امام شوکانی میگوید: «ولیس مجرد قول: لا إله إلا الله، من دون عمل بمعناها مثبتاً للإسلام، فإنه لو قالها أحد من أهل الجاهلیه وعکف على صنمه یعبده لم یکن ذلک إسلاماً».
ترجمه: «و تنها مجرد گفتن قول لا إله إلا الله بدون عمل به معنایش، ثابت کنندهی اسلام نیست، چون اگر شخصی از اهل جاهلیت آن را میگفت و در نزد بتش به اعتکاف مینشست و آن را عبادت میکرد، آن اسلام محسوب نمیشود».[۱]
همچنین میگوید: شکی نیست که هر کس بگوید لا إله إلا الله و از کارهایش چیزی مشخص نشود که مخالف معنای توحید باشد، پس او مسلمان است و خون و مالش محفوظ است اگر ارکان اسلامیکه در حدیثِ أمرت أن أقاتل الناس آمده است را انجام بدهد.
و چنین است کسی که میگوید لا إله إلا الله و به آن شهادت اسلام را شهادت میدهد [و بمیرد] و زمانی بر او نگذشته است که در آن چیزی از ارکان اسلام برایش واجب شود، پس واجب است که او را عملاً حمل بر اسلام کرد، به خاطر آنچه که با زبانش به آن اقرار کرده… و برای همین رسول خدا صلی الله علیه وسلم به اسامه بن زید، گفت آنچه را به او گفت، و اما کسی که به کلمهی توحید، تکلّم کند و افعالی که مخالف توحید است انجام دهد همانند اعتقاد معتقدین به اموات، پس شکی نیست این روشن میسازد که حال آنها مخالف زبانشان است که با آن اقرار به توحید میکنند و اگر مجرد بر زبان آوردن کلمهی توحید -چه کاری انجام دهد که مطابق توحید باشد و چه مخالف آن- موجب وارد شدن به اسلام و خروج او کفر بود، پس باید برای یهود نیز نافع و مفید واقع میشد که میگفتند عزیر پسر خداست و برای نصاری که میگفتند مسیح پسر خداست و برای منافقین که روز قیامت را تکذیب میکردند و با زبانشان چیزی میگفتند که در قلبشان آن وجود نداشت و همهی این طوایف سه گانه به کلمه توحید تکلم میکردند. [۲]
[۱]– الدر النضید فی إخلاص کلمه التوحید ص۴۰٫
[۲]– ص۴۲ المصدر السابق.