صحیح بخاری روایت است که عمربن خطاب رضی الله عنه انس بن مالک را دید که کنار قبری نماز میخواند فرمود: «قبر، قبر»[۱] و این دلالت مینماید که آنچه پیامبر صلی الله علیه و سلم از آن نهی کرده برای صحابه مسلّم و جا افتاده بود.
و عملی که انس انجام داد بر این دلالت نمیکند که او به جایز بودن این کار معتقد بوده است، شاید انس قبر را ندیده بود[۲] و یا نمیدانست که آن قبری است، یا فراموش کرده بود و وقتی عمر فاروق به او یادآوری کرد متوجه شد.
همهی اینها ادعای کسانی که میگویند نهی از نماز خواندن به خاطر آلوده بودن محل بوده است، را ابطال میکند و این احتمال خیلی بعیدی است که پیامبر صلی الله علیه و سلم هدفش این باشد، بلکه علت سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم این بود که ایشان بیم آن را داشت که امت به شرکی که یهود، نصاری، بتپرستان و عبادتکنندگان لات و عزّی به آن گرفتار شده بودند مبتلا شوند. چون پیامبر صلی الله علیه و سلم یهود و نصارا را به خاطر آن لعنت فرمود که قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادهاند و قطعاً مشخص است که این نهی به خاطر نجاست و پلیدی نبوده است. چون قبور پیامبران پاکترین محل هستند و خداوند خوردن اجساد پیامبران را بر زمین حرام کرده است پس آنها در قبرهایشان تر و تازه هستند.
پیامبر صلی الله علیه و سلم کسانی را که بر قبرها مساجد میسازند و بر آن چراغ روشن میکنند لعنت کرده است. مشخص است فردی که قبرها را چراغانی میکند به خاطر آن لعنت شده که کارش وسیلهای برای تعظیم قبور است و او با این کارش قبرها را بت و نشانههایی قرار میدهد که مشرکین به سوی آن هجوم میآورند، چنانکه واقعیت امر همین است پس مسجد قرار دادن قبور نیز همینطور است.
ابن قیم میگوید: خلاصه اینکه هر کسی شرک، اسباب و وسیلههای آن را بشناسد و مقاصد سخنان پیامبر صلی الله علیه و سلم را بفهمد به یقین خواهد دانست که این مبالغه، لعنت و نهی به خاطر پلیدی قبرها نیست، بلکه به خاطر دوری از پلیدی شرک است. آنان که از سخنان پیامبر صلی الله علیه و سلم سرپیچی میکنند و از هوای خود پیروی کرده و از پروردگارشان نمیترسند و مفهوم لاإلهإلا الله را محقق نمیکنند به نجاست شرک آلوده میشوند، چنین سخنانی از پیامبر صلی الله علیه و سلم برای حمایت از توحید است تا شرک آن را آلوده نسازد و توحید خالص بماند. و پیامبر صلی الله علیه و سلم با این سخنان گویا از اینکه چیزی با خداوند برابر قرار داده شود اظهار خشم و نارضایتی مینماید. اما مشرکین را شیطان اینگونه فریب داده که فکر میکنند کارشان تعظیم قبور مشایخ و صالحان است و هر چه در مورد آنها بیشتر غلو و افراط شود انسان به آنها نزدیکتر و از دشمنانشان دورتر میشود، اما در حقیقت این فکر و عمل آنها سرپیچی از فرمان پیامبر صلی الله علیه و سلم است و آنها با این کار مرتکب عملی میشوند که پیامبر صلی الله علیه و سلم از آن نهی کرده است.
سوگند به خدا که شرک از همین راه به عبادت کنندگانِ «وَد»، «یغوث« و «یعوق» و «نسر» و دیگر بتپرستان از قدیم تا روز قیامت وارد شده و میشود. مشرکین از سویی در مورد صالحان غلو و افراط کرده و از سویی راه و شیوهی آنان را مورد عیبجویی قرار دادهاند، اما خداوند اهل توحید را به به پیمودن راه این بزرگان هدایت نموده پس آنها را در جایگاهی که خداوند برایشان معین نموده ، یعنی جایگاه عبودیت نشاندهاند و آنان را فاقد خصوصیتهای الوهیت میدانند[۳].
می گویم: از جمله کسانی که گفتهاند علت گفتهی پیامبر صلی الله علیه و سلم ترس از ابتلای مردم به شرک بوده است. شافعی، ابوبکر اثرم، أبو محمد مقدسی، شیخ الاسلام و غیره هستند و حق هم همین است.
گفتهاش: (صحابه بر قبر پیامبر صلی الله علیه و سلم مسجد نساختند) یعنی وقتی دانستند که پیامبر به شدت با چنین چیزی برخورد کرده و انجام دهندهی این کار را لعنت فرموده، چگونه قبر او را مسجد قرار میدادند؟
بلکه از ترس اینکه مبادا بعضی افراد نادان برای نماز خواندن کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و سلم بروند از این رو ایشان را در خانهاش دفن کردند.
گفتهاش: (هر جایی که در آن نماز خوانده شود مسجد قرار داده شده) گر چه در آن جا مسجدی ساخته نشده باشد.
گفتهاش: یعنی هر جایی که برای نماز آماده شده باشد حتی اگر در آن مسجدی ساخته نشده باشد و هر جایی که در آن نماز خوانده شود حتی اگر برای نماز خواندن آماده نشده باشد مانند جاهایی که مسافران نماز میخوانند، این مواضع مسجد به شمار میآیند. بنابراین اگر کسی کنار قبر حتی یک بار نماز بخواند در حقیقت قبرها را مسجد قرار داده است.
گفتهاش: (چنانکه پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید: تمام زمین برای من مسجد و زمین برایم وسیلهی طهارت قرار داده شده است».
در اینجا پیامبر صلی الله علیه و سلم زمین را مسجد نامیده و حال آنکه تمام زمین به عنوان مسجد ساخته نشده اما چون بر آن سجده میشود مسجد نامیده میشود. پس این حدیث دلالت میکند که هر کس کنار قبرها نماز بخواند آن را مسجد قرار داده است. و حدیث مذکور بخشی از حدیث صحیحی است که بخاری و مسلم از جابر روایت کردهاند.
[۱]– صحیح بخاری به صورت معلق۱/۵۲۳ و در مصنف عبدالرزاق به صورت موصول۱۵۸۱ و احمد بن منیع و ابوبکر بن ابی شیبه در مسندش و نظیر آن در المطالب العالیه ۳/۴۱۷ و بیهقی در السنن الکبری ۱/۵۲۳ آمده است که اسنادش صحیح است.
[۲]– در روایتی با لفظی دیگری نیز آمده است. تغلیق التعلیق۲/۲۳۰ و سند ان صحیح است.
[۳]– این اضافه ای است که در فتح المجید و اغاثه اللهفان آمده است.