عبادت خداوند در کنار قبر صالحان به شدت منع شده، چه رسد به اینکه صالحان به جای خداوند پرستش شوند(۴)

مسلم از جندب بن عبدالله روایت می‎کند که گفت: از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیدم که پنج روز پیش از وفاتش می‎گفت: «من به پیشگاه خداوند از اینکه فردی از شما خلیل من باشد اظهار برائت می‎کنم؛ زیرا خداوند مرا به عنوان خلیل خود بر گرفته همان‎طور که ابراهیم را خلیل خود مقرر ساخته است و اگر من کسی از امت خود را به عنوان خلیل می‎گرفتم ابوبکر را به خلیلی و دوستی بر می‎گزیدم، هان آگاه باشید کسانی که پیش از شما بودند قبور پیامبرانشان را سجده‎گاه قرار می‎دادند، آگاه باشید قبرها را سجده‎گاه قرار ندهید، من شما را از این کار باز می‎دارم»[۱].

پیامبر صلی الله علیه و سلم در حالی که آخرین لحظات زندگی‎اش بود از این کار منع کرد و کسی را که قبرها را مسجد قرار می‎دهد لعنت فرمود و نماز خواندن در کنار قبرها حتی اگر مسجدی بر قبرها ساخته نشده باشد، نیز مشمول نهی پیامبر صلی الله علیه و سلم است و این معنی این قول عایشه است: «خشی أن یتخذ مسجداً» چون صحابه بر قبرش مسجدی بنا نکردند؛ چون هر جایی که در آن جا نماز خوانده شود مسجد قرار داده شده است، چنان‎که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «همه‌ی زمین برای من مسجد و پاک است»[۲].

گفته‌اش: (جندب بن عبدالله) یعنی پسر سفیان بجلی، ابو عبدالله، ایشان به جدش نسبت داده شده و صحابی معروفی است که بعد از سال شصت هجری در گذشت[۳].

 گفته‌اش: (از اینکه از میان شما فردی را به عنوان خلیل برگزینم به درگاه خدا اظهار برائت می‎کنم) یعنی از این کار امتناع می‎ورزم. خلیل به محبوب و دوستی گفته می‎شود که تا آخرین حد مورد محبت قرار می‎گیرد و خلیل از خَلّه[۴] گرفته شده یعنی جای‌گرفتن دوستی در قلب، چنان‎که شاعر می‎گوید:

قد تخلّلَت مَسلَکَ الرُّوحِ مِنّی

و بِذا سُمِّیَ الخَلِیلِ خَلیلاً[۵]

چون روح در بدنم جای گرفته و به همین خاطر دوست را خلیل نامیده‎اند.

معنی صحیح خلیل همین است، چنان‎که شیخ الاسلام، ابن قیم، ابن کثیر و غیره گفته‎اند[۶].

قرطبی می‏گوید: چون قلبش مملو از محبت خدا، معرفت و تعظیم او است جایی برای دوستی دیگران باقی نمی‏ماند[۷].

گفته‌اش: (خداوند مرا به عنوان خلیل خود برگزیده است) در اینجا تصریح شده که خُلّه از محبت کاملتر است.

ابن قیم می‎گوید: و اما اینکه بعضی گمان می‎برند که محبّت از خلّت کاملتر است و ابراهیم خلیل خدا و محمد صلی الله علیه و سلم حبیب خداست، این سخن آنها از روی جهالت است، چون محبت عام و خلّه خاص است و خلّه یعنی نهایت محبت، پیامبر صلی الله علیه و سلم خبر داد که خداوند او را به عنوان خلیل خویش برگزیده و ایشان اینکه خلیلی غیر از پروردگارش داشته باشد را نفی کرد، با اینکه ایشان فرموده عایشه، پدرش، عمر بن خطاب  رضی الله عنه و دیگران را دوست می‎دارد.

و همچنین خداوند توبه کنندگان و کسانی را که خود را پاکیزه می‎دارند و شکیبایان را دوست دارد. اما خلّت خداوند مخصوص هر دو خلیل محمد  صلی الله علیه و سلم و ابراهیم است و از این ثابت می‎شود که انسان می‎تواند فضل و برتری خویش را بازگو کند[۸] اگر نیازی به این کار باشد.

گفته‌اش: (اگر از امت خویش کسی را به عنوان خلیل خود انتخاب می‎کردم ابوبکر را به عنوان خلیل خود بر می‎گزیدم) این دلیلی است بر اینکه ابوبکر صدیق رضی الله عنه  از همه صحابه افضل و برتر است، چون پیامبر صلی الله علیه و سلم به صراحت می‎گوید که اگر او کسی غیر از خداوند را به عنوان خلیل خود بر می‎گزید، ابوبکر را به عنوان خلیل خود انتخاب می‎کرد، پس این ردّی است بر رافضه و جهمیه که بدترین اهل بدعت هستند، بلکه بعضی از سلف رافضه و جهمیه را خارج از هفتاد و دو فرقه می‎دانند.

 مؤلف می‌گوید: رافضی‎ها بودند که شرک و قبرپرستی را به وجود آوردند و آنها اولین کسانی هستند که بر قبرها مسجد ساختند.

 آنچه پیامبر صلی الله علیه و سلم در مورد ابوبکر صدیق گفت اشاره‎ای است به خلافت ابوبکر، چون وقتی فردی کسی را بیشتر از همه و خیلی زیاد دوست داشته باشد آن کس از دیگران به جانشینی او سزاوارتر است، به خصوص که پیامبر صلی الله علیه و سلم این جمله را در زمان وفاتش فرمود و خصوصاً اینکه پیامبر صلی الله علیه و سلم ابوبکر را به عنوان پیشنماز مردم جانشین خود قرار داد و وقتی عمر در نمازی پیشنماز شد پیامبر صلی الله علیه و سلم خشمگین شد.

اسم ابوبکر عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مره است او صدیق اکبر و خلیفه‌ی پیامبر صلی الله علیه و سلم و به اجماع اهل سنت از همه‌ی صحابه افضل و برتر است.

ایشان در جمادی الاول سال سیزدهم هجری در شصت و سه سالگی در گذشت[۹].

 گفته‌اش: (هان آگاه باشید کسانی که پیش از شما بودند قبرها را مسجد قرار  می‎دادند). خلخالی می‎گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم از دو جهت کار آنها را ناپسند دانست و انکار نمود: یکی اینکه آنان به قصد تعظیم قبور پیامبران را سجده می‎کردند.

دوم اینکه آنها نماز خواندن در محل دفن پیامبر صلی الله علیه و سلم، سجده بر قبرهایشان و روی کردن به سوی آن در حالت نماز را جایز می‎دانستند. با این که منظورشان عبادت خداوند بود اما در بزرگداشت پیامبران مبالغه می‌کردند.

کار اول آنها شرک آشکار و کار دوم آنان شرک پنهان است از این‎رو مستحق لعنت گردیدند[۱۰].

می‎گویم: حدیث فراگیرتر از این است و شامل این موارد و هم ساختن مساجد بر قبرها و گنبد ساختن بر آن می‎شود.

 گفته‌اش: (و در آخر حیات مبارک خویش از آن نهی فرمود) یعنی: چنانکه در حدیث جندب  رضی الله عنه آمده.

گفته‌اش: (سپس ایشان آنکه مرتکب این کار شود را نهی فرمودند) چنانکه در حدیث ام‌المؤمنین عایشه‌ی صدیقه آمده است.

گفته‌اش: (و نماز خواندن بر قبرها گر چه مسجد بر آن ساخته نشده باشد از همین نوع است) یعنی نماز خواندن کنار قبرها و به سوی آن به معنی مسجد قرار دادن آن است، که هر کس این کار را بکند ملعون است، حتی اگر مسجد بر آن ساخته نشده باشد. پس نماز خواندن در قبرستان و به سوی قبرها حرام است، بلکه اصلاً نماز درست نمی‎شود چون کسانی که قبرها را مسجد قرار می‎دهند لعنت شده‎اند.

و امام مسلم از أبی مرثد غنوی رضی الله عنه روایت می‎کند که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «بر قبرها ننشینید و به سوی آن نماز نخوانید»[۱۱].

و أبی سعید خدری از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‎کند که فرمود: «تمام زمین محل سجده است جز قبرستان و حمّام». احمد و صاحبان سنن این حدیث را روایت کرده‎اند و ابن حبان آن را صحیح قرار داده و حاکم آن را مطابق با شرط شیخین صحیح دانسته است[۱۲].

 

[۱]– صحیح مسلم ۵۳۲٫

[۲]– بخاری، حدیث شماره: ۳۲۸ و مسلم۵۲۱ از جابر بن عبدالله.

[۳]– الاصابه فی تمییز اسماء الصحابه ۱/۵۰۹٫

[۴]– ابن اثیر در النهایه فی غریب الحدیث و الاثر ۲/۷۲ می‌گوید: خله به معنای صداقت و محبتی است که در قلب وجود دارد و خلیل همان دوست است به این دلیل خلیل نامیده شده چون دوستی او محدود به حب و دوستی خداوند است و دیگری یا جاذبه‌های دنیا و آخرت با آن شریک نیست و اگر مشتق از خَله باشد به معنای نیاز و فقر است و منظور این می‏شود که من به کسی جز خداوند نیاز ندارم.

[۵]– دیوان بشار بن برد ص۹۷۹٫

[۶]– مجموع الفتاوی شیخ الاسلام۱۰/۲۰۲- ۲۰۳ ابن قیم الجواب الکافی، ص ۱۳۵ بدائع الفوائد ۳/۷۴۲ روضه المحبین، ص ۴۷ تفسیر ابن کثیر ۲/۳۷۴ تفسیر قرطبی ۵/۴۰۱٫

[۷]– المفهم ۲/۱۹۲٫

[۸] _ یعنی اگر او دارای فضل و برتری است. و این فایده از این حدیث پیامبر که «اتخذنی خلیلاً» استنباط می شود.

[۹]– الإصابه فی تمییز أسماء الصحابه۴/۱۶۹٫

[۱۰]– نگا: مرقاه المفاتیح۲/۳۸۹٫

[۱۱]– صحیح مسلم۹۷۲ از أبی مرثد غنوی.

[۱۲]– مسند احمد۳/۸۳ ابوداود در سنن۴۹۲، ترمذی در سنن ۳۱۷، ابن ماجه در سنن  ۷۴۵  و بیهقی در سنن ۲/۴۳۴- ۴۳۵، صحیح ابن حبان۲۳۲۱، المحلی ابن حزم۴/۲۷ و اسنادش حسن است و ابن منذر در الأوسط ۲/۱۸۲ آن را صحیح دانسته و ترمذی در العلل ۱۱۳ آن را به خاطر ارسال، دارای علت دانسته است. نگا: تنقیح التحقیق ۱/۳۰۳_۳۰۳٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …