حدیث هفت نفری که خداوند آنان را در زیر سایهی رحمت خود قرار میدهد، روزی که هیچ سایهای به جز سایهی او نیست. آن هفت نفر عبارتند از:
«إِمَامٌ عَادِلٌ، وَشَابٌّ نَشَأَ فِی عِبَادَهِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ بِالْمَسْجِدِ، وَرَجُلَانِ تَحَابَّا فِی اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَرَجُلٌ اجتَمَعَا عَلَیهِ وَتَفَرَّقَا عَلَیهِ، وَرَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَهٌ ذَاتُ حُسنٍ فَقَالَ إِنِّی أَخَافُ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَهٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لَا تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنفِق یَمِینُهُ وَرَجُلٌ ذَکَرَ اللهَ خَیالِصاً فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ».[۱]
«امام و حاکم عادل، جوانی که با طاعت و عبادت خدا بزرگ شود، مردی که دلش به مسجد بسته است، دو نفر که به خاطر خدا همدیگر را دوست بدارند، به خاطر خدا با هم جمع شوند و به خاطر او از هم جدا شوند، مردی که زن قشنگ و زیبایی او را به فحشا فراخواند و او بگوید من از خدا میترسم، مردی که طوری مخفیانه صدقه بدهد که دست چپش نفهمد دست راستش چه انفاق کرده است و فردی که در خلوت خدا را یاد کند و چشمانش اشک بار شود».
[۱]– بخاری، ۱۳۳۴ و مسلم ۱۷۱۲٫