شیخ الإسلام میگوید: کلمهٔ «مع» (= همراه، با) زمانی که به صورت بیقید ذکر شود در لغت تنها برای همراهی است و تماس و مجاورت از سمت راست یا چپ لازمهٔ آن نیست؛ پس اگر با مفهومی از مفهومها مقید شود بر همراهی در همان مفهوم دلالت میکند. گفته میشود: پیوسته میرفتیم و ماه با ماه بود، یا و ستاره …
بیشتر بخوانید »عقيده
نکاتی مهم در بررسی برخی نظریات دربارۀ صفت استواء(۳)
مسئله سوم: شیخ الإسلام: میگوید: «اگر کسی بگوید که اگر الله بالای عرش باشد، پس یا باید از عرش بزرگتر باشد یا کوچکتر و یا مساوی باشد، و تمامی اینها محال است و سخنانی اینچنین. زیرا چنین شخصی از اینکه الله بر عرش است همان مفهومی را فهمیده که جسمی بالای جسم دیگر باشد و این الزام پیرو و بر …
بیشتر بخوانید »نکاتی مهم در بررسی برخی نظریات دربارۀ صفت استواء(۲)
مسئلهٔ دوم: شیخ الإسلام ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ میگوید: «اگر گفته شود زمانی که الله همواره بالاتر از آفریدههایش بوده چنان که گذشت، پس چگونه گفته میشود که سپس به سوی آسمان بالا رفت در حالی که آسمان به صورت دود بود؟ یا اینکه گفته میشود: سپس بالای عرش رفت؟ پاسخ میدهیم: این مانند همان حالتی است که …
بیشتر بخوانید »نکاتی مهم در بررسی برخی نظریات دربارۀ صفت استواء(۱)
برخی در هنگام بیان عقیدهٔ اهل سنت و در موضوع صفت قرار گرفتن الله بر عرش، مسائل مهمی را یادآور شدهاند که ممکن است کسی که حقیقت عقیدهٔ اهل سنت را در مورد این صفت نمیداند، برایش ابهاماتی در این زمینه به وجود آید و گمان کند نصوص در این زمینه آن را نگفته و عقیدهٔ اهل سنت آن را …
بیشتر بخوانید »بررسی دلایل کسانی که نصوص استواء را تأویل میکنند(۱۰)
دهم: اگر استواء به معنای فرمانروایی و چیره شدن باشد جایز که گفته شود: «استوی علی ابن آدم و علی الجبل و علی الشمس والقمر وعلی البحر والشجر والدواب» چیزی که شخص مسلمان آن را به کار نمیبرد([۱]). [۱] – نگا: مجموع الفتاوی، شیخ الإسلام ابن تیمیه (۵/۱۴۴-۱۴۹) و مختصر الصواعق ،ابن قیم ۳۸۰-۴۰۰
بیشتر بخوانید »بررسی دلایل کسانی که نصوص استواء را تأویل میکنند(۹)
نهم: اگر ما فرض کنیم که معنای استیلاء در لغت پانزده وجه داشته باشد، الله و رسولش صلی الله علیه و سلم تنها یک معنای آن را اثبات نموده و نوعِ بیانِ آن خود بزرگترین دلیل است حتی اگر هزار دلیل دیگر آورده شود، زیرا صحابه رضی الله عنهم همگی بر این معنی اتفاق نظر داشته و هیچ اختلافی نداشتهاند، …
بیشتر بخوانید »بررسی دلایل کسانی که نصوص استواء را تأویل میکنند(۸)
هشتم: اگر این معنای مجازی مورد نظر بود حتما در لفظ قرینه و نسبتی که بیانگر آن باشد ذکر میشد چرا که اگر ارتباط و قرینهای برای مجاز وجود نداشته باشد ادعایی باطل است زیرا بر خلاف اصل است بیآنکه نسبت و ارتباطی وجود داشته باشد. و معلوم است که در هیچیک از مواردی که در قرآن و سنت استواء …
بیشتر بخوانید »بررسی دلایل کسانی که نصوص استواء را تأویل میکنند(۷)
هفتم: اهل لغت ذکر کردهاند که استوی به معنای استولی نیست جز در مورد چیزی که دربارهٔ آن نزاع و غلبه وجود دارد، پس زمانی که یکی بر دیگری چیره شد گفته میشود: استولی، در حالی که هیچ کس توان نزاع با الله بر سر عرش یا چیزهای دیگر را ندارد.
بیشتر بخوانید »بررسی دلایل کسانی که نصوص استواء را تأویل میکنند(۶)
ششم: خداوند متعال خبر داده که آسمانها و زمین را در شش روز آفریده سپس بر عرش قرار گرفته است، و خبر داده که عرش وی پیش از آفرینش آسمانها و زمین بر آب بوده است؛ چنان که در صحیح بخاری ثابت است از حدیث عمران بن حصین از پیامبر صلی الله علیه و سلم که فرمود: «کَانَ اللَّهُ وَلَمْ …
بیشتر بخوانید »بررسی دلایل کسانی که نصوص استواء را تأویل میکنند(۵)
پنجم: اگر هم این بیت درست بوده و ثابت شود که تحریف نشده است، حجتی برای آنها نیست؛ بلکه حجتی علیه آنها است، و معنای استوی در این بیت همان معنای حقیقی آن است؛ زیرا این بشر برادر عبدالملک بن مروان، امیر عراق بوده است. بنابراین او بر تخت پادشاهی وی قرار گرفته، چنان که عادت شاهان و پادشاهان است …
بیشتر بخوانید »بررسی دلایل کسانی که نصوص استواء را تأویل میکنند(۴)
چهارم: این بیت تحریف شده است و اصل آن این گونه بوده است: بشر قد استولی علی العراق من غیر سیفٍ ولا دم مهراق به علاوه، اگر این شعر از شاعری مشهور بوده است، چگونه در میان دیوانها و اشعار ی که عرب به آن مراجعه میکند ناشناخته است.
بیشتر بخوانید »بررسی دلایل کسانی که نصوص استواء را تأویل میکنند(۳)
سوم: ثابت نیست که لفظ استوی در لغت عرب به معنای استولی باشد؛ زیرا کسانی که این را گفتهاند، از این بیت مشهور دلیل میآورند: ثم استوى بِشر على العراق من غیر سیفٍ ولا دم مهراق سپس بِشر بر عراق چیره شد، بدون اینکه شمشیری کشیده یا خونریزی کند. در حالی که نقلی صحیح وجود ندارد که ثابت کند این …
بیشتر بخوانید »بررسی دلایل کسانی که نصوص استواء را تأویل میکنند(۲)
دوم: معنای «استواء» معلوم و مشهور است، و به همین دلیل، هنگامی که از ربیعه بن أبی عبدالرحمن و مالک بن انس دربارهٔ قول خداوند متعال: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ﴾ پرسیده شد، گفتند: «استواء معلوم است، و چگونگی آن مجهول و ایمان به آن واجب و پرسش دربارهٔ آن بدعت است». منظور آنها از اینکه استواء معلوم است، فقط در …
بیشتر بخوانید »بررسی دلایل کسانی که نصوص استواء را تأویل میکنند(۱)
بررسی دلایل کسانی که نصوص استواء را تأویل([۱]) میکنند ابن قیم: میگوید: «قول خداوند متعال: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ﴾ در هفت آیه از آیات قرآن، نزد تمامی گروههای امت، حقیقت است (یعنی معنای حقیقی آن مراد است) جز گروه جهمیه و همفکرانشان که گفتهاند: “این آیه مجاز است”. سپس دربارهٔ مفهوم مجازی آن اختلاف کردهاند، و قول نقلشده از آنها …
بیشتر بخوانید »نصوصی که بیانگر استوای الله بر عرش میباشند(۲)
دوم شاهد سنت: ۱- حدیث ابوهریره رضی الله عنه که گفت: از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمود: «لَمَّا قَضَى اللَّهُ الْخَلْقَ کَتَبَ فِی کِتَابِهِ، فَهُوَ عِنْدَهُ فَوْقَ عَرْشِهِ إِنَّ رَحْمَتِی غَلَبَتْ غَضَبِی» (متفق علیه([۱])) «هنگامی که خداوند مخلوقات را آفرید، در کتابش که نزد او بالای عرشش است، نوشت که رحمت من بر غضبم چیره …
بیشتر بخوانید »نصوصی که بیانگر استوای الله بر عرش میباشند(۱)
الف: شواهد قرآنی قرار گرفتبرچسبهان خداوند بر عرش در هفت جای کتاب خدا ثابت است([۱]): ۱- ﴿إِنَّ رَبَّکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾ [الاعراف: ۵۴] «پروردگار شما خداست که آسمانها و زمین را طى شش دوران آفرید، آنگاه بر عرش مستقر گشت»؛ ۲- ﴿إِنَّ رَبَّکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٖ …
بیشتر بخوانید »معنای استواء
ابن قیم ـ رحمه الله ـ میگوید: «لفظ استواء در زبان عرب که خداوند متعال ما را با زبان آنها مورد خطاب قرار داده و کلامش را نازل نموده است دو نوع میباشد: ۱- مطلق (بیقید) ۲- مقید (همراه با قید) مطلق چیزی است که معنایش به حرفی وابسته نیست؛ مانند این سخن خداوند متعال: ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَٱسۡتَوَىٰٓ﴾ [القصص: …
بیشتر بخوانید »تفویض یا اثبات بدون تشبیه در زمینه اسماء و صفات خداوند
این دیدگاه بر نفی مسلک تعطیل و تشبیه استوار بوده و راه سومی را ارائه میدهد که با فضای کلی آیات و روایات سازگاری بیشتری دارد. پیروان این نظریه میکوشند تحلیلی از معنای صفات الهی ارائه دهند که از یک سو تنزّه و تعالی خداوند را از نقایص و محدودیتهای مخلوقات پاس دارد، و از سوی دیگر، بر شناختپذیری اوصاف …
بیشتر بخوانید »تعطیل در زمینه اسماء و صفات خداوند
بر طبق این دیدگاه، عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و تنها کار ممکن آن است که اجمالاً به ثبوت صفات مذکور در قرآن و روایات برای خداوند اعتراف کرده و به آن ایمان بیاوریم، در حالی که از درک حقیقت معانی این صفات عاجزیم. برخی از طرفداران این نظریه، حتی همه یا بعضی از صفات الهی را …
بیشتر بخوانید »توقیف در زمینه اسماء و صفات خداوند
برخی هم بر این اعتقاد بودند که برای نامگذاری باری تعالی نباید از اسماء و وصفهای منصوص در کتاب، سنت و اجماع تجاوز کرد و این را توقیفی بودن اسمای الهی مینامیدند؛ البته برخی متکلمان شیعه صرفاً احادیث دوازده امامشان را منبع موثق میدانستند. در مقابل معتزلۀ بصره، ابوبکر باقلانی و گروهی از متکلمان امامیه قائل به توقیف اسمای الٰهی …
بیشتر بخوانید »تحریف در زمینه اسماء و صفات خداوند
بر اساس این رویکرد، برای فهم اسماء و صفات الهی باید الفاظی را که در قرآن کریم یا حدیث نبوی آمده است، تغییر داد، که این تغییر میتواند ظاهری یا معنایی باشد. در تغییر ظاهری، که نمونههای فراوانی از آن وجود دارد خود لفظ را تغییر میدهند؛ مانند آنکه فعل «اِستوی» را به صورت «اِستولی» درمیآورند تا معنای چیره شدن …
بیشتر بخوانید »گذری بر مسئلهی جبر و اختیار(۴)
بر این اساس خداوند کار تمام این عالم را بر اساس نظام «اسباب و مسببات» قرار داده است که غالب اسباب بیاختیاراند و وقتی شرایط تأثیر گذاردن در آنها فراهم شد تأثیر گذاردن در آنها قرار داده میشود و آن را انجام میدهند مانند اینکه آتش میسوزاند و آب تشنگی را برطرف میکند و غذا سیر میکند و لباس گرم …
بیشتر بخوانید »گذری بر مسئلهی جبر و اختیار(۳)
پس عمل خارجی در قیامت ملاک محاکمه نیست. آن تصمیم تو ملاک محاکمه خواهد بود. و تو هم تصمیم خود را زمانی که در میان دو احتمال قرار داشتی گرفتی و من به این خاطر تو را محاکمه میکنم. هرچند پس از اینکه آن فعل انجام پذیرفت معلوم میشود که تو با آن تصمیمی که گرفته بودی وسیله و سببی …
بیشتر بخوانید »گذری بر مسئلهی جبر و اختیار(۲)
جواب را با یک مثال ساده بیان میکنیم که به روشن کردن بحث کمک کند. مثلاً در قیامت خداوند شخصی را محاکمه میکند که با اسلحهاش کس دیگری را به ناحق کشته است. میفرماید که «چرا او را کشتهای؟» و سپس او را به گناه قتل عمد محکوم کرده و به جهنم میاندازد. او هم -خطاب به خداوند- میگوید که …
بیشتر بخوانید »گذری بر مسئلهی جبر و اختیار(۱)
سوال دیگری که باید بدان پاسخ گفت این است که گفته میشود «خداوند را فاعل مطلق و همچنین أرحمُ الرَّاحمین میدانید. پس اگر ظالم نیست پس چرا این همه بیدادگری و ظلم در جامعه بشریت را قبول مینماید؟!» پاسخ این سوال هم از این موضوع فهمیده میشود که گفتیم خداوند وقتی کاری را انجام میدهد آن را از طریق اسباب …
بیشتر بخوانید »علت خلق عالم و انسان
هرچیزی که انسان بدان مکلف است باید نسبت به آن آگاهی داشته باشد و هرچیزی که به آن مکلف نبود به او ربطی ندارد. من اگر مکلف به گزاردن نماز هستم باید بدانم که ابتدا و انتها (و طرز نماز گزاردن) چگونه است و قرار است که چه اثری در من ایجاد کند. یعنی حکمتی که متعلق به من است. …
بیشتر بخوانید »پاسخ یک سوال دربارهی آیه: ۷۱ سورهی مبارکه نحل(۲)
صورت دوم اینکه نعمت خدا را «جحد» کنند یعنی اینکه چون کارشان (یعنی همان تناقض کذا) از آن طرف درست نمیشود،[۱] بیایند و نعمتهای خداوند را انکار کنند تا این را مساوی با آن قرار دهند. بدین مفهوم که خداوند کاری انجام نداده است و چون این همه (مخلوقات) که کاری انجام ندادهاند پس در این صورت با یکدیگر مساوی …
بیشتر بخوانید »پاسخ یک سوال دربارهی آیه: ۷۱ سورهی مبارکه نحل(۱)
(در اینجا سوال مطرح میشود که) آیه: ۷۱ سورهی نحل که خداوند برخی را بر برخی دیگر از نظر روزی برتری داده است چگونه با اسباب و مسببات قابل توجیه است؟ و آیا این آیه نشانگر نوعی ارزشگذاری و تبعیض نیست؟ این آیه هم در سورهی نحل وجود دارد و هم در سورهی روم. و این مسئلهای دیگر است و …
بیشتر بخوانید »اسباب و مسبّبات در باب زندهشدن مردگان(۷)
یعنی هم شخص و هم اسباب جزء برنامهی خداوند هستند. پس این برنامهی اوست که اگر کسی اسبابی را به کار گرفت به ثروت دست یابد و هرکس اسبابی به کار نگرفت به ثروت دست نیابد. دیگر این به فجور و تقوا و… ربطی ندارد. در گذشته نیز این اشتباه صورت گرفته است. شخصی به نام «ابن راوندی»[۱] که ظاهرا …
بیشتر بخوانید »اسباب و مسبّبات در باب زندهشدن مردگان(۶)
پس این تصور غلط به عقیدهی بسیاری از مسلمانان نا آگاه لطمه میزند و آن هم اینکه برای خود چنین قرار میدهند که خداوند بدون اسباب کار میکند و اگر چیزی به اسباب ربط داده شد چنین تصور میکنند که خداوند در آن دخالتی ندارد. فرض کنیم که از بارش باران سخن میگویند و همانگونه که قرآن نیز میفرماید نور …
بیشتر بخوانید »اسباب و مسبّبات در باب زندهشدن مردگان(۵)
یک مثال بسیار ساده: مثلاً نورِ آفتاب به صورت مساوی به تمام چیزهایی که روی سطح زمین وجود دارند تابیده میشود. اما میبینیم که میزان گرفتن و بازپس دادن نور خورشید در اشیاء با هم فرق میکند. چیزی مثلاً مانند درب سیاه یک خانه را اگر در برابر نور خورشید قرار دهیم هیچگونه انعکاسی ندارد. اما وقتی آینهای را در …
بیشتر بخوانید »اسباب و مسبّبات در باب زندهشدن مردگان(۴)
پس اولاً آن چیزهایی که در خلق آن کرم نقش دارند تنها آن مواد و عناصر نیستند چون که پیشتر نیز این عناصر وجود داشتند اما آن کرم وجود نداشت. بلکه فقط در آنجا تغییری در ترکیب حاصل میشود و این بار دیگر از خارج (از محسوسات) حیات بدان تعلق میگیرد. علاوه بر این، روح در قرآن به عنوان آن …
بیشتر بخوانید »اسباب و مسبّبات در باب زندهشدن مردگان(۳)
پس ما نمیتوانیم برای خود برنامهای درست کرده و آن را برای خدا نیز حاکم گردانیم و بگوئیم که «میبایست اینگونه باشد تا دخالت وی در آن باشد و اگر اینگونه نبود دخالتی در آن ندارد.» نخیر! این چنین نیست. همانگونه که پروین اعتصامی میگوید: قطرهای کز جویباری میرود از پی انجام کاری میرود (خلاصه آنکه شخصی که چنین …
بیشتر بخوانید »اسباب و مسبّبات در باب زندهشدن مردگان(۲)
پس زمانی که (چیزی) به وجود آمد معلوم است که خدا در آن اراده داشته است. پس این گفته که «خدا نمیخواسته اما چنین و چنان شد» در اثر این است که صورتی خاص از کار خدا را در ذهن خود قرار داده است. پس امکان دارد ذرات و عناصری طبق خصوصیاتی که خداوند به آنها عطا فرموده است، قوانینی …
بیشتر بخوانید »اسباب و مسبّبات در باب زندهشدن مردگان(۱)
خداوند برنامه را چنین قرار داده است که در حال حاضر مردهای زنده نشود وقتی که عمر این عالم به پایان رسید، در عالم دیگر ما را زنده خواهد کرد. اکنون هم همهی موجودات را (به طرق غیر مستقیم) زنده میکند. برای مثال پسماندههای حیوانی را روی زمینها میریزند و مواد غذایی آن را گیاهانی مثل گندم و جو و… …
بیشتر بخوانید »اثبات وجود آخرت از طریق دلیل وحی(۵)
قرآن از این هم نزدیکتر میشود و میفرماید که شما به شخصیت و نفس خود نظری بیفکنید که فجور و تقوا به شما الهام شده است. زمانی که این انسان که عبارت است از آن شخصیت و روح، با آن خصوصیات که به خود گرفته است که دو نوع خصوصیت یعنی فجور و تقوا، راه حق و راه باطل، راه …
بیشتر بخوانید »اثبات وجود آخرت از طریق دلیل وحی(۴)
مگر از آفرینش نخستین شما درمانده و عاجز بودیم؟ خوب این شمائید که آفریدهایم پس میتوانیم (پس از مرگتان) دوباره شما را زنده گردانیم. و اصولا اگر انسان تفکر کند و به یاد آورد، (خواهد دید) که هر روز و هر لحظه قیامت است. به راستی هر لحظه چند سلول زنده در بدنش میمیرند؟ و چه قدر مواد غذایی به …
بیشتر بخوانید »اثبات وجود آخرت از طریق دلیل وحی(۳)
این برای دلیل اول است که خصوصیات آسمان و زمین ملاحضه شود و انسان به وسیلهی آن درک کند که خدا میتواند آن کارها را نیز انجام دهد. برای مورد دوم میفرماید: ﴿وَنَزَّلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ مُّبَٰرَکٗا فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ جَنَّٰتٖ وَحَبَّ ٱلۡحَصِیدِ ٩ وَٱلنَّخۡلَ بَاسِقَٰتٖ لَّهَا طَلۡعٞ نَّضِیدٞ ١٠ رِّزۡقٗا لِّلۡعِبَادِۖ وَأَحۡیَیۡنَا بِهِۦ بَلۡدَهٗ مَّیۡتٗاۚ کَذَٰلِکَ ٱلۡخُرُوجُ ١١﴾ [ق: ۹-۱۱]. …
بیشتر بخوانید »اثبات وجود آخرت از طریق دلیل وحی(۲)
این برای دلیل اول است که خصوصیات آسمان و زمین ملاحضه شود و انسان به وسیلهی آن درک کند که خدا میتواند آن کارها را نیز انجام دهد. برای مورد دوم میفرماید: ﴿وَنَزَّلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ مُّبَٰرَکٗا فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ جَنَّٰتٖ وَحَبَّ ٱلۡحَصِیدِ ٩ وَٱلنَّخۡلَ بَاسِقَٰتٖ لَّهَا طَلۡعٞ نَّضِیدٞ ١٠ رِّزۡقٗا لِّلۡعِبَادِۖ وَأَحۡیَیۡنَا بِهِۦ بَلۡدَهٗ مَّیۡتٗاۚ کَذَٰلِکَ ٱلۡخُرُوجُ ١١﴾ [ق: ۹-۱۱]. …
بیشتر بخوانید »اثبات وجود آخرت از طریق دلیل وحی(۱)
اکنون که به اینجا رسیدیم و اثبات شد که این قرآن (از جانب چه کسی و) دارای چه خصوصیاتی است، پاسخ سوالاتی که میگویند «دلیل منطقی برای اثبات وجود آخرت چیست؟» را با کمک و راهنمائی قرآن میگیریم. قرآن در دو زمینه برای آخرت استدلال میآورد. یکی در زمینهی بیان امکان آن[۱] و دیگری در اینکه واجب است. اولی در …
بیشتر بخوانید »دلیل وحی (پربرکتترین دلیل) بر وجود خدا(۸)
حتی خود لفظها نیز نمایان میکند که در این نمونه پس از اتمام حجت، خطر در حال نزدیک شدن است و شخص با عجله میدود تا به دیگران خبر دهد. حتی کلمهی «الآزِفَهُ» یعنی خطری که زمان زیادی (برای رهایی از آن) باقی نمانده است و وقت تنگ است و نزدیک است که دیگر گرفتار شوند. زمانی که اینها را …
بیشتر بخوانید »دلیل وحی (پربرکتترین دلیل) بر وجود خدا(۷)
معلوم است که پس از آن (برهه از زمان) دیگر کمالی باقی نمانده است که لغت عربی بدان نائل شود. اما اینکه دیگر سیر نزولی پیدا کند، تقصیری است که مسلمانان داشتهاند و علما به دلیل آنکه بیشتر مشغول علومی چون فلسفه و کلام و… شدند میبایست در آن حد، (لغت عربی) را فرا میگرفتند البته میدانیم که از آن …
بیشتر بخوانید »دلیل وحی (پربرکتترین دلیل) بر وجود خدا(۶)
هم چنین در زمینهی فن و هنر نیز (باید توجه داشت که) در آن عصری که قرآن نازل شد، قویترین فنی که آن مردمان داشتند «فصاحت و بلاغت»[۱] بود. در آن زمان عرب به اوج فصاحت و بلاغت رسیده بود و زمانی که قرآن نازل شد، بازار آن نیز تعطیل گشت، (چون) شاعران از شرم قرآن، دیگر شعر نمیگفتند و …
بیشتر بخوانید »دلیل وحی (پربرکتترین دلیل) بر وجود خدا(۵)
پس انسان در این زمینه هیچ چیزی ندارد. نیرویی ندارد تا حکمی صادر کرده و «باید و نبایدی» کسب کند و – به تعبیر دیگر – نمیتواند با این معلوماتی (که در اختیار دارد) به این موجوداتی که در برابر دیدگانش وجود دارند استدلال کند. چونکه استدلال کردن میبایست بر اساس علیّت باشد یعنی چیزی برای دیگری، علت است و …
بیشتر بخوانید »دلیل وحی (پربرکتترین دلیل) بر وجود خدا(۴)
عجیبتر آنکه اگر این انسان با آن خصوصیات، میگفت که این کتاب متعلق به خودم است مردم متعجب میشدند. اما چون او راستگو بود و گفت که این کتاب متعلق به خودم نیست و من در این زمینه چیزی به حساب نمیآیم، مشرکان مکه سخنان او را باور نمیکنند. در بخش علوم تجربی با پارهای احتیاط[۱] میبینیم که قرآن به …
بیشتر بخوانید »