خداوند متعال در دل های مردان مهر و محبت زنان و همینطور در قلب های زنان محبت مردان را به ودیعه نهاده و این کشش دوسویه را با سرشت آدمی عجین نموده است. اسلام ویژگی های زن شایسته را، که با توسل به آن زندگانی زناشویی به کامیابی رسیده و پایه هایی مستحکم می یابد، به خوبی ترسیم نموده است. بنابراین اگر مردی که درصدد ازدواج است چنین دختری را یافت، بر خدا توکل کرده و با او ازدواج نماید که خداوند متعال مادامیکه او نیت چنین انتخابی را داشته است، این زندگی تازه را براو مبارک می گرداند.
شریعت حکیمانه ی اسلام دست مردها را برای انتخاب همسر را مطابق اصولی که معین نموده باز گذاشته و معیار سنجشی را به وی عطا کرده که می تواند قبل از ازدواج دختر را با آن سنجیده و درصورت وجود معیارهای مورد نظر بر خدا توکل کرده و با او ازدواج نموده و در غیر اینصورت دنبال شخص دیگری بگردد. ویژگی های مذکور چیزی نیستند که کسی بتواند در عرض یکی دو روز مدعی داشتن آن شده، یا آن را از کسی به امانت بگیرد، بلکه ثمره ی سال ها تربیت والدینی نیکوکار و سعی و کوشش دختر مسلمان است که خواستار کامیابی دنیا و آخرت خویش می باشد.
هر دختری دارای خصوصیاتی است که وجود هرکدام بر وزن و اعتبار وی نزد خواستگارش می افزاید، از جمله ی این خصوصیات:
۱- دینداری: که همان اصل و اساسی است که برمبنای آن ششریک زندگی انتخاب می گردد. دختر دیندار کسی است که از دین خود آگاهی درست و به دور از افراط و تفریط و مطابق آموزش های اسلامی داشته باشد. دین برای زن تاج عفت و پاکدامنی او و اوج عزت و شرف است که او را از خطا و گمراهی دورنگاه داشته، در بجا آوردن وظایفش یاری داده و یک زندگی پر از شادی و سعادت را برای وی و خانواده اش به ارمغان می آورد.
دین اسلام به پایه ریزی ازدواج بر مبنای دین رهنمون شده و رسول خدا صلى الله علیه و سلم آن را چنین توضیح می دهد: (تنکح المرأه لأربع: لمالها، ولحسبها، ولجمالها، ولدینها. فاظفر بذات الدین تربت یداک) یعنی: « به خاطر چهار چیز با زنی ازدواج می شود: مال و ثروتش، اصل و نسبش، جمال و زیبایی اش و به خاطر دینداریش، و دین داری را برگزین وای برتو!» [متفق علیه] همچنین می فرماید: (الدنیا متاع وخیر متاعها المرأه الصالحه) یعنی: «دنیا کالاسرایی است که بهترین کالایش زن شایسته است.» [مسلم] چنین کسانی در دنیای ازدواج مورد تقاضا بوده و آن هایی که به دنبال پاکدامنی و بازداشتن نفس خویش از محرمات می باشند در جستجویشان هستند؛ چرا که با تمسک به دین خود چون مرواریدی در میان دیگر زنان می درخشند و البته هر مردی آرزوی وصالش را داشته و برای رسیدن به او می کوشد و با ازدواج با وی به کامیابی در دنیا و آخرت نایل می گردد.
در نبود شرط دینداری باقی شرایط از درجه ی اعتبار و اهمیت ساقط می شوند. زیبایی همسر بدون دینداری او چیزی بر قدر و قیمت او نزد شوهرش نمی افزاید. این یک غنیمت است که زن متمسک به دینی باشد که پشتیبانش باشد ولی با دور بودن از دینداری انسان زیان دیده و ضرر کرده ای بیش نیست. حسب و نسب زن در غیاب دین یک مصیبت است نه یک نعمت، و توانگری وی بدون دینداری اش وبال و زحمتی است بر گردن شوهرش که در نهایت زن را به سمت سرکشی و فساد خواهد کشاند. رسول الله صلى الله علیه و سلم می فرماید: (لا تزوجوا النساء لحسنهن؛ فعسى حسنهن أن یردیهن، ولا تزوجوهن لأموالهن، فعسى أموالهن أن تطغیهن. ولکن تزوجوهن على الدِّین، ولأمه خرماء (مثقوبه الأنف) سوداء ذات دینٍ أفضل) یعنی: «با زنان تنها به خاطر زیباییشان ازدواج نکنید، که شاید زیباییش باعث بداخلاقی وی گردد و به خاطر ثروتش با آنان ازدواج نکنید چون ممکن است باعث سرکشی آنان شود. بلکه به خاطر دینداری اش با او ازدواج کنید، و کنیزکی خرماء(که بینی اش سوراخ شده) و سیاه اگر دین داشته باشد بهتر است.» [ابن ماجه، و ابن حبان، و بزار، و بیهقی]
زن دیندار پروردگارش را دوست می دارد و اوامر او را بجای آورده و از نواهیش پرهیز می کند، حقوق او را شناخته و هرجا که باشد او را حاضر و ناظر می بیند، بر او توکل نموده و از او یاری می طلبد و او را در دعاهایش می خواند. دینداری انسان، نعمت محبت و دوست داشتن رسول الله صلی الله علیه و سلم و پیروی از اوامر آن حضرت صلی الله علیه و سلم و دوری از نواهیش را بدنبال دارد و لذا چنین کسی آراسته به رفتاری نیکو است چون که خلق نیکو جزئی از دین او به حساب می آید. فرد دیندار در ارتباط با خویشان و همسایگانش پرخیر و برکت بوده و عضوی سودمند برای جامعه است.
یک مرد مسلمان زنی دیندار را برمی گزیند تا در امور دین یار و مددکارش باشد و وضعیت او را در ارتباط با پروردگارش بعد از ازدواج از آنچه قبلاً بوده بهتر گردد. چنین زنی نیمی از دین شوهرش بوده و یاریگر او در زمینه ی معنوی و همسفر وی در مسیرشان به سوی بهشت برین خواهد بود. مواردی از سستی و کم کاری در مسائل دینی که در بیشتر زنان و پس از ازدواجشان دیده می شود که در قرائت قرآن سهل انگاری نموده یا در انجام عبادات تنبلی به خرج می دهند غالباً به خاطر مشکلات زندگی بوده و اصولاً این اشکال در رابطه با زنان دیندار رخ نمی دهد. زن متدین و پایبند اوامر و نواهی دینی خویش باید در تبعیت از آداب و سنت های پیامبرش صلی الله علیه و سلم کوشیده و سعی کند تا نمونه ای زنده از تمسک به کتاب خداوند و سنت های رسول الله صلی الله علیه و سلم باشد.
۲- خوشرفتاری: یکی از شرایط اصلی انتخاب زنی برای همسری خوش اخلاق بودن اوست. این ویژگی درگاهی است که فرد را به خشنودی پروردگار و بهشت او رهنمون می شود. پیامبر صلى الله علیه و سلم می فرماید: (إن الفحش والتفحش لیسا من الإسلام فی شیء، وإن أحسن الناس إسلامًا أحسنهم خلقًا) یعنی: «بدزبانی و یاوه گویی بهره ای از اسلام ندارند و نیکوترین مردمان در اسلام نیکورفتارترین آنان است.» [احمد، و طبرانی] بنابراین بهترین زنان خوشرفتارین آنانند و هیچ مردی خوش ندارد با زنی زشت گفتار و زشت رفتار که او و تمام خانواده را با زبان و شرارت هایش آزار دهد ازدواج نماید.
برخی حکما سفارش کرده اند که مردان در هنگام ازدواج از زنان فاقد اخلاق مناسب دوری گزینند و نیز به زنان نصیحت می کنند که از خصوصیاتی که مردان را از آنان دور می کند بپرهیزند.
در یکی از این گفته ها چنین آمده که: از ازدواج با شش دسته از زنان اجتناب کنید:
“۱٫ أنَّانه ۲٫ منَّانه ۳٫ حنَّانه ۴٫ حدَّاقه ۵٫ برَّاقه ۶٫ شدَّاقه.”
أنانه: آنکه بسیار ناله و شکایت می کند، پیوسته خود را به مریضی می زند و در ازدواج با او خیری نیست.
منَّانه: آنکه بخاطر کاری که می کند بر شوهرش منت گذارده و می گوید: من برای تو چنین و چنان کردم.
حنَّانه: به مردان دیگر (غیر از شوهرش) از جمله خویشاوندان و نزدیکان خود تمایل داشته و مهر می ورزد که در این حالت زندگی زناشویی دوام نیافته و دچار آشفتگی می شود.
حدَّاقه: آنکه هرچه می بیند را آرزو کرده و شوهرش را به دردسر و مشقت انداخته و بیش از توانش از او انتظار دارد.
برَّاقه: بیشتر وقت خود را صرف آرایش و زیبایی خود کرده و در آرایش زیاده روی می کند.
شدَّاقه: در مورد چیزهایی که ارتباطی به او ندارند بسیار حرف زده و سخن بیهوده ی بسیار می گوید.
از مزایای اشخاص دیندار و خوشرفتار آنست که برای شوهرش قابل اطمینان بوده و مال و ناموس او را در امان نگاه می دارد. رسول خدا صلى الله علیه و سلم در این باره می فرماید: (ثلاثه من السعاده وثلاثه من الشقاء، فمن السعاده: المرأه الصالحه تراها تعجبک، وتغیب عنها فتأمنها على نفسک ومالک، والدابه تکون وطیئه فتلحقک بأصحابک، والدار تکون واسعه کثیره المرافق. ومن الشقاء: المرأه تراها فتسوؤک، وتحمل لسانها علیک، وإن غبت عنها لم تأمنها على نفسها ومالک….) یعنی: «سه چیز نشانه ی خوشبختی و سه چیز علامت بدبختی هستند، اما نشانه های خوشبختی: زنی شایسته که چون ببینی اش خوشنودت سازد، چون از او دور شوی او را در مورد خویش و دارائی هایت امین یابی، و مرکب راهواری که ترا به یارانت برساند، و خانه ای که دارای اسباب عیشهای بسیار باشد. اما از موارد بدبختی: زنی که دیدنش ترا اندوهناک سازد و زبانش را بر تو بکار گیرد و اگر از او دور باشی او را بر خویش و دارائی هایت امین ندانی …» [حاکم]
نتیجه می توان گرفت که بر هر زن مسلمانی لازم است تا در کسب اخلاق و رفتار نیک و پسندیده بکوشد و درپی رها شدن از هرگونه خلق و خوی ناپسند احتمالی باشد. چه زیباست که او بدنبال آرستن خویش به اخلاق شایسته بوده و بر ارج و قدر خود افزوده و ارزش خویش را نزد شوهرش بالاتر ببرد. اخلاق زیبای زن در زندگی مشترک با شوهر و خانواده اش بهره ای بس بزرگ برای مرد و هدیه ی ارزنده از جانب همسرش از آغازین لحظات شروع زندگی مشترکشان می باشد.
۳- زیبایی: زیبایی و جمال در نفوس آدمیان تأثیر بسزایی داشته و زیبایی دوستی امری است که خداوند آن را در سرشت بشر نهفته است. زیبایی حقیقی تنها با جذابیت شکل و دلربائی اندام تحقق نمیابد بلکه زیبایی یک ارزش کلی و شامل زیبایی روح، خوش خلقی، درک و فهم بالا، گفتار نرم و ملایم، بردباری و سعه ی صدر و دیگر خصوصیات و رفتارهای زیبا می باشد. بنابراین مردی که در اشتیاق ازدواج با خانمی فاقد تمام شرایط مذکور بوده و تنها در اشتیاق ظاهر زیبای او باشد و توجهی به اصول و معیارهای دینی و اخلاقی ننماید، در اشتباه است و همینطور دختری که گمان می کند خوبرویی او در زندگی مشترک برایش سعادت و خوشبختی می آورد به خطا رفته است. شکی نیست که نفس انسان به سمت زیبایی ظاهر گرایش دارد ولی این مزیت تنها در راستای پاسخ گویی به نیازهای نفسانی و شهوت فرد بوده و برقرار نمودن تعادل میان تلاش برای داشتن ظاهر زیبا و توجه به زیبایی درون حایز اهمیت فراوانی در پایه ریزی خانواده ای خوشبخت و استمرار همراه زندگی زناشویی با موفقیت و کامیابی می باشد.
پیامبر خدا صلى الله علیه و سلم کسی را که درصدد ازدواج بود را سفارش نمود که به صورت و دستان دختر مورد نظرش نگاه کند. چرا که رخسار چکیده ی زیبایی های فرد و جایگاه پسند و قبول بوده و دستان فرد نیز بیانگر شرایط اندام و بدن او و لاغری یا پرگوشت بودن اوست. مغیره بن شعبه -رضی الله عنه- به خواستگاری زنی از انصار رفت، رسول الله صلى الله علیه و سلم به او فرمود: (هل نظرت إلیها فإن فی أعین الأنصار شیئًا (یعنی أنها ضیقه) [ فقال شعبه: قد نظرتُ إلیها.]) یعنی: «آیا به چشمانش نگاه کردی؟ چون چشمان انصار موردی دارد.(یعنی کوچک هستند.) [شعبه گفت: به آن نگاه کردم.]» [مسلم] همچنین پیامبر صلى الله علیه و سلم فرموده است: (إذا خطب أحدکم امرأه فلا جناح علیه أن ینظر إلیها، إذا کان إنما ینظر إلیها لخطبتها، وإن کانت لا تعلم) یعنی: «هرگاه به خواستگاری زنی رفتید ایرادی ندارد که به او بنگرید، چنانچه هدف تان خواستگاریش باشد و گرچه او نداند.»_[احمد، و بزار، و طبرانی]
رسول الله صلى الله علیه و سلم می فرماید: (إذا خطب أحدکم المرأه، فإن استطاع أن ینظر منها ما یدعوه إلى نکاحها، فلیفعل) _یعنی: «هرگاه کسی از شما به خواستگاری زنی رفت، چنانچه توانست به آنچه او را به ازدواج با او فرامی خواند بنگرد، اینکار را انجام دهد.» [ابوداود] در نتیجه ی نگاه کردن انسان اطمینان حاصل کرده و میان دو طرف یک نوع الفت پدید می آید که می تواند در پایداری و دوام محبت میانشان بیانجامد. پیامبر صلى الله علیه و سلم می فرماید: (ما استفاد المؤمن بعد تقوى الله عز وجل خیرًا له من زوجه صالحه، إن أمرها أطاعته، وإن نظر إلیها سرَّتْه، وإن أقسم علیها أَبرَّتْهُ، وإن غاب عنها نصحتْه فی نفسها وماله) _یعنی: «هیچ مسلمانی پس از تقوای خداوند عزوجل از چیزی بهتر از زنی شایسته بهره نبرده است، که اگر به او امری نماید اطاعت کند، هرگاه به او بنگرد خوشحالش سازد و هرگاه بر او قسمی یاد کند او را از آن بری دارد، و چون از او دور بماند او را درباره ی خویش و دارائی های وی برایش خیراندیشی می کند.» [ابن ماجه]
ایجاد تعادل میان زیبایی درون و برون موضوع مهمی است، خداوند عزوجل هیچ زنی را بدون دادن زیبایی رخسار نیافریده که برای برخی مشهود بوده و بدان خرسند می گردند در حالی که این زیبایی صورت به نسبت برابر به مردان داده نشده است.
زن مسلمان همیشه به یاد داشته باشد که زیباییش می تواند در گرو زیبایی رخسار و تناسب اندام و شیرینی صدا و موزون بودن حرکاتش باشد یا به خاطر درک و فهم بسیار، هوش سرشار، فرهنگ بالا، قدرت بیان شیوا و تسلط بر سرشت و غرایزش بوده و یا بواسطه ی زیبایی روح و درون شخص و گستردگی آن و سعه ی صدر او باشد، هم اینکه ممکن است ناشی از این باشد که مربی موفقی برای خانواده و یاریگر شوهر و فرزندانش بوده و با ذوق و مهارت در برآوردن نیازهایشان می کوشد.
۴- ازدواج با دوشیزه: دوشیزه دوستی و محبت خالصی داشته و با شوهرش شادمان گشته و بیش از هرکس به او خو گرفته و رفتاری نرمی و مهربانی دارد. وقتی که جابر بن عبدالله – رضی الله عنه- با یک بیوه زن ازدواج نمود، پیامبر صلى الله علیه و سلم به او فرمود: (فهلا جاریه تلاعبها وتلاعبک، وتضاحکها وتضاحکک) یعنی: «چرا با دختری جوان ازدواج نمی کردی که با او بازی کنی و او نیز با تو بازی کند و بخندانیش و او ترا بخنداند؟» [متفق علیه]
همچنین رسول خدا صلى الله علیه و سلم فرموده است: (علیکم بالأبکار، فإنهن أَعْذَبُ أفواهًا، وأَنْتَقُ أرحامًا، وأَرضى بالیسیر) یعنی: «بر شماست که دوشیزگان را تزویج کنید، که گفتارشان شیرین و گوارتراست و اولاد بیشتری می آورند و به اندک، خرسندتر اند.» [ابن ماجه]
اسلام به طور مطلق و کلی زنان باکره را بر بیوه زنان برتری نداده است، کما آنکه پیامبر خدا صلى الله علیه و سلم –در نخستین ازدواج خویش- حضرت خدیجه -رضی الله عنها- را تزویج نمود که بیوه بود و قبل از رسول خدا صلی الله علیه و سلم ازدواج دیگری داشته است. حال آنکه آن حضرت صلی الله علیه و سلم او را بهترین زنان خویش دانسته و همچنین تمامی همسران آن حضرت صلی الله علیه و سلم به جز حضرت عایشه -رضی الله عنها- ، که دوشیزه بود، بیوه بودند.
خداوند متعال خطاب به امهات المؤمنین چنین می فرماید: {عسى ربه إن طلقکن أن یبدله أزواجًا خیر منکن مسلمات مؤمنات قانتات تائبات عابدات سائحات ثیبات وأبکارًا} [تحریم: ۵] یعنی: «شاید پروردگارش همسرانى بهتر از شما مسلمان مؤمن فرمانبر توبه کار عابد روزهدار بیوه و دوشیزه به او عوض دهد.» امکان دارد که همسر شایسته ی فرد یک بیوه زن باشد، بلکه در برخی شرایط تزویج بیوه زن سزاوارتر می باشد؛ مثلاً برای سرپرستی و تربیت فرزندان بیوه زن، یا درحالتی که سن و سال مرد بالا است و باید کسی را که از لحاظ تجربه و سن و سال با وی تناسب داشته باشد تزویج نماید.
۵- توانایی بچه دار شدن: بچه دارشدن یکی از اهداف ازدواج در اسلام می باشد. فرزندان زیبایی های زندگی در دنیا هستند. خداوند متعال می فرماید: {المال والبنون زینه الحیاه الدنیا والباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابًا وخیر أملا} [کهف: ۴۶] یعنی: « مال و پسران زیور زندگى دنیایند و نیکیهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است.»
همچنین می فرماید: {زین للناس حب الشهوات من النساء والبنین والقناطیر المقنطره من الذهب والفضه والخیل المسومه والأنعام والحرث ذلک متابع الحیاه الدنیا والله عنده حسن المئاب} [آل عمران: ۱۴] یعنی: «دوستى خواستنیها[ى گوناگون] از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسبهاى نشاندار و دامها و کشتزار[ها] براى مردم آراسته شده [لیکن] این جمله مایه تمتع زندگى دنیاست و [حال آنکه] فرجام نیکو نزد خداست.»
پیامبر صلى الله علیه و سلم نیز در این رابطه می فرماید: (تزوجوا الودود الولود؛ فإنی مکاثر بکم الأمم یوم القیامه)_یعنی: «با زنان بامحبت و زایا ازدواج کنید، چرا که من در روز قیامت بر دیگر امت ها بواسطه ی شما در برتری می نمایام.» [احمد، و ابن حبان]
مردی نزد رسول خدا صلى الله علیه و سلم آمد و عرض کرد: مشتاق زنی زیبا و دارای حسب و نسب هستم، ولی بچه دار نمی شود، آیا او را تزویج نمایم؟ فرمود: (لا) : خیر. سپس کسی دیگر آمد و او را نیز منع کرده و نفر سوم آمد و آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمود: (تزوجوا الودود الولود فإنی مکاثر بکم الأمم) یعنی: « با زنان بامحبت و زایا ازدواج کنید، چرا که من در روز قیامت بر دیگر امت ها بواسطه ی شما در تعدادتان برتری می نمایام.» [ابوداود، و ابن حبان]
این بدین معنا نیست که اسلام ازدواج زن نازا را به طور مطلق منع نماید، بلکه به معنی ترجیح یکی بر دیگری بوده و زن زایا بر نازا ارجحیت داده می شود. شاید این رجحان به خاطر تأکید دین اسلام بر استقرار و استحکام هرچه بیشتر زندگی مشترک زوجین باشد. چون زن و شوهر معمولاً انتظار داشتن بچه ای را داشته و دوست دارند که خداوند به آنان بچه هایی را داده و چشمانشان به آن ها روشن گردد و حس پدری و مادریشان برآورده شود و بدان آرام گیرند. همچنین امکان دارد کسی که همسر نازا می گیرد او را با زنان بچه دار مقایسه نموده و در نتیجه به او ستم روا دارد.
همچنین منظور این نیست که زنان نازا هرگز ازدواج نکنند؛ بلکه آنان نیز به اندازه ی زنان دارای توانایی بچه دارشدن حق ازدواج کردن دارند، به شرط آنکه به عاقبت کار بیاندیشد. چنانچه مرد نیز در انتخاب همسر دینداری و خوشرفتاری زن را مورد توجه قرار می دهد، چه بسا زنی توان بچه دار شدن را داشته ولی دیندار نباشد و مرد مسلمان نیازی به چنین فردی ندارد، درعوض زنی نازا باشد ولی پایبند دین و نیک رفتار باشد که به اندازه ی زمین و آسمان از اولی بهتر است.
باید توجه داشت که عقیم بودن و ناتوانی در بچه دار شدن حالتی مختص زنان نبوده و برای مردان نیز پیش می آید. در اینجا هرآنچه درباره ی دقت کردن در انتخاب زن گفته شد در مورد مرد نیز صدق می کند و زنان نیز مرد دارای توانایی بچه آوردن را با درنظر گرفتن شرایط اخلاقی و دینی اش برگزینند. همچنین در این زمینه لازم به ذکر است که مشکل نازایی که متوجه مردها یا زنان می شود جزئی از قضا و قدر الهی است. خداوند سبحان آدمیان را با تفاوت هایی در میانشان آفریده است. خداوند متعال چنین می فرماید: {لله ملک السموات والأرض یخلق ما یشاء یهب لمن یشاء إناثًا ویهب لمن یشاء الذکور. أو یزوجهم ذکرانًا وإناثًا ویجعل من یشاء عقیمًا إنه علیم قدیر} [شورى: ۴۹-۵۰] یعنی: «فرمانروایى [مطلق] آسمانها و زمین از آن خداست هر چه بخواهد مىآفریند به هر کس بخواهد فرزند دختر و به هرکس بخواهد فرزند پسر مىدهد * یا آنها را پسر[ان] و دختر[انى] توام با یکدیگر مىگرداند و هر که را بخواهد عقیم مىسازد اوست داناى توانا.»
بنابراین نباید وجود چنین مشکلی باعث ظلم مرد بر همسرش گشته یا به اذیت و آزار وی با بیان سخنان گزنده پرداخته و زندگی را بر وی دشوار نماید، بلکه باید با وی به نیکی رفتار نماید. همچنین زن نیز در صورت عقیم بودن شوهرش او را نیازارد و احساساتش را به خاطر آن جریحه دار نکند. چه بسا خداوند منان بخواهد که زنی را پس از گذشت زمان زیادی باردار و صاحب فرزند نماید. همانطور که در مورد پیامبر خدا حضرت ابراهیم -علیه السلام- اتفاق افتاد که زنی نازا را تزویج نمود که تا هنگام پیری فرزندی نیاورد. در موقع کهنسالی خداوند بر او منت نهاد و به او فرزندی را ارزانی داشت. وقتی که همسرش با حیرت گفت: {یا ویلتی أألد وأنا عجوز وهذا بعلی شیخًا إن هذا لشیء عجیب} [هود: ۷۲] یعنی: « [همسر ابراهیم] گفت اى واى بر من، آیا فرزند آورم با آنکه من پیرزنم و این شوهرم پیرمرد است واقعا این چیز بسیار عجیبى است!»
همچنین خداوند متعال در قران کریم داستان حضرت زکریا -علیه السلام- را بیان کرده و می فرماید: {یا زکریا إنا نبشرک بغلام اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیًا. قال رب أنى یکون لی غلام وکانت امرأتی عاقرًا وقد بلغت من الکبر عتیًا. قال کذلک قال ربک هو علی هین وقد خلقتک من قبل ولم تک شیئًا} [مریم: ۷-۹] یعنی: «اى زکریا ما تو را به پسرى که نامش یحیى است مژده مىدهیم که قبلا همنامى براى او قرار ندادهایم * گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنکه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شدهام * [فرشته] گفت [فرمان] چنین است پروردگار تو گفته که این [کار] بر من آسان است و تو را در حالى که چیزى نبودى قبلا آفریدهام.»
شواهد بسیاری در این مورد در زندگی روزمره ی ما وجود دارد و دیده می شود که خداوند متعال زوج هایی را بعد از گذشت سالیان سال و بعضاً پس از آنکه ده یا بیست سال از ازدواجشان می گذرد، فرزند عطا فرموده است. خداوند خود ما را آفریده و هم خود او از آنچه مناسب ماست آگاه می باشد و در برابر خواست او کاری از کسی بر نمی آید، مگر تسلیم و خرسندی در برابر خواست و مشیت او.
ترجمه: مسعود