رهبری گروه فیلسوفان متدین را معتزله به عهده داشتند که در زمان خویش داشنمندان به اصطلاح روشنفکر، پرجوش و متکلم عصر بودند. ایشان این بحثهای علمی را معیار کفر و ایمان تعیین کردند، در مقابلشان گروه محدثین و فقها بودند که در این مسائل پیرو مسلک گذشتگان بودند و این نوع تحلیلها و تعبیرها را مضر و بیهوده میدانستند.
تا دوران خلافت هارون الرشید، گروه معتزله چندان نمودی نداشت و در دوران مأمون که وی از فلسفۀ یونان و بحثهای عقلی متأثر بود و به علّت تربیت مخصوص و مقتضیات زمان، ساختمان فکریاش با معتزله شباهت داشت. لذا معتزله در همین دوران قدرت یافتند و به علّت همکاری قاضی «ابن ابی داود» که قاضی القضات سلطنت عباسی و پرجوشترین داعی و مبلّغ افکار معتزله بود، از این طریق از حمایت و پشتیبانی دولتِ وقت برخوردار شدند و خود مأمون نیز روح دعوت، جذبه تبلیغ و عشق به دعوت داشت. مامون دارای صفات عجلت پسندی جوانان زیرک، لجبازی حکام مطلق العنان بود[۱] و به دربار وی ایدۀ معتزلی مستولی شده بود.
[۱]– مامون روزی برتری حضرت علی را از صحابه ثلاثه به کشور اعلان کرد که در اثر آن هیجان عجیبی به وجود آمد، بار دیگر جواز صیغه را اعلام کرد و سپس هنگامی که قاضی القضات یحیی بن اکثم با دلائل قطعی و علمی او را قانع کرد، حرمت آن را مجدداً اعلام نمود.