چگونگی تولد حضرت عیسی علیه السلام
خداوند در قرآن میفرماید:
﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَرۡیَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَکَانٗا شَرۡقِیّٗا١۶﴾ [مریم: ۱۶]
«ای پیامبر در کتاب آسمانی قرآن اندکی از مریم سخن بگو آن هنگام که در ناحیه شرقی بیتالمقدس برای فراغت عبادت از خانوادهاش کناره گرفت».
حضرت مریم علیها السلام پردهای میان خود و ایشان افکند تا خلوتکدهاش از هر نظر برای عبادت آماده باشد. خداوند میفرماید: در این هنگام ما جبرئیل فرشته خویش را به سوی او فرستادیم و جبرئیل در شکل انسان کامل خوشقیافهای بر مریم ظاهر شد.
مریم لرزان و هراسان گفت: من از سوء قصد تو به خدای مهربان پناه میبرم اگر پرهیزگار هستی بترس که من به خدا پناه برده و او کس بیکسان است. حضرت جبرئیل گفت: مترس که من یکی از فرشتگان خداوند هستم و پروردگارت مرا فرستاده است تا سبب شوم و به تو پسر پاکیزهای از جهت خلق و خوی و تن و روان ببخشم. مریم گفت: چگونه پسری خواهم داشت؟ در حالی که انسانی از راه حلال با من نزدیکی نکرده است و زنا کار هم نبودهام؟ جبرئیل گفت: همان گونه است که بیان داشتی اما پروردگار تو گفته است این کار یعنی دادن فرزند بدون پدر برای من آسان است انجام این امر به خاطر آن است که میخواهیم او را معجزهای برای مردمان کنیم و وی را برای بندگان مخلص رحمتی از سوی خود سازیم. دیگر کار انجام یافته است و جایی برای بحث و گفتوگو نمانده است.
مشیت خداوند تحقق یافت و مریم بدو باردار شد و با جنین خود عیسی در مکان دور دستی گوشه گرفت. درد زایمان او را به کنار تنه خرما کشاند تا هم بدان تکیه زند و هم خویشتن را از دید مردمان پنهان دارد و اندیشید که خانوادهاش و خویشان و بیگانگان نسبت به دو چه خواهند گفت؟ اندوه و هراس سراسر وجود پاک او را فرا گرفت گریان و نالان گفت: کاش پیش از این مرده بودم و چیز ناقابل فراموش شدهای بودم.
حضرت جبرئیل علیه السلام از پایین او، وی را صدا زد و گفت: که از تنهایی و نبودن خوردنی و نوشیدنی و از این که مردم چه خواهند گفت غمگین مباش. پروردگارت پایینتر از تو چشمهای پدید آورده است و تنه خرما بن را بجنبان و بتکان تا خرمای نورس دست چینی بر تو فرو بارد. پس از این خرمای شیرین بخور و از آن آب گوارا بیاشام و به این فرزند دلبند و معجزه خداوند چشم را روشن دار و هر گاه کسی را دیدی و در این زمینه از تو توضیح خواست با اشاره بدو بفهمان و بگو که من برای خدای مهربان روزه سکوت و خود داری از گفتار نذر کردهام و به همین دلیل امروز با انسانی سخن نمیگویم.
حضرت مریم علیه السلام او را در آغوش گرفت و پیش اقوام و خویشان خود برد. آنان گفتند ای مریم عجب کار زشتی کردهای؟ ای خواهر هارون نه پدر تو مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکاری؟ مریم اشاره بدو «یعنی نوزادش عیسی» کرد و گفت: با او حرف بزنید. گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟ هنگامی که عیسی سخن ایشان را شنید گفت: من بنده خدایم برای من کتاب آسمانی انجیل را خواهد فرستاد و مرا پیغمبر خواهد کرد و مرا در هر کجا که باشم شخص پر برکت و سودمندی برای مردمان مینماید و مرا به نماز خواندن و زکات دادن تا وقتی که زندهام سفارش میفرماید. مرا سفارش میفرماید به نیکی و نیکرفتاری در حق مادرم و مرا نسبت به مردم، زورگو و بدرفتار نمیسازد و سلام خدا بر من است در سراسر زندگی، آن روز که متولد شدهام و آن روز که میمیرم و آن روز که زنده و برانگیخته میشوم.