اما اهل سنت سخن آنان را رد کرده و دیدگاهشان این است که آنها به خطا رفتهاند، چراکه الله متعال در بسیاری آیات، مردم را داور و حَکَم قرار داده است مثلا در مورد مجازات صید میفرماید: «یَحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ»: «که دو نفر عادل از شما (برابر بودن) آن را تصدیق کنند.» (مائده: ۹۵)
و میفرماید: «وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِن شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ»: «و در هر چیزی که در آن اختلاف کنید، پس حکم (و داوری) آن با الله است.» (شوری: ۱۰)
و میفرماید: «فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ»: « آنرا به الله و پیامبر باز گردانید.» (نساء: ۵۹)
و میفرماید: «وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلاَّ قَلِیلاً»: «و هنگامیکه خبری از ایمنی (و پیروزی) یا ترس (و شکست) به آنها برسد آنرا شایع میسازند، درحالیکه اگر آنرا به پیامبر و صاحبان امرشان باز میگرداندند، از حقیقت امر آگاه میشدند و اگر فضل و رحمت الله بر شما نبود، جز اندکی، (همگی) از شیطان پیروی میکردید.» (نساء: ۸۳)
این آیات صریح قرآن کریم است که بسیاری از احکام را برای علما و حاکمان قرار داده است تا اگر در مورد مسالهای از جانب الله حکمی نیامده بود، عالمان و حاکمان در آن تامل کرده و حکم مناسب را استنباط کنند؛ پس چگونه میتوانند بگویند: «لاحکم الالله» و از آن چنان تفسیری داشته باشند که خود میگویند.
همچنین در تکفیر عثمان و علی رضیاللهعنهما نیز هیچ دلیلی ندارند چراکه آنها به اجماع، ولی مسلمانان بودند و در این امر اختلافی نیست. و ایمان و ولایت آنها به اجماع ثابت است تا اینکه اجماعی مانند این و برخلاف آن ذکر شود که ایمان و ولایت آنها را زایل کرده و کفرشان را ثابت کند. پس خوارج در تکفیر آنها هیچ دلیلی ندارد.
در اواخر عهد صحابه، قدریه به وجود آمدند و خوارج در باب احکام شرعی بحث کردند: در مورد اوامر، نواهی، وعده، وعید و حکم کسی که با آن موافق و مخالف باشد، چه کسی کافر است و چه کسی مسلمان است؛ و اینگونه در حکم الله همان شریعت الهی به روشی باطل فرو رفتند.
اما در باب تفسیر آیات قرآن، با تفسیر و قیاس نامناسب خود از برخی آیات قرآن، مرتکبین گناهان کبیره را کافر میشمردند از جمله این کلام الله متعال: «وَمَن یَکْفُرْ بِالإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ»: «و کسیکه به (ارکان) ایمان کفر ورزد، همانا عملش تباه شده است.» (مائده: ۵)
و اینکه میفرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً»: «همانا ما راه را به او نشان دادیم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس.» (انسان: ۳)
و اینکه میفرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنکُمْ کَافِرٌ وَمِنکُم مُّؤْمِنٌ»: «او کسی است که شما را آفرید، پس (گروهی) از شما کافرند و (گروهی) از شما مؤمن هستند.» (تغابن: ۲)