اعمال صحابه در مورد مرتدین و کشتن آنان (۳)

و یا جریان خالد بن ولید در برابر مالک بن نویره را ذکر می‌کنیم که واقدی در کتابش آورده است: «ثُمَّ قَدَّمَ خَالِدٌ مَالِکَ بْنَ نُوَیْرَهَ لِیَضْرِبَ عُنُقَهُ، فَقَالَ مَالِکٌ: أَتَقْتُلُنِی وَأَنَا مُسْلِمٌ أُصَلِّی الْقِبْلَهَ، فَقَالَ لَهُ خَالِدٌ: لَوْ کُنْتَ مُسْلِمًا لَمَا مَنَعْتَ الزَّکَاهَ وَلا أَمَرْتَ قَوْمَکَ بِمَنْعِهَا، وَاللَّهِ لَمَا قِلْتَ بِمَا فِی مَنَامِکَ حَتَّى أَقْتُلَکَ ».[۱]

ترجمه : «سپس خالد پیش رفت تا گردن مالک بن نویره را بزند، پس مالک گفت: آیا من را می‌کشی در حالیکه من مسلمان هستم و به سوی قبله نماز می‌خوانم؟ پس خالد به او گفت: اگر تو مسلمان می‌بودی هرگز مانع زکات نمی‌شدی و قومت را به منعش امر نمی‌کردی. سوگند به الله نمی‌گزارم تکان بخوری تا تو را بکشم».

این مطلب هم چنین در نزد اهل علم و علمای سلف ثابت است که فرموده اند. أبو عُبید القاسم بن سلاّم رحمه الله می‌فرماید: «فَلَوْ أَنَّهُمْ مُمْتَنِعُونَ مِنَ الزَّکَاهِ عِنْدَ الْإِقْرَارِ وَأَعْطُوهُ ذَلِکَ بِالْأَلْسِنَهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ غیرَ أَنَّهُمْ مُمْتَنِعُونَ مِنَ الزَّکَاهِ کَانَ ذَلِکَ مُزیلاً لِمَا قَبْلَهُ، وَنَاقِضًا لِلْإِقْرَارِ وَالصَّلَاهِ کَمَا کان إیتا الصَّلَاهِ قَبْلَ ذَلِکَ نَاقِضًا لِمَا تَقَدَّمَ مِنَ الْإِقْرَارِ».[۲]

ترجمه: «پس اگر چنانچه آنها از پرداخت زکات ممانعت کنند، حتی اگر هم بدان اقرار کنند و با زبان هم بگویند (زکات را) اعطایش می‌کنیم و نماز را هم به پا دارند و فقط زکات را مانع باشند، آن قبلی‌ها زایل و نابود می‌گردد و از بین برنده اقرار و نماز آنان می‌شود، همچنانکه پشت نمودن از نماز ناقضی است برای اقرار کردن بدان».

و دیدیم همه صحابه بر این امر متفق بودند و با مانعین زکات به مانند مشرکین به پیکار بر می‌خواستند و از آنان کشتار می‌نمودند و زن و فرزندانشان می‌بردند و مالشان را به غنیمت می‌گرفتند.

(همچنانکه شیخ محمد بن عبدالوهاب رحمه الله می‌فرماید: «وقال الشیخ (ابن تیمیه )، فی آخر کلامه على کفر مانعی الزکاه: والصحابه لم یقولوا: هل أنت مقر بوجوبها، أو جاحد لها، هذا لم یعهد عن الصحابه بحال، بل قال الصدیق لعمر رضی الله عنهما: (والله لو منعونی عناقا کانوا یؤدونها إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم لقاتلتهم على منعها)، فجعل المبیح للقتال مجرد المنع، لا جحد وجوبها; وقد روی: أن طوائف منهم کانوا یقرون بالوجوب، لکن بخلوا بها.ومع هذا، فسیره الخلفاء فیهم سیره واحده، وهی: قتل مقاتلتهم، وسبی ذراریهم، وغنیمه أموالهم، والشهاده على قتلاهم بالنار، وسموهم جمیعهم أهل الرده».[۳]

یعنی: ترجمه: «ابن تیمیه رحمه الله در آخر سخنش در مورد مانعین زکات می‌فرماید: صحابه زمانی که جنگ و کشتار را بر علیه مانعین زکات انجام دادند، هیچ وقت نمی‌پرسیدند آیا تو باور به واجب بودن زکات داری یا انکارش می‌کنی، هیچ وقت صحابه بزرگوار چنین نکرده‌اند، بلکه ابوبکر صدیق به عمر فاروق فرمود: سوگند به خدا اگر مانع دادن عناقه‌ای گردند، بخاطرش جنگ و کشتار می‌کنم. جنگ و کشتار را علیه‌شان شروع کرد، فقط بخاطر مانع شدن و نه بخاطر انکار واجب بودن زکات دادن. طوائفی از آنان به واجب بودن زکات اقرار می‌کردند، اما بخاطر خسیسی آن را نمی‌دادند و با این وجود باز هم سیرۀ خلفا در برابرشان یکی بوده و آن این بوده که جنگجویانشان را بکشند و فرزندانشان  را به اسارت ببرند و مال و ثروتشان را به غنیمت بگیرند و شهادت دادن بر اینکه کشته هایشان در آتش است و همه‌شان مرتد از دین نامیده شدند».

[۱].کتاب الرده للواقدی ۱/۱۰۷

[۲]. کتاب الأیمان “ومعالمه، وسننه، واستکماله، ودرجاته” ۱/۱۷٫

[۳])  الدرر السنیه فی الأجوبه النجدیه۱۰/۱۷۸

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …