مسئلهٔ دوم: شیخ الإسلام ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ میگوید: «اگر گفته شود زمانی که الله همواره بالاتر از آفریدههایش بوده چنان که گذشت، پس چگونه گفته میشود که سپس به سوی آسمان بالا رفت در حالی که آسمان به صورت دود بود؟ یا اینکه گفته میشود: سپس بالای عرش رفت؟ پاسخ میدهیم: این مانند همان حالتی است که خبر داده به آسمان دنیا پایین آمده سپس بالا میرود و روایت شده است «ثم یعرج» (سپس عروج میکند) در حالی که خداوند سبحان پیوسته بالای عرش بوده و هست؛ بنابراین بالا رفتن الله از جنس نزولش است و زمانی که الله پایین میآید هیچیک از آفریدهها بلای او قرار نمیگیرند پس بالا میرود در حالی که هیچ چیزی بالای او قرار ندارد.
و سخن خداوند: ﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ﴾ [البقره: ٢٩ و فصلت ۱۱] را تفسیر کردهاند به اینکه بالا رفت، زیرا پیش از این فرموده است: ﴿قُلۡ أَئِنَّکُمۡ لَتَکۡفُرُونَ بِٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ فِی یَوۡمَیۡنِ وَتَجۡعَلُونَ لَهُۥٓ أَندَادٗاۚ ذَٰلِکَ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٩ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَٰسِیَ مِن فَوۡقِهَا وَبَٰرَکَ فِیهَا وَقَدَّرَ فِیهَآ أَقۡوَٰتَهَا فِیٓ أَرۡبَعَهِ أَیَّامٖ سَوَآءٗ لِّلسَّآئِلِینَ ١٠ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ وَهِیَ دُخَانٞ فَقَالَ لَهَا وَلِلۡأَرۡضِ ٱئۡتِیَا طَوۡعًا أَوۡ کَرۡهٗا قَالَتَآ أَتَیۡنَا طَآئِعِینَ ١١ فَقَضَىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَاتٖ فِی یَوۡمَیۡنِ﴾ [فصلت: ٩، ١٢] «بگو: چرا خدایى را که زمین را در دو دوران آفرید، انکار مىکنید و براى او همتایانى قائل مىشوید؟ این است صاحباختیار جهانیان، و طى چهار دوران، کوههاى ثابت را روى زمین پدید آورد و [با تأمین جریان آب به وسیله کوهها] در آن برکت نهاد و موادّ غذایى آن را بهاندازه و یکسان براى درخواستکنندگان تقدیر کرد. سپس بر فراز آسمان قرار گرفت، در حالى که [هنوز] به صورت گازى بود و به آسمان و زمین گفت: خواه و ناخواه [از درِ تسلیم در]آیید؛ گفتند: با میل [از درِ تسلیم در] آمدیم. سپس آن توده گاز را [به صورت] هفت آسمان در دو دوران تقدیر کرد»
این در سورهٔ فصلت در مکه نازل شده است سپس خداوند در مدینه سورهٔ بقره را نازل نموده فرمود: ﴿کَیۡفَ تَکۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَکُنتُمۡ أَمۡوَٰتٗا فَأَحۡیَٰکُمۡۖ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡ ثُمَّ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢٨ هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٢٩﴾ [البقره: ٢٨، ٢٩] «چگونه خدا را انکار مىکنید در حالى که مادهاى بى روح بودید و شما را حیات بخشید؛ آنگاه دستخوش مرگ مىگرداند و باز زنده خواهد کرد، آنگاه به پیشگاه او بازگردانده مىشوید. اوست که هرچه در زمین است یکسره به سود شما آفرید، سپس بر فراز آسمان قرار گرفت و آن را [به صورت] هفت آسمان سامان داد؛ و او به هر چیزى داناست». بیان نمود که به سوی آسمان بالا رفت، و این بعد از آن بود که زمین و آنچه در آن است را آفرید پس معنای صعود و بالا رفتن را در بر دارد زیرا آسمان بالای زمین است بنابراین استواء إلیها یعنی بالارفتن به سوی آن.
اگر گفته شود اگر استواء بر عرش، پس از این بوده که خداوند آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، آیا پیش از آن بر عرش نبوده است؟ میگوییم: استواء، علوّ و بلندایی ویژه است: پس هر چیزی که بر دیگری قرار بگیرد بالای آن است؛ ولی هرچیزی که بالای چیزی باشد بر آن استواء ندارد.
به همین دلیل به هرچیزی که بالای دیگری باشد نمیگویند بر آن استوا یافته است یا بر آن قرار دارد؛ ولی هرچیزی که گفته شود بر چیز دیگر قرار دارد قطعاً بالای آن است.
آنچه الله پس از آفرینش آسمانها و زمین از آن خبر داده، استواء میباشد، نه علوّ و بلندی مطلق؛ با اینکه جایز است وی پیش از آفرینش آسمانها و زمین هنگامی که عرش او بر آب بوده بر آن استواء داشته است. سپس هنگامی که الله این جهان را آفریده بالای عرش بوده و بر آن قرار نداشته است پس هنگامی که جهان را آفرید بر عرش قرار گرفت.
بنابراین اصل بر این است که علو و بالابودن الله بر آفریدههایش وصفی لازم است؛ همان گونه که عظمت و کبریا و قدرت او چنین است اما استواء فعلی است که الله سبحانه و تعالی با خواست و مشیئت و قدرتش آن را انجام میدهد و به همین دلیل دربارهاش فرموده: ﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ﴾.
این موضوعی است که بسیاری از مردم در آن دچار اشتباه میشوند؛ زیرا گمان میکنند آنچه الله عزوجل بدان وصف شده از جنس چیزی است که اجسام خودشان بدان وصف میشود؛ پس فکر میکنند که باید میان این این دو امر متضاد جمع بسته شود و اینکه الله بالای عرش باشد ـ اگر بر اساس جسم خودشان سنجیده شود ـ با نزول او در تضاد است؛ ولی شناخت روح بشر و صفتها و افعالش سبب میشود که به آسانی ممکن بودن این امر را بفهمند؛ زیرا روح شخصی که در خواب است به آسمان رفته و از بدن جدا میشود چنانکه الله متعال فرمود: ﴿ٱللَّهُ یَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِینَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِی لَمۡ تَمُتۡ فِی مَنَامِهَاۖ فَیُمۡسِکُ ٱلَّتِی قَضَىٰ عَلَیۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَیُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ﴾ [الزمر: ۴٢] «خداست که جانها را در لحظه مرگ مىگیرد و [نیز] جانى را که نمرده است، به هنگام خوابش [مى گیرد]؛ آنگاه جانهایى را که حکم مرگ بر او رانده است، نگاه مىدارد و جان بقیه را باز مىفرستد تا هنگام معیّن [مرگ]» همچنین کسی که در سجده است، پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید: «أقرب ما یکون العبد من ربه وهو ساجد»([۱]) یعنی: «نزدیکترین حالتی که بنده نسبت به پروردگارش دارد، زمانی است که در سجده است».
[۱] – مجموع الفتاوی ۵/۵۲۱-۵۲۴