مسلمان حکمی

ابن تیمیّه می‌گوید: «لکن لما کان غالب المسلمین یولد بین أبوین مسلمین یصیرون مسلمین إسلاماً حکمیاً من غیر أن یوجد منهم إیمان بالفعل. ثم إذا بلغوا فمنهم من یرزق الإیمان الفعلی فیؤدی الفرائض، ومنهم من یفعل ما یفعله بحکم العاده المحضه والمتابعه لأقاربه وأهل بلده ونحو ذلک: مثل أن یؤدی الزکاه لأن العاده أن السلطان یأخذ الکلف، ولم یستشعر وجوبها علیه لا جمله ولا تفصیلاً فلا فرق عنده بین الکلف المبتدعه، وبین الزکاه المشروعه، أو من یخرج من أهل مکه [کل] سنه إلى عرفات: لأن العاده جاریه بذلک من غیر استشعار أن هذه عباده لله لا جمله ولا تفصیلاً أو یقاتل الکفار لأن قومه قاتلوهم فقاتل تبعاً لقومه ونحو ذلک، فهؤلاء لا تصح عبادتهم بلا تردد بل نصوص الکتاب والسنه وإجماع الأمه قاضیه بأن هذه الأعمال لا تسقط الفرض.. وأیضاً فغالب الناس إسلامهم حکمی، وإنما یدخل فی قلوبهم فی أثناء الأمر إن دخل. فإن لم توجب علیهم هذه النیه لم یقصدوها فتخلوا قلوبهم منها فیصیرون منافقین إنما یعملون الأعمال عاده ومتابعه کما هو واقع کثیر من الناس».[۱]

ترجمه: «امّا چون بیشتر مسلمانان از پدر و مادر مسلمان به دنیا می‌آیند، مسلمان می‌شوند (آن هم) مسلمانی حکمی، بدون اینکه بالفعل از آنان ایمانی پیدا شود. سپس آنگاه که بالغ شدند، بعضی از آنان با ایمان فعلی رزق داده می‌شود و فرائض را ادا می‌کند و بعضی از آنان آنچه را که انجام می‌دهد، به حکم عادت محض و متابعت از نزدیکانش و اهل کشورش و همانند آن انجام می‌دهد. مثل کسی که زکات می‌دهد برای اینکه عادت چنین است که سلطان آن را به عنوان هزینه می‌گیرد و واجب بودن آن بر خودش را چه اجمالاً و چه تفصیلاً درک نمی‌کند، و در نزد او فرقی وجود ندارد بین هزینه‌ی مبتدعه و بین زکات مشروعه، و یا کسی از مردمِ مکّه که هر سال از آنجا به سوی عرفات بیرون می‌رود، برای اینکه عادت بر انجام این کار جاری است، بدون فهمیدن –نه اجمالاً و نه تفصیلاً- اینکه این کار عبادت برای خداوند است، یا اینکه با کافران می‌جنگد چون قوم او با آن‌ها می‌جنگند، پس او نیز در تبیعت از قومش با آن‌ها می‌جنگد و امثال این. پس عبادت آن‌ها بدون هیچ شکی صحیح نیست، بلکه نصوص کتاب و سنّت و اجماع امّت چنین قضا می‌نماید که این اعمال، فرض را ساقط نمی‌گرداند.. و همچنین بیشتر مردم اسلامشان حکمی ‌است و تنها در اثناء امر وارد قلبشان می‌شود؛ اگر وارد شود. پس اگر این نیّت بر آن‌ها واجب نباشد، پس قصد آن را هم نمی‌کنند و قلبشان را از آن خالی می‌کنند و به منافقانی تبدیل می‌شوند که تنها اعمال را از روی عادت و متابعت انجام می‌دهند؛ چنانکه این واقعیت بسیاری از مردم است».

[۱]– جـ۲۶ ص۳۰: ۳۲ لمجموع الفتاوى

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …