احکام بدفالی گرفتن(۴)

و در روایتی که در صحیح مسلم[۱] ذکر شده آمده است: که ابوهریره حدیث «لا عدوی» (بیماری سرایت نمی‎کند) را از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‎کرد و همچنین از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‎کرد که فرمود: «فرد بیمار نباید به فردی سالم نزدیک شود». و سپس ابوهریره فقط به روایت همین حدیث بسنده کرد و حدیث «بیماری سرایت نمی‎کند» را دیگر نمی‎گفت، مردم به او مراجعه کردند و گفتند: از شما شنیدیم که این حدیث را روایت می‎کردید، ابوهریره قبول نکرد. ابومسلم که از ابوهریره روایت می‎کند می‎گوید: نمی‎دانم که ابوهریره فراموش کرده بود یا اینکه یکی از دو حدیث ناسخ دیگری است[۲].

حدیث «لا عدوی» را جمعی از صحابه از قبیل انس بن مالک[۳]، جابر بن عبدالله[۴]، سائب بن یزید[۵]، ابن عمر[۶] و دیگران روایت کرده‎اند. پس اگر ابوهریره فراموش کرده باشد اشکالی پیش نمی‎آید و در بعضی از روایات این حدیث آمده است که: «از فرد جذام گرفته فرار کن چنان که از شیر می‎گریزی». علما در مورد این حدیث خیلی اختلاف نظر دارند، گروهی این حدیث: «لا عدوی» را رد کرده‎اند، چون ابوهریره از آن رجوع کرده است و احادیثی که بر پرهیز کردن و دوری نمودن از فرد بیمار وارد شده بیشترند پس تمسک جستن به آن احادیث اولی است، اما این دیدگاه درست نیست، چون حدیث مذکور را جمعی از صحابه روایت کرده‎اند.

گروهی دیگر از علما بر عکس اینها حدیث «لا عدوی» را ترجیح داده‎اند و دیگر احادیث را ضعیف شمرده‎اند به عنوان مثال حدیث: «از فرد جذام گرفته …» را شاذ شمرده‎اند چون عایشه آن را انکار کرده است، چنان‎که ابن جریر از عایشه روایت می‎کند که زنی او را در مورد این حدیث پرسید، عایشه در جواب گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم این را نگفته است، بلکه فرمود: «لا عدوی» و فرمود: (فمن أعدی الأول: همان اولی چطور گَر شده است؟) و عایشه گفت: غلامی داشتم که این بیماری را داشت و او در کاسه‎ام غذا می‎خورد و در لیوانم آب می‎نوشید و بر رختخوابم می‎خوابید[۷]. این قول هم از قوّت لازم برخوردار نیست، چون احادیثی که در آن به دوری گزیدن از بیمار امر شده، ثابت‎اند.

و گروهی دیگر اثبات و نفی را به دو حالت مختلف و متفاوت حمل کرده‎اند، پس جایی که آمده: (بیماری سرایت نمی‎کند) مخاطب فردی بوده که یقین او قوی بوده است و توکلش درست بوده به گونه‎ای که می‎توانسته از خودش باور سرایت بیماری را دفع نماید، همان‎طور که می‎تواند باور بدفالی گرفتن را از خود دور کند، باوری که در دل هر کسی خطور می‎کند، فردی که یقینش قوی است از آن تحت تاثیر قرار نمی‎گیرد، چنان‎که قوّت طبیعت علّت و بیماری را از بین می‎برد.

و جایی که آمده بیماری سرایت می‎کند مقصود افرادی بوده‎اند که ایمان و توکلشان ضعیف است، این توجیه را بعضی از دوستان ما گفته و آن را پسندیده‎اند، اما این توجیه قابل تأمل است.

و وقتی مالک را در مورد حدیث: «از فرد جذام گرفته فرار کن …» پرسیدند گفت: چیز ناپسندی در آن نمی‎بینم و همه اینها به خاطر آن است که در دل مسلمان چیزی نیاید[۸].

یعنی اصل تعدیه و تسرّی را نفی کرده و فرمان به دوری را برای سدّ ذریعه شمرده تا کسی که نزدیک بیمار قرار می‎گیرد گمان نبرد که به سبب نزدیک شدن، بیمار شده است که شریعت این را نفی می‌کند.

 ابوعبید[۹]، ابن جریر[۱۰] و طحاوی[۱۱] همین را گفته‎اند و قاضی ابویعلی از امام احمد همین قول را نقل کرده است[۱۲].

می‎گویم: بهتر از همه‌ی آنچه گفته شد سخنی است که بیهقی[۱۳] می‎گوید. و ابن صلاح، ابن قیم، ابن رجب، ابن مفلح و دیگران [۱۴] با پیروی از او آن را گفته‎اند که پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌فرمایند: «لا عدوی» یعنی بیماری به گونه‎ای که مردم در دوران جاهلیت بدان معتقد بودند و کار را به غیر الله نسبت می‎دادند و می‎گفتند این بیماری‎ها به طور طبیعی سرایت می‎کند، حقیقت ندارد و بیماری به خودی خود مسری نیست و خواست خداوند است که نزدیک شدن فرد سالم را به بیمار سبب بیماری فرد سالم می‎گرداند.

از این‎رو پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «از فرد جذام گرفته فرار کن همان‎طور که از شیر فرار می‎کنی»[۱۵]. و فرمود: «فرد سالم به فرد بیمار نزدیک نشود»[۱۶].

و در مورد بیماری طاعون می‎فرماید: «هر کسی اطلاع یافت که در سرزمینی بیماری طاعون شیوع یافته به آنجا نرود». و همه این امور با تقدیر و فیصله‌ی‎ الهی انجام می‎شود چنان‎که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «پس اوّلی را چه کسی دچار بیماری کرد». این سخن اشاره به آن دارد که شتر اول با تقدیر و فیصله الهی دچار بیماری شده‎است.

 

(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– صحیح مسلم ۲۲۲۱٫

[۲]– این توجیه درست نیست چون نسخ در خبرها وارد نیست. یعنی احکام فقط منسوخ می‎شود.

[۳]– روایت بخاری۵۴۴۰٫

[۴]– روایت مسلم۲۲۲۲٫

[۵]– روایت مسلم۲۲۲۰٫

[۶]– روایت بخاری۱۹۹۳-البغا.

[۷]– مصنف ابن ابی شیبه۲۴۵۴۱ و ابن جریر در تهذیب الآثار۳/۳۰ مسند علی از طریق نافع بن قاسم از جدّه‎اش قطیمه از عایشه روایت می‎کند.

[۸]– قرطبی در تفسیرش۳/۲۳۴ از او نقل کرده است.

[۹]– غریب الحدیث۲/۱۶- ۱۷٫

[۱۰]– تهذیب الآثار۳/۳۳٫

[۱۱]– شرح مشکل الآثار۲/۲۵۳٫

[۱۲]– دارقطنی در الأفراد ۲/۳۸۱ از امام احمد نقل کرده است و ابن مفلح در الآداب الشرعیه ۳/۳۶۰ و غیره نقل کرده‎اند.

[۱۳]_ السنن الکبری ۷/۲۱۶

[۱۴]– نگا: علوم الحدیث ابن صلاح ص۴۱۵، مفتاح دارالسعاده ۲/۲۳۴، لطائف المعارف ابن رجب ص۷۵، الآداب الشرعیه ابن مفلح۳/۳۶۳ و المفهم۵/۶۲۵٫

[۱۵]– صحیح بخاری۵۷۰۷ از ابوهریره.

[۱۶]– صحیح مسلم ۲۲۲۱٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …