اگرچه به وسیلۀ گسترش اندیشۀ معتزله آگاهانه و یا نا آگاهانه به شریعت اسلام خسارت وارد میشد و اینها به علّت این بود که آنها نیروی عقل را نامحدود دانسته، مسائل مهم ذات و صفات خداوندی و دیگر مسائل ماوراء العقل (نه مخالف عقل) را بازیچۀ اطفال قرار میدادند، اما چون ماهیتاً گروهی مذهبی بودند، بر وحی و نبوت ایمان داشتند و عموماً صوفی مسلک درویش مآب بودهاند و از پرداختن به گناه دوری و جانب احتیاط را رعایت میکردند و دارای علایق پرداختن به عبادت و ذوق دینی بودند، پایبند امر به معروف و نهی از منکر بودند[۱] و این همه به مقتضای اصول و عقاید معتزله بود[۲] به همین جهت در زمان رونق و گسترش اعتزال و دوران قدرت معتزله در عالم اسلام، گرایشی به فکر الحاد و انکار نبوت، انکار معاد، بیعلمی و تعطیلی امور دینی پیدا نشد و دانش مذهبی مسلمانان خدشهدار و یا دچار ضعف و سستی نگردید. اما رفتار فلاسفه نسبت به اسلام کاملاً متفاوت بود، فلسفه به طور کامل موازی احکام نبوت بود و رفتار هیچ نقطهای با هم جمع نمیشوند، بلکه برعکس با اصول و کلیات دین و عقاید و مسائل دین در تضاد هستند، لذا هرچه بر محبوبیت و اهمیت فلسفه اضافه میشد، عقاید تا اعمال و اخلاق میان این تغییرات فکری متأثر شدند، در میان مسلمانان گروهی به وجود آمد که آشکارا دین را تحقیر میکردند و به طور افتخار از اسلام بیزاری جستند و کسانی که تا این اندازه گستاخ نشده بودند نیز گرچه از نظر ظاهر پایبند رسوم مذهبی بودند، اما در واقع از هیچ نظر مسلمان نبودند.
[۱]– برای تفصیل بیشتر ملاحظه کنید ضحیالاسلام ج۳فصل اول
[۲]– در مذهب معتزله مرتکب گناه کبیره جایش در جهنم است و امر به معروف و نهی از منکر فرض است.