فریب‌کاری ظاهر و باطن

پیروان عقیدۀ باطنیه احساس کردند که کلیۀ احکام و مسائل اصولی و اعتقادی شریعت اسلام، به وسیلۀ الفاظ و کلام بیان شده است و برای فهماندن انسان‌ها و عمل کردن همین امر ضروری بود.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِیُبَیِّنَ لَهُمۡ﴾ [إبراهیم: ۴].

«و نفرستادیم هیچ پیامبری را مگر به زبان او تا بیان کند بر ایشان».

معنی و مفهوم این الفاظ آشکار است، رسول الله ج با زبان خویش تفسیر این کلمات و با عمل خویش تعیین حدود احکام شرعی را انجام داد و این معانی و مفاهیم در میان امّت عملاً و لفظاً پی در پی ادامه و مسائل مربوط به آن‌ها جریان داشت. تمام امّت مسلمان با این امور آشنایی داشت و می‌پذیرفت. نبوت، رسالت، ملائکه، معاد، بهشت، دوزخ، شریعت، فرض و واجب، حلال و حرام، نماز و زکوه، روزه و حج این همه کلمات مفاهیمی هستند که حقایق مخصوص دینی آن همه پشت سر هم محفوظ مانده است، به همین صورت کلماتی که مترادف این حقایق باشند نیز محفوظ ماندند و حالا این هردو لازم و ملزوم یکدیگر شده‌اند. هرگاه کلمه‌ای از قبیل نبوت و رسالت یا نبی و یا نماز و یا زکوه تلفظ گردد، به همان ترتیب شکل علمی آن به ذهن متبادر می‌شود که رسول الله ج آن را راهنمائی فرموده است و اصحاب کرام فهمیده، بر آن عمل کرده‌اند و به دیگران رسانیده‌اند و همین روش پشت اندر پشت امّت بعدی انتقال می‌یافت.

این‌ها (گروه باطنی) در اثر تیزهوشی خود این نقطه‌نظر را دریافتند که این رشته الفاظ و معانی در زندگی امّت بنیاد نظام علمی و فکری اسلام است و به وسیله همین کلمات و معانی وحدت و ارتباط امّت با گذشتگان خویش برقرار است، هرگاه این رشته بگسلد و برای کلمات و اصطلاحات دینی مفاهیم و معانی تعیین شده باقی نماند یا مشکوک گردد، این امّت به وسیلۀ دام هر دعوت و هر فلسفه‌ای شکار خواهد شد و در قلعۀ محکم اندیشه و احکام آن‌ها صدها درهای مخفیانه دزدی و در دیوار محکم این امّت هزاران شکاف را می‌توان به وجود آورد.

پس از درک این واقعیت تمام هم و غم و فعالیت خویش را به همین اعلام کردند که صرف کردن هر لفظی دو معنا دارد که یکی معنای ظاهری و دوم معنای حقیقی و باطنی. بنابراین قرآن و حدیث نیز ظاهری دارد و حقیقتی و آن حقایق با ظواهر چنان نسبتی را دارند که مغز با پوست دارد، نادانان فقط ظواهر را می‌بینند و در دست ایشان فقط پوست است و دانایان عالم حقایق‌اند و مغز از آن ‌آن‌ها است. آن‌ها (عقلاء) می‌دانند که این الفاظ در واقع رموز و اشارات حقایق می‌باشند و مراد از حقایق آن‌ها این نیست که عوام الناس می‌فهمند و عمل می‌کنند، مراد این الفاظ چیز دیگری است که دانش آن فقط در اختیار صاحبان اندیشه می‌باشد و فقط به وسیلۀ آن‌ها به دیگران می‌رسد، به کسانی که به حقایق دسترسی دارند صاحبان سر و راز می‌گویند و به آنانی که به ظواهر گرفتارند، در زنجیرهای ظاهری شریعت بسته شده‌اند و خیلی در سطح پائین است. هر کسی که به سطح بالای حقایق و رموز می‌رسد، گردنش از این طوق و زنجیرها و از کلیه قیود شرعی نیز آزاد می‌شود[۱].

و همین است مفهوم این آیه که می‌فرماید: ﴿وَیَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِی کَانَتۡ عَلَیۡهِمۡ﴾ [الأعراف: ۱۵۷].

ترجمه: «و او (پیامبر) از بار گرانی که تحت فشار آن بودند و از زنجیرهایی که در آن گرفتار بودند آن‌ها را می‌رهاند.

هنگامی که در اثر تبلیغات وسیع باطنیه این اصول مورد قبول بسیاری از مردم قرار گرفت و مردم فلسفه حقایق و ظواهر را پذیرفتند، سپس این‌ها (باطنیه) تفسیر اصلاحات شرعی از قبیل نبی، وحی، نبوت، ملائکه، آخرت و غیره را طبق میل و اراده خود آغاز نمودند، بعضی از نمونه‌های نادرست تفسیر و اندیشه آن‌ها است (نبی اسم کسی است که بر آن فیضان نیروی قدسیه و صافیه باشد، جبرئیل در واقع اسم کسی نیست، بلکه همان فیض رسان است، هدف از معاد، برگشتن چیزی به همان اصل خویش می‌باشد، هدف از جناب افشاء راز است، هدف از غسل تعهد، هدف از زنان انتقال دادن هر نطفه علم باطن به فردی که شریک معاهده نباشد، و منظور از اطهارت بیزاری از هر مذهب به جز باطنیه، مراد از تیمم حصول علم از مأذون (فرد اجازت یافته)، منظور از صلوه دعوت به سوی امام وقت است، مراد از زکوه پیشبرد و اشاعت علم در اهل استعداد و صفا و هدف از روزه پرهیز و اجتناب از افشاء راز، مراد از حج تلاش علمی که قبله و مقصود عقل است، بهشت علم باطن و دوزخ علم ظاهر، کعبه خود وجود پیامبر ج، باب کعبه وجود حضرت علیس و هدف از طوفان نوحی که در قرآن ذکر شده، طوفان علم است که اهل شهادت در آن غرق شدند (اهل شهادت – ظاهر بین)، هدف از آتش غرور و خشم نمرود است و نه آتشی در واقع و مراد از ذبحی که به حضرت ابراهیم دستور داده شده است، تعهد گرفتن از پسرش بود، هدف از یاجوج و ماجوج اهل ظاهر هستند، مراد از عصای موسی دلیل صحت آن است و غیره و غیره…[۲].

[۱]– تعطیل و منسوخیت شریعت در آن زمان به صورت عقیده مستقلی نیز یافت می‌شد، یکی از رهبران و ائمه باطنی، ادریس بود که به نام سیدنا ادریس مشهور بود. وی می‌نویسد: (بعث الله محمد بن اسماعیل وهو نبی ناطق نسخ شریعت محمد ج). خداوند محمد بن اسماعیل را نبی ناطق مبعوث کرد و ایشان شریعت محمد ج را منسوخ کرد (عاصمه نفوس المتهدین و قاصمه ظهور المعتدین لسیدنا ادریس). از معز الدین الله قاطعی نیز چنین اقوالی منقول است.

[۲]– قواعد آل محمد باطنیه تألیف محمد بن حسن الدیلمی ص۱۷ و ۱۸ سال ۷۰۷هجری.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …