و در روایتی که در صحیح مسلم[۱] ذکر شده آمده است: که ابوهریره حدیث «لا عدوی» (بیماری سرایت نمیکند) را از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت میکرد و همچنین از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت میکرد که فرمود: «فرد بیمار نباید به فردی سالم نزدیک شود». و سپس ابوهریره فقط به روایت همین حدیث بسنده کرد و حدیث «بیماری سرایت نمیکند» را دیگر نمیگفت، مردم به او مراجعه کردند و گفتند: از شما شنیدیم که این حدیث را روایت میکردید، ابوهریره قبول نکرد. ابومسلم که از ابوهریره روایت میکند میگوید: نمیدانم که ابوهریره فراموش کرده بود یا اینکه یکی از دو حدیث ناسخ دیگری است[۲].
حدیث «لا عدوی» را جمعی از صحابه از قبیل انس بن مالک[۳]، جابر بن عبدالله[۴]، سائب بن یزید[۵]، ابن عمر[۶] و دیگران روایت کردهاند. پس اگر ابوهریره فراموش کرده باشد اشکالی پیش نمیآید و در بعضی از روایات این حدیث آمده است که: «از فرد جذام گرفته فرار کن چنان که از شیر میگریزی». علما در مورد این حدیث خیلی اختلاف نظر دارند، گروهی این حدیث: «لا عدوی» را رد کردهاند، چون ابوهریره از آن رجوع کرده است و احادیثی که بر پرهیز کردن و دوری نمودن از فرد بیمار وارد شده بیشترند پس تمسک جستن به آن احادیث اولی است، اما این دیدگاه درست نیست، چون حدیث مذکور را جمعی از صحابه روایت کردهاند.
گروهی دیگر از علما بر عکس اینها حدیث «لا عدوی» را ترجیح دادهاند و دیگر احادیث را ضعیف شمردهاند به عنوان مثال حدیث: «از فرد جذام گرفته …» را شاذ شمردهاند چون عایشه آن را انکار کرده است، چنانکه ابن جریر از عایشه روایت میکند که زنی او را در مورد این حدیث پرسید، عایشه در جواب گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم این را نگفته است، بلکه فرمود: «لا عدوی» و فرمود: (فمن أعدی الأول: همان اولی چطور گَر شده است؟) و عایشه گفت: غلامی داشتم که این بیماری را داشت و او در کاسهام غذا میخورد و در لیوانم آب مینوشید و بر رختخوابم میخوابید[۷]. این قول هم از قوّت لازم برخوردار نیست، چون احادیثی که در آن به دوری گزیدن از بیمار امر شده، ثابتاند.
و گروهی دیگر اثبات و نفی را به دو حالت مختلف و متفاوت حمل کردهاند، پس جایی که آمده: (بیماری سرایت نمیکند) مخاطب فردی بوده که یقین او قوی بوده است و توکلش درست بوده به گونهای که میتوانسته از خودش باور سرایت بیماری را دفع نماید، همانطور که میتواند باور بدفالی گرفتن را از خود دور کند، باوری که در دل هر کسی خطور میکند، فردی که یقینش قوی است از آن تحت تاثیر قرار نمیگیرد، چنانکه قوّت طبیعت علّت و بیماری را از بین میبرد.
و جایی که آمده بیماری سرایت میکند مقصود افرادی بودهاند که ایمان و توکلشان ضعیف است، این توجیه را بعضی از دوستان ما گفته و آن را پسندیدهاند، اما این توجیه قابل تأمل است.
و وقتی مالک را در مورد حدیث: «از فرد جذام گرفته فرار کن …» پرسیدند گفت: چیز ناپسندی در آن نمیبینم و همه اینها به خاطر آن است که در دل مسلمان چیزی نیاید[۸].
یعنی اصل تعدیه و تسرّی را نفی کرده و فرمان به دوری را برای سدّ ذریعه شمرده تا کسی که نزدیک بیمار قرار میگیرد گمان نبرد که به سبب نزدیک شدن، بیمار شده است که شریعت این را نفی میکند.
ابوعبید[۹]، ابن جریر[۱۰] و طحاوی[۱۱] همین را گفتهاند و قاضی ابویعلی از امام احمد همین قول را نقل کرده است[۱۲].
میگویم: بهتر از همهی آنچه گفته شد سخنی است که بیهقی[۱۳] میگوید. و ابن صلاح، ابن قیم، ابن رجب، ابن مفلح و دیگران [۱۴] با پیروی از او آن را گفتهاند که پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرمایند: «لا عدوی» یعنی بیماری به گونهای که مردم در دوران جاهلیت بدان معتقد بودند و کار را به غیر الله نسبت میدادند و میگفتند این بیماریها به طور طبیعی سرایت میکند، حقیقت ندارد و بیماری به خودی خود مسری نیست و خواست خداوند است که نزدیک شدن فرد سالم را به بیمار سبب بیماری فرد سالم میگرداند.
از اینرو پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «از فرد جذام گرفته فرار کن همانطور که از شیر فرار میکنی»[۱۵]. و فرمود: «فرد سالم به فرد بیمار نزدیک نشود»[۱۶].
و در مورد بیماری طاعون میفرماید: «هر کسی اطلاع یافت که در سرزمینی بیماری طاعون شیوع یافته به آنجا نرود». و همه این امور با تقدیر و فیصلهی الهی انجام میشود چنانکه پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «پس اوّلی را چه کسی دچار بیماری کرد». این سخن اشاره به آن دارد که شتر اول با تقدیر و فیصله الهی دچار بیماری شدهاست.
(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– صحیح مسلم ۲۲۲۱٫
[۲]– این توجیه درست نیست چون نسخ در خبرها وارد نیست. یعنی احکام فقط منسوخ میشود.
[۳]– روایت بخاری۵۴۴۰٫
[۴]– روایت مسلم۲۲۲۲٫
[۵]– روایت مسلم۲۲۲۰٫
[۶]– روایت بخاری۱۹۹۳-البغا.
[۷]– مصنف ابن ابی شیبه۲۴۵۴۱ و ابن جریر در تهذیب الآثار۳/۳۰ مسند علی از طریق نافع بن قاسم از جدّهاش قطیمه از عایشه روایت میکند.
[۸]– قرطبی در تفسیرش۳/۲۳۴ از او نقل کرده است.
[۹]– غریب الحدیث۲/۱۶- ۱۷٫
[۱۰]– تهذیب الآثار۳/۳۳٫
[۱۱]– شرح مشکل الآثار۲/۲۵۳٫
[۱۲]– دارقطنی در الأفراد ۲/۳۸۱ از امام احمد نقل کرده است و ابن مفلح در الآداب الشرعیه ۳/۳۶۰ و غیره نقل کردهاند.
[۱۳]_ السنن الکبری ۷/۲۱۶
[۱۴]– نگا: علوم الحدیث ابن صلاح ص۴۱۵، مفتاح دارالسعاده ۲/۲۳۴، لطائف المعارف ابن رجب ص۷۵، الآداب الشرعیه ابن مفلح۳/۳۶۳ و المفهم۵/۶۲۵٫
[۱۵]– صحیح بخاری۵۷۰۷ از ابوهریره.
[۱۶]– صحیح مسلم ۲۲۲۱٫