابن قیم می‌گوید: (لاطیره) احتمال نفی یا نهی آن وجود دارد. یعنی: فال گیری نکنید. ولی حدیث: (لا عدوی ولاطیره ولا هامه ولاصفر) بر این دلالت می‎نماید که مراد نفی و ابطال این امور است که در جاهلیت به آن مشغول بودند و نفی در اینجا از نهی رساتر است؛ چون نفی بر بطلان آنها و عدم تأثیرش دلالت می‎کند اما نهی بر منع از آنها دلالت می‎نماید.

در صحیح مسلم از معاویه بن حکم سلمی روایت است که او به پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: مردمانی از ما هستند که بدفالی می‎گیرند، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «این چیزی است که هر یکی از شما آن را در خود احساس می‎کند، اما نباید این احساس شما را از کارتان باز دارد[۱]». و خبر داده است که انجام دادن و بدبینیش که در بدفالی است در خود شخص و عقیده‌اش وجود دارد نه اینکه در آنچه بدفالی نسبت به آن انجام می‌شود. پس پیامبر صلی الله علیه و سلم خبر داد که توهّم، ترس و شرک‌ورزی است که فردی را که بدفالی می‎گیرد از انجام کارش باز می‎دارد نه آنچه او می‎بیند یا می‎شنود. پس پیامبر صلی الله علیه و سلم  قضیه را برای امتش واضح و روشن نمود و برایشان فساد بدفالی گرفتن را بیان کرد تا بدانند که خداوند بدفالی را علامت و نشانه‎ای برای آنچه از آن می‎هراسند قرار نداده است و امت مطمئن باشند و به یگانگی خداوند که پیامبرانش را همراه آن فرستاده و کتاب‎هایش را به آن نازل کرده و آسمان‎ها، زمین، بهشت و دوزخ را به سبب توحید آفریده، اطمینان داشته باشند و اینگونه پیامبر صلی الله علیه و سلم ریشه‌ی شرک را از دلهای امت بیرون می‎آورد تا به کاری از کارهای مشرکین آلوده نشوند.

پس هر کسی به حلقه‌ی محکم و ریسمان استوار توحید چنگ زند و بر خداوند توکل نماید وسوسه‌ی بدفالی را قبل از استقرار آن در دلش از بین می‎برد.

و اجازه نمی‎دهد توهم آن در دلش جای بگیرد.

 عکرمه می‎گوید: نزد ابن عباس نشسته بودیم که پرنده‎ای از کنار ما عبور کرد در حالی که بانگ می‎زد، مردی گفت: خیر باشد خیر باشد، ابن عباس به او گفت: «نه خیری است و نه شری»[۲]. ابن عباس بلافاصله به او اعتراض کرد تا به تأثیر پرنده در خیر و شرّ معتقد نباشد و طاووس همراه شخصی در سفری بود کلاغی قارقار کرد. مرد گفت: خیر باشد. طاووس گفت: چه خیری در این هست؟ با من همراه مباش[۳].

اما اشکالی که پیش می‎آید از اینجاست که ابن حبان در صحیح خود از انس از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‎کند که فرمود: «لا طیره والطیره علی من تطیر:[۴] فال بد حقیقت ندارد و فال بد بر کسی است که بد فالی می‎گیرد».

ظاهر این حدیث این را می‎رساند که بدفالی گرفتن سبب می‎شود تا کسی که فال بد می‎گیرد دچار شرّ شود. و پاسخش این است که هر کسی بدفالی بگیرد به آنچه می‎بیند یا می‎شنود اعتماد می‌کند که همین عامل او را از انجام کارش منصرف می‌کند و به سزای این بدفالی گرفتن به آنچه نمی‎پسندد مبتلا خواهد شد.

اما هر که به خداوند توکل نماید و به او تعالی اعتماد کند به گونه‎ای که ترس و امیدش از خدا باشد و به غیر الله توجهی ننماید فال بد به او زیانی نمی‎رساند و کسی که با وسیله‎هایی که از آن نهی شده خودش را از اسباب ضرر و بلا دور کند مانند کسی که بدفالی گرفتن او را از آنچه می‎خواهد باز دارد، اغلب به آنچه از آن می‎ترسد گرفتار می‌شود.

 

[۱]– روایت مسلم۵۳۷ از معاویه بن حکم سلمی.

[۲]– نگا: التمهید۲۴/۱۹۴، فتح الباری۱۰/۲۱۵ و المقاصد الحسنه سخاوی ص۳۳۳٫

[۳]– مصنف عبدالرزاق۱۹۵۱۳ و الخلّال- چنان‎که در الآداب الشرعیه ابن مفلح۳/۳۶۶ آمده- و اسنادش صحیح است.

[۴]– شرح مشکل الآثار طحاوی۶/۹۸، شرح معانی الآثار۴/۳۱۴، تهذیب الآثار ابن جریر ش۵۲، صحیح ابن حبان۶۱۲۳ و الضیاء در المختاره ۲۲۶۹ از انس روایت کرده‌اند و اسنادشان حسن است و در سند آن عتبه بن حُمید قرار دارد که احمد او را ضعیف شمرده و ابوحاتم می‎گوید صالح الحدیث است و ابن حبان او را ثقه دانسته است و حدیث را طحاوی، ابن حبان و ضیاء مقدسی صحیح شمرده‎اند.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …