مسلم از جندب بن عبدالله روایت میکند که گفت: از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیدم که پنج روز پیش از وفاتش میگفت: «من به پیشگاه خداوند از اینکه فردی از شما خلیل من باشد اظهار برائت میکنم؛ زیرا خداوند مرا به عنوان خلیل خود بر گرفته همانطور که ابراهیم را خلیل خود مقرر ساخته است و اگر من کسی از امت خود را به عنوان خلیل میگرفتم ابوبکر را به خلیلی و دوستی بر میگزیدم، هان آگاه باشید کسانی که پیش از شما بودند قبور پیامبرانشان را سجدهگاه قرار میدادند، آگاه باشید قبرها را سجدهگاه قرار ندهید، من شما را از این کار باز میدارم»[۱].
پیامبر صلی الله علیه و سلم در حالی که آخرین لحظات زندگیاش بود از این کار منع کرد و کسی را که قبرها را مسجد قرار میدهد لعنت فرمود و نماز خواندن در کنار قبرها حتی اگر مسجدی بر قبرها ساخته نشده باشد، نیز مشمول نهی پیامبر صلی الله علیه و سلم است و این معنی این قول عایشه است: «خشی أن یتخذ مسجداً» چون صحابه بر قبرش مسجدی بنا نکردند؛ چون هر جایی که در آن جا نماز خوانده شود مسجد قرار داده شده است، چنانکه پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «همهی زمین برای من مسجد و پاک است»[۲].
گفتهاش: (جندب بن عبدالله) یعنی پسر سفیان بجلی، ابو عبدالله، ایشان به جدش نسبت داده شده و صحابی معروفی است که بعد از سال شصت هجری در گذشت[۳].
گفتهاش: (از اینکه از میان شما فردی را به عنوان خلیل برگزینم به درگاه خدا اظهار برائت میکنم) یعنی از این کار امتناع میورزم. خلیل به محبوب و دوستی گفته میشود که تا آخرین حد مورد محبت قرار میگیرد و خلیل از خَلّه[۴] گرفته شده یعنی جایگرفتن دوستی در قلب، چنانکه شاعر میگوید:
قد تخلّلَت مَسلَکَ الرُّوحِ مِنّی |
و بِذا سُمِّیَ الخَلِیلِ خَلیلاً[۵] |
چون روح در بدنم جای گرفته و به همین خاطر دوست را خلیل نامیدهاند.
معنی صحیح خلیل همین است، چنانکه شیخ الاسلام، ابن قیم، ابن کثیر و غیره گفتهاند[۶].
قرطبی میگوید: چون قلبش مملو از محبت خدا، معرفت و تعظیم او است جایی برای دوستی دیگران باقی نمیماند[۷].
گفتهاش: (خداوند مرا به عنوان خلیل خود برگزیده است) در اینجا تصریح شده که خُلّه از محبت کاملتر است.
ابن قیم میگوید: و اما اینکه بعضی گمان میبرند که محبّت از خلّت کاملتر است و ابراهیم خلیل خدا و محمد صلی الله علیه و سلم حبیب خداست، این سخن آنها از روی جهالت است، چون محبت عام و خلّه خاص است و خلّه یعنی نهایت محبت، پیامبر صلی الله علیه و سلم خبر داد که خداوند او را به عنوان خلیل خویش برگزیده و ایشان اینکه خلیلی غیر از پروردگارش داشته باشد را نفی کرد، با اینکه ایشان فرموده عایشه، پدرش، عمر بن خطاب رضی الله عنه و دیگران را دوست میدارد.
و همچنین خداوند توبه کنندگان و کسانی را که خود را پاکیزه میدارند و شکیبایان را دوست دارد. اما خلّت خداوند مخصوص هر دو خلیل محمد صلی الله علیه و سلم و ابراهیم است و از این ثابت میشود که انسان میتواند فضل و برتری خویش را بازگو کند[۸] اگر نیازی به این کار باشد.
گفتهاش: (اگر از امت خویش کسی را به عنوان خلیل خود انتخاب میکردم ابوبکر را به عنوان خلیل خود بر میگزیدم) این دلیلی است بر اینکه ابوبکر صدیق رضی الله عنه از همه صحابه افضل و برتر است، چون پیامبر صلی الله علیه و سلم به صراحت میگوید که اگر او کسی غیر از خداوند را به عنوان خلیل خود بر میگزید، ابوبکر را به عنوان خلیل خود انتخاب میکرد، پس این ردّی است بر رافضه و جهمیه که بدترین اهل بدعت هستند، بلکه بعضی از سلف رافضه و جهمیه را خارج از هفتاد و دو فرقه میدانند.
مؤلف میگوید: رافضیها بودند که شرک و قبرپرستی را به وجود آوردند و آنها اولین کسانی هستند که بر قبرها مسجد ساختند.
آنچه پیامبر صلی الله علیه و سلم در مورد ابوبکر صدیق گفت اشارهای است به خلافت ابوبکر، چون وقتی فردی کسی را بیشتر از همه و خیلی زیاد دوست داشته باشد آن کس از دیگران به جانشینی او سزاوارتر است، به خصوص که پیامبر صلی الله علیه و سلم این جمله را در زمان وفاتش فرمود و خصوصاً اینکه پیامبر صلی الله علیه و سلم ابوبکر را به عنوان پیشنماز مردم جانشین خود قرار داد و وقتی عمر در نمازی پیشنماز شد پیامبر صلی الله علیه و سلم خشمگین شد.
اسم ابوبکر عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مره است او صدیق اکبر و خلیفهی پیامبر صلی الله علیه و سلم و به اجماع اهل سنت از همهی صحابه افضل و برتر است.
ایشان در جمادی الاول سال سیزدهم هجری در شصت و سه سالگی در گذشت[۹].
گفتهاش: (هان آگاه باشید کسانی که پیش از شما بودند قبرها را مسجد قرار میدادند). خلخالی میگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم از دو جهت کار آنها را ناپسند دانست و انکار نمود: یکی اینکه آنان به قصد تعظیم قبور پیامبران را سجده میکردند.
دوم اینکه آنها نماز خواندن در محل دفن پیامبر صلی الله علیه و سلم، سجده بر قبرهایشان و روی کردن به سوی آن در حالت نماز را جایز میدانستند. با این که منظورشان عبادت خداوند بود اما در بزرگداشت پیامبران مبالغه میکردند.
کار اول آنها شرک آشکار و کار دوم آنان شرک پنهان است از اینرو مستحق لعنت گردیدند[۱۰].
میگویم: حدیث فراگیرتر از این است و شامل این موارد و هم ساختن مساجد بر قبرها و گنبد ساختن بر آن میشود.
گفتهاش: (و در آخر حیات مبارک خویش از آن نهی فرمود) یعنی: چنانکه در حدیث جندب رضی الله عنه آمده.
گفتهاش: (سپس ایشان آنکه مرتکب این کار شود را نهی فرمودند) چنانکه در حدیث امالمؤمنین عایشهی صدیقه آمده است.
گفتهاش: (و نماز خواندن بر قبرها گر چه مسجد بر آن ساخته نشده باشد از همین نوع است) یعنی نماز خواندن کنار قبرها و به سوی آن به معنی مسجد قرار دادن آن است، که هر کس این کار را بکند ملعون است، حتی اگر مسجد بر آن ساخته نشده باشد. پس نماز خواندن در قبرستان و به سوی قبرها حرام است، بلکه اصلاً نماز درست نمیشود چون کسانی که قبرها را مسجد قرار میدهند لعنت شدهاند.
و امام مسلم از أبی مرثد غنوی رضی الله عنه روایت میکند که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «بر قبرها ننشینید و به سوی آن نماز نخوانید»[۱۱].
و أبی سعید خدری از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت میکند که فرمود: «تمام زمین محل سجده است جز قبرستان و حمّام». احمد و صاحبان سنن این حدیث را روایت کردهاند و ابن حبان آن را صحیح قرار داده و حاکم آن را مطابق با شرط شیخین صحیح دانسته است[۱۲].
[۱]– صحیح مسلم ۵۳۲٫
[۲]– بخاری، حدیث شماره: ۳۲۸ و مسلم۵۲۱ از جابر بن عبدالله.
[۳]– الاصابه فی تمییز اسماء الصحابه ۱/۵۰۹٫
[۴]– ابن اثیر در النهایه فی غریب الحدیث و الاثر ۲/۷۲ میگوید: خله به معنای صداقت و محبتی است که در قلب وجود دارد و خلیل همان دوست است به این دلیل خلیل نامیده شده چون دوستی او محدود به حب و دوستی خداوند است و دیگری یا جاذبههای دنیا و آخرت با آن شریک نیست و اگر مشتق از خَله باشد به معنای نیاز و فقر است و منظور این میشود که من به کسی جز خداوند نیاز ندارم.
[۵]– دیوان بشار بن برد ص۹۷۹٫
[۶]– مجموع الفتاوی شیخ الاسلام۱۰/۲۰۲- ۲۰۳ ابن قیم الجواب الکافی، ص ۱۳۵ بدائع الفوائد ۳/۷۴۲ روضه المحبین، ص ۴۷ تفسیر ابن کثیر ۲/۳۷۴ تفسیر قرطبی ۵/۴۰۱٫
[۷]– المفهم ۲/۱۹۲٫
[۸] _ یعنی اگر او دارای فضل و برتری است. و این فایده از این حدیث پیامبر که «اتخذنی خلیلاً» استنباط می شود.
[۹]– الإصابه فی تمییز أسماء الصحابه۴/۱۶۹٫
[۱۰]– نگا: مرقاه المفاتیح۲/۳۸۹٫
[۱۱]– صحیح مسلم۹۷۲ از أبی مرثد غنوی.
[۱۲]– مسند احمد۳/۸۳ ابوداود در سنن۴۹۲، ترمذی در سنن ۳۱۷، ابن ماجه در سنن ۷۴۵ و بیهقی در سنن ۲/۴۳۴- ۴۳۵، صحیح ابن حبان۲۳۲۱، المحلی ابن حزم۴/۲۷ و اسنادش حسن است و ابن منذر در الأوسط ۲/۱۸۲ آن را صحیح دانسته و ترمذی در العلل ۱۱۳ آن را به خاطر ارسال، دارای علت دانسته است. نگا: تنقیح التحقیق ۱/۳۰۳_۳۰۳٫