گمان نمیکنم اگر بگوییم آنها در آستانه عالم غیب و با مشاهدهی آن زندگی میکردند غلو کرده باشیم گویا عالم غیب را در برابر خود حاضر دیده و با آن زندگی میکنند. آنها در طلب شهادت و رفتن از دنیای فانی به عالم باقی، از یکدیگر سبقت میگرفتند تا به سعادت جاودانه نزد پروردگار خود نایل شوند. این حارثه است که رسول الله از او میپرسد: «کیف أصبحت یاحارثه؟»: «ای حارثه چگونه صبح کردی؟» گفت: در حالی صبح کردم که مومن حقیقی به الله هستم. پیامبر فرمود: «انظر ما تقول»: «بنگر چه میگویی؟» برای هر سخن حقیقتی است. گفت: ای رسول خدا، نفس خود را از دنیا بازداشتم، شب را بیدار ماندم و در طول روز چیزی ننوشیدم گویا نزد عرش پروردگار خود هستم و به اهل بهشت مینگرم که چگونه در آن گشت و گذار میکنند و به اهل آتش مینگرم که برای رهایی از یکدیگر کمک میخواهند. رسول الله فرمود: «الزم، عبد نور الله الایمان فی قلبه»: «این عمل را بر خود لازم بگیر، بندهای که الله ایمان را در قلبش تابانده است.» حارثه گفت: ای رسول خدا، از الله بخواه مرا به فیض شهادت برساند. رسول الله برای او دعا کرد.[۱] پس روزی در لشکر اسلام ندا داده شد که اولین سوارکاری که سوار شد و اولین سواری که شهید شد، حارثه بود. اما با این همه کسی به درجهی سابقین همچون ابوبکر و عمر نمیرسد. در صحیحین از پیامبر ثابت شده است که فرمود: «قَدْ کَانَ فِی الْأُمَمِ مُحَدَّثُونَ، فَإِنْ یَکُنْ فِی أُمَّتِی مِنْهُمْ فَهُوَ عُمَرُ»: در امتهای پیش از شما افرادی بودند که به آنها الهام میشد و اگر در امت من کسی از آنها باشد، آن شخص عمر است.» و در حدیث دیگری میفرماید: «إِنَّ اللهَ ضَرَبَ الحَقِّ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ وَقَلْبِهِ»: «خداوند حق را بر زبان و قلب عمر قرار داده است.» علی رضیاللهعنه میفرماید: «ما با یکدیگر میگفتیم که سکینه (حکمت) از زبان عمر صحبت میکند.»
و در ترمذی و سایر کتب آمده است: «لَوْ لَمْ أُبْعَثْ فِیکُمْ لَبُعِثَ عُمَرُ، ولو کان بعدی نبی ینتظر لکان عمر»: «اگر من در میان شما مبعوث نمیشدم، عمر مبعوث میشد و اگر بعد از من پیامبری میبود، او عمر بود.»
[۱] – ابن اثیر: اسد الغابه فی معرفه الصحابه ج ۱، ص ۴۲۵- ۴۲۶، چاپ الشعب؛ رسول الله روز شهادت او فرمود: ای ام حارثه آن یک بهشت نیست بلکه بهشتهای متعددی است و حارثه در فردوس اعلی است.