آنچه که درباره‏ ی علم نجوم و ستاره‌شناسی آمده است(۷)

خطابی می‌گوید: «علم نجومی که از طریق مشاهده و خبری که به وسیله‌ی آن زوال آفتاب و جهت قبله معلوم می‌شود مشمول نهی وارده و درباره‌ی علم نجوم نیست؛ چون شناخت سایه‌ی‌ چیزی بیش از این نیست که سایه مادامی که در حال کوتاه شدن باشد، خورشید از جانب افق شرعی به طرف وسط آسمان در حال بلند شدن است و هرگاه شروع به افزایش نمود، آن وقت خورشید از وسط آسمان به طرف افق غربی پایین می‌آید. این علمی است که پی بردن به آن از طریق مشاهده صحیح است. البته ستاره شناسان برای پی بردن به این مطلب وسایل و امکاناتی را طراحی کرده‌اند. اما راجع به آن بخش از علم نجوم که برای پی بردن به جهت قبله بدان استدلال می‌شود باید گفت: که اینها ستارگانی است که متخصصان آنها را رصد کرده‌اند، همان پیشوایان متخصصی که در عنایت و اهتمام‌شان به دین و شناخت‌شان درباره‌ی دین و صدق و راستی‌شان در مسائلی که به وسیله‌ی آنها درباره‌ی ستارگان خبر داده‌اند شکی نداریم، مانند اینکه در کنار کعبه ستارگان را مشاهده می‌کنند (وجای آن را در نظر می‌گیرند) و موقعی که کعبه از چشم پنهان است و رؤیت نمی‌شود آن ستارگان را مشاهده نمایند (و جهت قبله را تشخیص دهند) . پس درک و شناخت این دانشمندان درباره‌ی ستارگان و سیاره‌ها از طریق مشاهده صورت می‌گیرد و درک و شناخت ما درباره‌ی ستارگان و سیاره‌ها از طریق قبول خبر آنان از جانب ما صورت می‌گیرد؛ چون آنان به نظر ما در دین‌شان مورد اتهام نیستند و در شناخت و علم‌شان کوتاهی به خرج نداده‌اند».[۱]

می‌گویم: ابن منذر از مجاهد روایت کرده که او اشکالی نمی‌دید که انسان منازل ماه را فرا گیرد[۲]. می‌گویم: چون در این زمینه نهی وارد نشده است.

از ابراهیم نقل است که او اشکالی نمی‌دید که انسان از علم نجوم آن مقدار که به وسیله‌ی آن در تاریکی‌های خشکی و دریا راه یابد، را فرا بگیرد. ابن منذر آن را روایت کرده است[۳].

ابن رجب گوید: «آنچه در فراگیری علم نجوم اجازه داده شده علم تسییر (حرکت و گردش ستارگان) است نه علم تأثیر (یعنی تأثیر ستارگان در رفتار، اعمال و سرنوشت انسان) چون علم‌ تأثیر کم و زیادش حرام است. اما علم تسییر آن مقدار که برای راه یافتن در تاریکی‌های خشکی، دریا، شناخت جهت قبله و شناخت مسیرهای مختلف بدان نیاز است ، از نظر جمهور دانشمندان جایز می‌باشد. بیشتر از آن مورد نیاز نیست چون انسان را ازآنچه که مهم‌تر است دور می‌سازد و چه بسا زیاد فکر کردن در آن باعث شود که انسان نسبت به قبله‌ی مسلمانان بدگمان شود؛ همان طور که اهل این علم در گذشته و حال دچار این بدگمانی شدند. مثلا منجر به اعتقاد خطای سلف در نمازشان می‌شود و این باطل است»[۴].

می‌گویم: این مطلب صحیح است و آیات و احادیثی که بیان شدند بر آن دلالت دارد. حالا این سؤال مطرح می‌شود که آیا فهمیدن زمان خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی مشمول نهی وارده درباره‌ی علم نجوم می‌شود یا خیر؟ ابن قیم ترجیح داده که این قضیه مشمول نهی مربوط به علم نجوم نمی‌شود.

«حرب» که مؤلف از وی نام برده ایشان حافظ، حرب بن اسماعیل ابومحمد کرمانی، فقیه و از بزرگان اصحاب امام احمد است که از احمد، اسحاق، ابن مدینی، ابن معین، أبی خیثمه، ابن ابی شیبه و دیگران روایت کرده است. او تألیفات گرانقدری دارد که از آن جمله می‌توان کتاب «المسائل» را نام برد؛ آن کتابی که سؤالاتی که از امام احمد و دیگران شده در آن آورده است. وی احادیث و آثاری را هم در کتاب مذکور آورده و به گمانم اثر قتاده و ابن عیینه را در آن روایت کرده است. حرب به سال ۲۸۰ هجری وفات یافت[۵].

اسحاق همان پسر ابراهیم بن مخلد ابو یعقوب حنظلی نیشابوری، امام و معروف به ابن راهویه می‌باشد که از ابن مبارک، ابی اسامه، ابن عیینه و دانشمندان طبقه‌ی آنان روایت کرده است.

احمد می‌گوید: از نظر ما اسحاق، امامی از ائمه‌ی مسلمانان است. احمد، بخاری، مسلم، ابوداود و دیگران از او حدیث روایت کرده‌اند. او نیز از امام احمد حدیث روایت کرده است. اسحاق بن راهویه به سال ۲۳۹ هجری دارفانی را وداع گفت[۶].

مؤلف می‌گوید: «وعن ابی موسی قال: قال رسول الله: «ثلاثه لا یدخلون الجنه: مدمن الخمر وقاطع الرحم ومصدق بالسحر» رواه احمد و ابن حبان فی صحیحه»[۷].

(از ابو موسی روایت است که گوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «سه نفر هستند که داخل بهشت نمی‌شوند. این سه نفر عبارتند از: دائم الخمر، کسی که پیوند خویشاوندی را قطع می‌کند و کسی که جادو را باور دارد». احمد و ابن حبان در صحیحش روایتش کرده‌اند.

 

(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– معالم السنن ۴/۲۱۳٫

[۲]– ابن منذر- آن گونه که در «الدر المنثور» ۵/۱۱۹ آمده- و خطیب- آن گونه که در «الدر المنثور» ۳/۳۲۹ آمده- آن را روایت کرده‌اند.

[۳]– ابن ابی شیبه در مصنف خود به شماره‌ی۲۵۶۴۷ و دیگران روایتش کرده‌اند و اسنادش صحیح است.    

[۴]– فضل علم السلف علی الخلف ص/۳۴ و نگا: فیض القدیر۳/۲۵۶٫      

[۵]– به شرح حالش در کتاب «سیر أعلام النبلاء» ۱۳/۲۴۴ مراجعه کنید.

[۶]– به شرح حالش در کتاب «سیر أعلام النبلاء» ۱۱/۳۵۸ مراجعه کنید.

[۷]– امام احمد در «المسند» ۴/۳۹۹، طبرانی- آن گونه که در «مجمع الزوائد» ۵/۷۴ آمده- ابن حبان در صحیحش به شماره‌ی ۵۳۴۶، حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» ۴/۱۴۶، ابویعلی در مسندش به شماره‌ی ۷۲۴۸ و دیگران آن را روایت کرده‌اند و اسنادش حسن است و به کمک شواهدش صحیح می‌باشد.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …