اعتقاد قاطع و بدون تردید به حجیت سنت و احادیث نبوی ج به معنای قبول هر نوع حدیثی نیست. آری؛ کسی مخالف این ادعا نیست که متاسفانه احادیثی بسیار زیادی وارد کتب و منقولات شدهاند که بعضی از آنها هیچ اصلی ندارند و بعضی کاملا دروغ میباشند و بعضی هم درجهی مقبولیت را بدست نیاورده و داخل در احادیث ضعیف …
بیشتر بخوانید »شبهه مخالفان حدیث و آیه «در کتاب هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم»
یکی دیگر از شبههایی که مطرح میکنند فهم آنها از فرمودهی خداوند و این آیه میباشد: ﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِی ٱلۡکِتَٰبِ مِن شَیۡءٖۚ﴾ [الأنعام: ٣٨]. «در کتاب هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم». و یا این فرمودهی الله تعالی: ﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ تِبۡیَٰنٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَهٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِینَ٨٩﴾ [النحل: ٨٩]. «و ما این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کردهایم که …
بیشتر بخوانید »مورد اتهام قرار دادن صحت احادیث
از جمله شبههایی که بعضی آن را مطرح کردهاند، که این ادعا بر یک گمان فاسد و واهی بنا شده است این است که احادیث پیامبر مدت دویست سال نوشته نشد و به صورت غیر مکتوب ماندگار شد، سپس بعد از این مدت طولانی محدثین تصمیم گرفتند که آن را جمعآوری کنند. در واقع با این شبهاندازیها و تشکیکها میخواهند …
بیشتر بخوانید »سنت در اصطلاح محدثین
سنت در اصطلاح محدثین: سنت مترادف با حدیث است؛ یعنی عبارتست از: هرآنچه که از قول یا فعل یا تقریر یا صفتی (ظاهری یا اخلاقی) که به پیامبر ج نسبت داده میشود. براساس این تعریف هر چیزی که از پیامبر ج چه قبل از نبوت و چه بعد از آن منقول باشد داخل در معنای سنت خواهد بود.[۱] میبینیم که …
بیشتر بخوانید »سنت در اصطلاح اصولیین
در اصطلاح اصولیین: سنت از نگاه اصولیها اصلی از اصول احکام شرعی و دلیلی از دلایل است که بعد از قرآن کریم قرار میگیرد و عبارتست از: هرچیزی که از پیامبر ج از قول یا فعل یا تقریر صادر شده باشد.[۱] بر این اساس سنت در نزد علمای اصول عبارتست از منقولات و نصوصات شرعی که غیر از قرآن کریم …
بیشتر بخوانید »سنت در اصطلاح
در تعریف اصطلاحی، سنت نزد علما تعاریف جداگانهای دارد بگونهای که فقها و اصولیین و محدثان هریک تعاریف مجزایی از سنت ارائه دادهاند: ۱- در اصطلاح فقها: بعضی از فقها سنت را بر عبادات مستحب یا نوافلی که از پیامبر ج نقل شده است اطلاق کردهاند. بر این اساس عباداتی که حکم واجب را ندارند، سنت یا مستحب یا مندوب …
بیشتر بخوانید »سنت در لغت
سنت در لغت عبارتست از: طریق و روشی که بر انجام آن مواظبت شود، بگونهای که فعل به موجب آن تکرار گردد؛ مانند این فرمودهی الله تعالی: ﴿سُنَّهَ ٱللَّهِ فِی ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ ٱللَّهِ تَبۡدِیلٗا۶٢﴾ [الأحزاب: ۶۲]. یعنی: این سنّت خداوند در اقوام پیشین است، و براى سنّت الهى هیچ گونه تغییر نخواهى یافت. و سنت …
بیشتر بخوانید »تعریف حدیث:
الف) حدیث در لغت عبارتست از هرآنچه که ضد قدیم باشد. و عبارتست از: هر کلامی که بوسیلهی آن سخن گفته شود و نقل گردد و به انسان ابلاغ شود. قرآن میفرماید: ﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ حَدِیثٗا٨٧﴾ [النساء: ۸۷]. یعنی: و راستگوتر از خدا در سخن کیست؟ و میفرماید: ﴿فَلۡیَأۡتُواْ بِحَدِیثٖ مِّثۡلِهِۦٓ إِن کَانُواْ صَٰدِقِینَ٣۴﴾ [الطور: ۳۴]. یعنی: اگر راست …
بیشتر بخوانید »مطالب مربوط به «مصطلح حدیث»
مطالب مربوط به «مصطلح حدیث» که اصطلاح و مفاهیم خاص دارد در این جا تعریف و بیان شده است: حدیث مَشهور: حدیثی است که تعداد راویهای آن در هر طبقه سه نفر و یا بیشتر باشد و به حد تواتر نرسد. حدیث غَرِیب: آن است که تنها یک نفر او را روایت کرده است، اگرچه در یک طبقه باشد و …
بیشتر بخوانید »فزونطلبی، مایه غفلت است
پس از آنکه مقداری پول به دست آوردم، با شوق و اشتیاق به یک کتابفروشی عمومیرفتم و تصمیم گرفتم از هرکتابی یک نسخه بخرم. چون به داشتن کتاب زیاد علاقمند بودم. قفسهها را پر از انواع کتاب کردم و در هر رشتهای کتابی خریدم تا اینکه دهها کتاب در مورد روانشناسی، اصول فقه و چکیده فرهنگهای عمومیخریدم. میخواستم مطالعه کنم، …
بیشتر بخوانید »بینظم و بیهدف مباش
روزی دوازده تفسیر جمع آوری کردم؛ طبری، ابن کثیر، بغوی، زمخشری، قرطبی، فی ظلال، شنقیطی، رازی، فتح القدیر، الخازن، ابی مسعود و قاسمی. سپس تصمیم گرفتم از هر تفسیر روزی یک آیه مطاله کنم. لذا یک تفسیر را برمیداشتم و یک آیه را میخواندم و سپس تفسیر دیگر را برمیداشتم و بدین ترتیب، تفسیر یک آیه را از هر دوازده …
بیشتر بخوانید »کاری را که در توانت نیست، رها کن
در شهر ابها روزهای جمعه سخنرانی میکردم؛ بیشتر سخنرانیهایم، درمورد سیرت بود. گویا مردم، این برنامه را میپسنیدند؛ از من خواسته شد تا در مورد سنگینی مهریهها، سخن بگویم؛ چون مردم به طرح این موضوع نیاز داشتند و این، موضوعی است که به واقعیت زندگی و اوضاع عمومی مردم مربوط میشود و من، در این باره فعالیتی نکردهام؛ چون توانایی …
بیشتر بخوانید »خودت باش
شعر «أنا فی مکه» از عمر ابوریشه را شنیدم؛ این شعر، با این بیت آغاز میشود: لم تزالی علی ممر اللیالی موئل الحق یا عروس الرمال «ای ای عروس ریگها! تو همواره در گذرِ ایام، جایگاه حق بودهای». شعر خوب گفتن و شیرینی نغمه را از او یاد گرفتم؛ قصیده و روش ارائهدادن آن را حفظ کردم و قصیدهای …
بیشتر بخوانید »تلاشهای دیگران را تحقیر نکن
از روابط اجتماعی به این تجربه دست یافتهام که یکی از عوامل خوشبختی تو و دوستت، این است که او را آنگونه که شایسته اوست، مورد تقدیر و تکریم قرار دهی؛ از آن جمله اینکه او را به بهترین نامی که دوست دارد، صدا بزن و آن، همان اسم یا کنیهای است که او بدان معروف میباشد. کسی که برادرش …
بیشتر بخوانید »هرچه کنی، به خود کنی
یکی از حکما میگوید: انسان عیبجو، مانند مگس است که فقط روی زخم مینشیند. بعضی، به آفت «ولی» و «اما» گرفتارند؛ اسم هرکس را ببری، میگویند: آدم خوبی است، ولی.. بدین ترتیب بعد از کلمه «ولی» او را به شدت مورد عیبجویی قرار میدهند و قصداً حرمت او را هتک میکنند: ﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ هُمَزَهٖ لُّمَزَهٍ ١﴾ [الهمزه: ۱] «وای به …
بیشتر بخوانید »مردم را به خاطر استعدادهایشان تشویق کنید
اگر مردم را به خاطر استعدادهایشان تشویق کنی و به آنها توجه نمایی، تو را دوست میدارند و این، شیوه ای قرآنی است: ﴿وَلَا تَطۡرُدِ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰهِ وَٱلۡعَشِیِّ﴾ [الأنعام: ۵۲] «و کسانی را که پروردگارشان را صبح و شام میخوانند، طرد مکن». ﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَکَ مَعَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰهِ وَٱلۡعَشِیِّ﴾ [الکهف: ۲۸] «و با کسانی همنشین شو که …
بیشتر بخوانید »به استعدادهای دیگران احترام بگذارید
در زندگی چیزی هست که باعث خوشبختی شما و دیگران میگردد و آن، اینکه به استعدادهای دیگران احترام بگذاری و به تواناییهایشان اعتراف کنی، و نگاههای بلند آنها را تشویق نمایی و کوششهای آنان را مصادره نکنی و نقش آنها را ملغی و بینتیجه ننمایی. یکی از مواردی که صفای زندگی مردم و صفای وجودشان را تیره مینماید، خودپسندی است. …
بیشتر بخوانید »دل مردم را به دست آوریم
یکی از عوامل خوشبختی ما، این است که دل مردم را به دست آوریم؛ چون ستایش و دعا و محبت و مهرورزی در دست مردم است و آنها گواهان خدا، بر روی زمین هستند؛ ﴿وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسۡنٗا﴾ [البقره: ۸۳] «و با مردم سخن نیک بگویید». در زندگی خود افرادی را میشناسم که هنر تعامل با مردم را یاد دارند و …
بیشتر بخوانید »ارزش هیچکس را کم مکن
یک چیز را در زندگی تجربه کرده ام و آن، اینکه ستایش مؤدبانه و میانه در مردم اثر میگذارد؛ انسانها هرچند پرهیزگار و زاهد و بدور از ظواهر و شهرت باشند، اما وقتی مورد ستایش و تمجید قرار بگیرند، متأثر میشوند و شاد میگردند؛ البته بعضی، زیاد و بعضی کم. با علمای پرهیزگار و دینداری نشست و برخاست کرده و …
بیشتر بخوانید »آتش دشمنی را خاموش کن
در زندگی کوتاهم به این نتیجه رسیدهام که هرگاه برای گرفتن حق خودم قدم پیش نهادهام یا برای بازگرداندن حیثیت و اعتبار خویش در برابر انتقادی که شده، اقدام کردهام، زیان بیشتر و پشیمانی بزرگتر، عایدم شده است. یعنی من گمان میبردم که اگر بدیای را که از جانب کسی به من رسیده، بررسی کنم، با این بررسی و بازخواست، …
بیشتر بخوانید »دنیای خوب، یعنی برخورداری از خوراک کافی و صحت و تندرستی
در سال ۱۴۰۰ هـ. ق در یک اردوی دعوتی در مرز یمن بودیم؛ این اردو را شیخ عبدالعزیز بن باز/ ترتیب داده بود. من به همراه استاد تفسیرمان در دانشکده اصول دین، به ابها رفتم. وقتی میخواستیم به اردوگاه باز گردیم، راه ابها به تهامه را که راهی کوهستانی و ناهموار است، در پیش گرفتیم . بیشتر جاده بر اثر …
بیشتر بخوانید »بدترین احتمال را در نظر بگیر
در دبیرستان «ابها»، سال اول با تمام توان میکوشیدم تا رتبه بالایی کسب کنم و برای به دست آوردن رتبه اول رقابت میکردم؛ اما خودم را برای رتبه دوم راضی کرده بودم و مجموع نمرههایم در حد ممتاز بود، ولی بعد از این همه تلاش و بیخوابی چه انتظاری داری؟ نتایج اعلام شد و من در درس انگلیسی تجدید شدم؛ …
بیشتر بخوانید »درآمد کافی، سبب راحتی است
خانوادهام را در جنوب رها کردم و برای ادامه تحصیل در دبیرستان، به ریاض رفتم؛ به سبب فقر و مشکلات تحصیل و رنج رفت و آمد و کارهای خانه، با عموهایم زندگی میکردم. هر صبح حدود بیست دقیقه یا نیم ساعت پیاده میرفتم و ظهر، دوباره همین مسافت را در همین مدت یا بیشتر از آن طی میکردم. صبح و …
بیشتر بخوانید »اضطراب، برایت سودی ندارد
منظورم از بیان این سخن، این است که به نتیجه ای برسم و آن اینکه، انسان نباید نگران و مضطرب باشد؛ بلکه باید تسلیم تقدیر و قضای الهی گردد و از انتخابی که پروردگارش برای او نموده، راضی باشد و بر گذشته پشیمان نشود. دردوران تحصیلات ابتدایی خیلی دلم میخواست در میان دوستانم رتبه اول را کسب کنم؛ بنابراین در …
بیشتر بخوانید »با نرمی و آرامش میتوان به هدف رسید (۲)
در ورودی باغهای گل در بعضی از شهرهای اروپایی تابلوهایی نصب شده که روی آنها نوشتهاند: با احتیاط و آرام؛ مواظب باش. چون کسی که با سرعت داخل میشود؛ آن گیاه زیبا را نمیبیند و سلامت آن گل زیبا را به خطر میاندازد و ممکن است آن را تلف و نابود کند؛ زیرا او احتیاط نکرده و به نرمی رفتار …
بیشتر بخوانید »با نرمی و آرامش میتوان به هدف رسید (۱)
پیشتر روایتهایی در مورد نرمیگدشت. هرگاه خواستی نیازهایت بر آورده شوند، نرمیرا میانجی قرار بده که سفارش آن رد نمیشود. رانندهای که میخواهد اتومبیلش را از کوچهای تنگ عبور دهد که فقط به اندازه یک خودرو، عرض دارد، باید کاملا احتیاط کند و اتومبیلش را به آرامی از کوچه تنگ، عبور دهد؛ حال اگر راننده، بخواهد اتومبیل را با سرعت …
بیشتر بخوانید »چقدر شکایت میکنی و میگویی که فقیر هستم و حال آنکه زمین و آسمان و ستارهها، از آنِ تو هستند
ایلیا ابوماضی میگوید: کم تشتکی وتقول أنک معدم والأرض ملک والسماء والأنجم «چقدر شکایت میکنی و میگویی که فقیر هستم و حال آنکه زمین و آسمان و ستارهها، از آنِ تو هستند». ولک الحقول وزهرها وأریجها ونسیمها والبلبل المترنم «باغها و گلها و عطر و نسیم آن و بلبل نغمه خوان همه از آن تو هستند». والماء حولک …
بیشتر بخوانید »راحتی در بهشت است
﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِی کَبَدٍ ۴﴾ [البلد: ۴] «انسان را در رنج و زحمت آفریدهایم». به احمد بن حنبل گفته شد: انسان، کی راحت میشود؟ گفت: وقتی قدمت را در بهشت گذاشتی، راحت میشوی. قبل از بهشت راحتی و آرامشی نیست؛ در دینا پریشانیها، گرفتاریها، فتنهها، حوادث و بلاها و بیماری و غم و ناامیدی، راحتی را از انسان سلب …
بیشتر بخوانید »تاوان سخن جذاب
در صورتی سعادت ما، به کمال میرسد که وظیفه خودمان را در قبال خدا و سپس بندگان خدا، انجام دهیم. حرف زدن و زیبا گفتن، آسان است. اما انجام کارهای زیبا و داشتن صفات پسندیده و عمل کردن به آنچه میگوییم، سخت است. ﴿۞أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَکُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ۴۴﴾ [البقره: ۴۴] «آیا مردم را به …
بیشتر بخوانید »ای کسی که مینالی و حال آنکه هیچ بیماری و دردی نداری
ایلیا ابوماضی میگوید: أیها الشاکی وما بک داء کیف تغدو إذا غدوت علیلا «ای کسی که مینالی و حال آنکه هیچ بیماری و دردی نداری! چگونه صبح خواهی کرد و چه حالی خواهی داشت وقتی که بیمار باشی»؟ إن شر الجناه فی الأرض نفس تتوقی قبل الرحیل الرحیلا «بدترین جنایتکار در زمین، کسی است که قبل از رحلت …
بیشتر بخوانید »شگفتا از ما…!
جای تعجب است که ما، از مردم میخواهیم بردبار باشند و خودمان، خشمگین میشویم؛ از آنها میخواهیم که سخاوتمند باشند و خودمان بخل میورزیم. از آنها انتظار وفاداری و برادری داریم؛ اما خودمان، این کار را نمیکنیم. ترید مهذبا لا عیب فیه وهل عود یفوح بلا دخان «تو چیز آراسته و بیعیبی را میخواهی؛ آیا عودی هست که بدون …
بیشتر بخوانید »استوار و پابرجا باش
مؤمن، دارای ثبات و قاطعیت است. ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ یَرۡتَابُواْ﴾ [الحجرات: ۱۵] «مؤمنان، کسانی هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آوردند و سپس شک نکردند». اما منافقان، در شک و تردید بسر میبرند و در تصمیم خود مضطرب و دلواپسند و به عقب میگریزند و پیمانهای خود را میشکنند. وقتی نشانههای درستی یک کار …
بیشتر بخوانید »هرگاه نگران شدی، خود را با آرزوهایی که به خود وعده میدهی، نجات بده
وإذا هممت فناج نفسک بالمنی وعدا فخیرات الجنان عدات «هرگاه نگران شدی، خود را با آرزوهایی که به خود وعده میدهی، نجات بده؛ بهترین بهشت، آرزوست». واجعل رجاءک دون یأسک جنه حتی تزول بهمک الأوقات «و امیدت را سپری در برابر ناامیدیت قرار بده تا اوقات، مطابق میلت، بگذرند». واستر عن الجلساء بثک إنما جلساؤک الحساد والشمات …
بیشتر بخوانید »رضایت و خشنودی حتی بر روی اخگر آتش…!
مردی از بنی عبس، شترش را گم کرده بود؛ برای پیدا کردن آن بیرون رفت و سه روز همچنان به دنبال شترش میگشت. او، مردی ثروتمند بود و خداوند، به او مال و شتر و گوسفند و فرزندان دختر و پسر عطا کرده بود. خانواده او در کنار رودی در دیار بنی عبس در کمال آسایش و راحتی زندگی میکردند …
بیشتر بخوانید »جوایز نخستین مسلمانان
﴿۞لَّقَدۡ رَضِیَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ إِذۡ یُبَایِعُونَکَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَهِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّکِینَهَ عَلَیۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِیبٗا ١٨﴾ [الفتح: ۱۸] «به راستی که خداوند از مؤمنان راضی شد، آنگاه که زیر درخت با تو بیعت میکردند؛ پس آنچه را که در دلهایشان بود، دانست؛ لذا آرامش را بر آنها فرود آورد و فتح و پیروزی نزدیکی را به …
بیشتر بخوانید »فریادی در میان نخلها
محمد ج از مکه، از وطن و از جایی که فرزندان و خانوادهاش در آنجا بودند، رانده شد و آواره گشت؛ به طایف رفت، با تکذیب و مخالفت روبرو شد و او را سنگباران کردند و دشنام و ناسزا نثارش نمودند و او را آزار دادند و چشمانش اشکبار گردید و از پاهایش، خونهای پاکش چکید؛ دلش، از تلخی مصیبتی …
بیشتر بخوانید »همه، تسبیحگوی خدایند
هدهد، در دنیای پرندگان، پروردگارش را شناخت و سر تسلیم در بارگاه او فرود آورد؛ خداوند میفرماید: ﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّیۡرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ کَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِینَ ٢٠ لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِیدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَیَأۡتِیَنِّی بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ ٢١ فَمَکَثَ غَیۡرَ بَعِیدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَجِئۡتُکَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ یَقِینٍ ٢٢ إِنِّی وَجَدتُّ ٱمۡرَأَهٗ تَمۡلِکُهُمۡ وَأُوتِیَتۡ …
بیشتر بخوانید »هرگاه با نفس خود سخن گفتی، به نفست دروغ بگو؛ راست گفتن به نفس، آرزو را کم میکند
لبید میگوید: فأکذب النفـس إذا حدثتها إن صدق النفس یزری بالأمل «هرگاه با نفس خود سخن گفتی، به نفست دروغ بگو؛ راست گفتن به نفس، آرزو را کم میکند». بستی میگوید: أفد طبعک المکدود بالهم راحه تجـم وعلّله بشیء من المزح «به طبیعت رنجدیدهات آرامش ببخش؛ حواس خود را جمع کن و طبیعت خویش را با شوخی سرگرم …
بیشتر بخوانید »الله به عنوان کارساز و شاهد کافی است.
بخاری در صحیح خود آورده که مردی از بنی اسرائیل از کسی دیگر درخواست نمود تا هزار دینار به او قرض بدهد. او گفت: آیا گواهی داری؟ گفت: گواهی جز خدا ندارم. گفت: همین که خدا گواه باشد، کافی است. سپس هزار دینار به او قرض داد و زمان بازپرداخت آن را تعیین کردند و آن مرد رفت. در میان …
بیشتر بخوانید »کرامات اولیا
صله بن اشیم عابد و زاهد تابعی، به شمال میرود تا در راه خدا جهاد کند. او، در بین راه و در جنگلی است که شب، فرا میرسد. وی، به قصد نماز در میان درختان وضو میگیرد و به نماز میآیستد. ناگهان شیری درنده به او نزدیک میشود و گرداگرد او که مشغول نماز است، دور میزند و میغرد؛ اما …
بیشتر بخوانید »چه دردها که درمان شود!
سیرهنگاران نوشتهاند: مردی، فلج و خانه نشین شد و سالهای طولانی را با خستگی و ناامیدی و شکست سپری کرد و پزشکان، از معالجه او درماندند و به خانواده و فرزندانش گفتند: او، معالجه نخواهد شد. در یکی از روزها از سقف خانه عقربی روی این مرد افتاد؛ او نمیتوانست از جایش حرکت کند؛ عقرب در سر او چند نیش …
بیشتر بخوانید »هیچ فریادرسی جز الله نیست
در سال ۱۴۱۳ هجری از ریاض به شهر دمام سفر کردم؛ حوالی ساعت دوازده ظهر به آنجا رسیدم. قصد داشتم به دیدار یکی از دوستانم بروم، اما او سرکار بود و دیر وقت از محل کارش بر میگشت؛ از اینرو تصمیم گرفتم تا وقتی او از سر کار میآید، به هتل بروم. تاکسی گرفتم و از فرودگاه به هتل رفتم. …
بیشتر بخوانید »داستانهایی درباره مرگ
شیخ علی طنطاوی، در دیدهها و شنیدههای خود میگوید: فردی، در منطقه شام کامیونی داشت. شخصی، با او همسفر شد و در قسمت بار کامیون، نشست. در عقب ماشین، تابوتی بود که اجساد مردگان را در آن میگذاردند. تابوت، روکشی داشت که در مواقع ضروری، روی آن میکشیدند؛ باران شروع به باریدن کرد. مردی که عقب سوار بود، داخل تابوت …
بیشتر بخوانید »به سوی مرگ یا فرار از مرگ؟
روزنامه القصیم از دیرباز در این سرزمین منتشر میشود؛ در یکی از شمارههایش مینویسد: جوانی، در دمشق، آماده سفر شد و به مادرش گفت: هواپیما، در فلان ساعت پرواز میکند. وی، از مادرش خواست تا او را پیش از ساعت پرواز، از خواب بیدار کند. جوان، خوابید و مادرش از رسانهها به وضعیت آب و هوا گوش میداد که اعلام …
بیشتر بخوانید »لحظات ارزشمند
تنوخی میگوید: یکی از وزرا، اموال پیرزنی را در بغداد غارت و املاک او را مصادره کرد. پیرزن نزد او رفت و با گریه و زاری از ستم او شکایت کرد. اما وزیر از کارش پشیمان نشد و باز نیامد و توبه نکرد. پیرزن گفت: تو را دعای بد میکنم. وزیر خندید و او را به تمسخر گرفت و گفت: …
بیشتر بخوانید »