اما در خصوص اکراه و اجبار، خداوند به کسی که درچنگال کفر گیر افتاده اجازه داده تا کلمه کفر را بر زبان آورد، به همین خاطر است که علما آن را در ضمن پدیدهها و عوارضی به حساب آوردهاند که به اهلیت و اعتبار اشخاص بر میگردد، یعنی آنچه گاه در حق کسی اکراه و اجبار تلقی میگردد، در حق دیگری اکراه و اجبار نیست.
چه بسا سخنان و موضع گیریهایی به بعضی از علما و دعوتگران نسبت داده شده و از آنان صادر گردیده، در شرایط و موقعیتی غیر طبیعی از آنان صادر شده باشد؛ یعنی در جوی از ترس و اضطراب و تهدید و رعب قرار گرفته باشند، سپس بعد از آنان برادرنشان بدون در نظر گرفتن شرایط و موقعیتی که در آن میزیستهاند، آنان را مورد محاسبه و مؤاخذه قرار دادهاند.
چه بسا اگر همین منتقدان در آن ظروف و موقعیت میزیستند، سخنان و رفتارهایی زشتتر از آنان صادر میشد، کاش اندکی عذر برادرانشان را میپذیرفتند و برایشان از خداوند عفو و مغفرت میطلبیدند. چه بسا همین اشخاص برای دشمنان دین از قبیل: سکولارها، کمونیستها، طاغوتها وغیره عذر تراشیده و کارهایشان را تا حدودی روا و جائز بشمارند و حتی برای هر عملی که از آنان صادر میشود در پی بهانه تراشی باشند تا هرگونه که شده عذرشان مقبول افتد، در حالی که در اصل عذرشان مقبول نبوده و تأویل بردار هم نیست؛ ای کاش او با برادرانش نیز این چنین رفتار مینمود.