خطورت فتوى

امروزه فتوای شرعی به مزایده و حراج گذاشته شده است. افراد زیادی دیده می‌شوند که با کم‌ترین سرمایه علمی و دانش شرعی بدون تأمل و پرهیزکاری درباره مسائل عمومی بزرگ، فتوا می‌دهند. حتی بعضی با شش نفر دانش‌آموز و دانشجو، تنها خود را گروه رستگار و فرقه ناجیه تصور می‌کنند و دیگران را گمراه، مرتد، دروغ‌گو و گناهکار می‌‌دانند.

از نظر آنان دولتمردان، کافر؛ نویسندگان، زندیق؛ شاعران، فاجر؛ عالمان، درباری؛ دعوتگران، فریب‌کار؛ کارمندان، ستمگر؛ و بازرگانان، خیانت‌کار هستند و همچون ابوحمزه خارجی عمل می‌کنند که روزی به رفیق خود گفت: کسی جز من و تو به بهشت راه نمی‌یابد. رفیقش گفت: «سبحان الله! بهشتی که پهنایش به وسعت آسمان و زمین است، فقط دو نفر به آن راه می‌یابند؟! این بهشت مال تو باشد من نمی‌خواهم. به یقین این بهشت، آن بهشتی نیست که خداوند به بندگانش وعده داده است».

در حدیث آمده است: «أجرؤکم علی الفتیا أجرؤکم علی النّار»؛ جسورترین شما بر فتوا کسی است که به ورود در آتش دوزخ دلیرتر و بی‌باک‌تر باشد.

چندی پیش من و دکتر سعد البریک با یک جوان گفت‌وگویی داشتیم؛ او جوانی است که صرفاً مدرک سوم متوسطه دارد، ترک تحصیل نموده و به شیوه خودآموز به مطالعه و تحقیق روی آورده است و می‌کوشد تا نصوص را بدون آموزگار و استاد بفهمد. وی با تحریف نصوص [قرآن و سنت] و تأویل دلایل، برداشت و تصور خنده‌آوری از چهره دین و شریعت اسلامی ترسیم می‌نمود. وقتی از ابن‌باز و ابن‌عثیمین نام بردیم سخنان ناشایستی نثار آنان کرد و به آنان تاخت. شگفت اینکه او درباره مسائل اعتقادی، دیه و حقوق جزایی، تولا و تبرا که از مشکل‌ترین مسائل هستند، اظهار نظر و فتوا می‌داد. الحمدلله که بعد از چند جلسه بحث با یکدیگر ذهنش از این وسوسه‌ها پاک و صاف شد و به اشتباهاتش پی برد.

در زمان حضرت عمر رضی‌الله‌عنه مردی به نام صبیغ بن عسل بود که فتوا می‌داد و بدون فهم و رعایت تقوا به بررسی و تطبیق دلایل شرعی اقدام می‌کرد. حضرت عمر رضی‌الله‌عنه او را احضار کرد و دستور داد تا بر زمین دراز بکشد و سپس در انظار مردم چند ضربه شلاق بر بدنش نواخت طوری که بی‌هوش شد؛ آن گاه که به هوش آمد گفت: «أصبحنا و أصبح الملک لله» (شب را برای خدا به صبح رسانیدیم). حضرت عمر رضی‌الله‌عنه از او پرسید حالت چطور است؟ گفت: ای امیرمؤمنان! تصوراتی که گرفتار آن شده بودم اینک بر طرف شده است و به لطف خدا بهبود یافته‌ام.

امروزه پایگاه‌های اینترنتی و شبکه‌های ماهواره‌ای وجود دارد که در آنها مفتی‌های بی‌شماری که صلاحیت فتوا ندارند به صدور فتوا اقدام می‌کنند. آنها نه از قوت استحضار و حافظه و فهم درست برخوردارند و نه از اهداف شریعت چیزی می‌دانند و نه از شناخت واقعیت بهره‌ای دارند، با این وجود فتواهایی نامتناسب و سؤال‌برانگیز و ضد و نقیض صادر می‌کنند. یکی در پاسخ به هر پرسش می‌گوید: «اشکالی ندارد؛ باکی نیست». دیگری می‌گوید: «گمان می‌کنم؛ والله اعلم؛ به ظاهر؛ به نظر می‌رسد؛ احتیاط واجب»، و کلماتی از این قبیل که نشانه نقص و ضعف علمی و سطحی‌نگری است.

امت اسلامی چگونه می‌تواند دین و دنیای خود را به دست مفتی‌هایی بسپارد که برای طلب دانش زحمتی متحمل نشده‌اند و از رسوخ علمی و فهم دلایل و تفقه در دین بی‌بهره‌اند؟ چگونه می‌توان آینده فرزندان خود و سرنوشت امت اسلام را به دست کسانی بسپاریم که بی‌محابا در مورد مسائلی که علمای بزرگ درباره آنها توقف کرده‌اند، فتوا صادر می‌کنند؛ مسائلی که اگر در زمان حضرت عمر پدید می‌آمد تمام اهل بدر را برای رایزنی و دست‌یابی به راه‌حل و پاسخ آنها گرد هم می‌آورد.
چه وقت در جهان اسلام و حتی در سطح جهان مرکز یا اتحادیه‌ای برای صدور فتوا و هماهنگی در آن، شکل می‌گیرد که هم به امکانات لازم مجهز باشد و هم علمای راسخ در علم و توانمند در رأس آن قرار داشته باشند و فتواها توسط مترجمین به زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده و از طریق شبکه‌‌های ماهواره‌ای و با خط‌های تلفن شبانه‌روزی در اختیار امت اسلام قرار گیرد تا از آن اطلاع یابند!

باید به کسانی که عجولانه به صدور فتوا اقدام می‌کنند، همچنین آنان که شتاب‌زده مردم را کافر، فاسق، بدعتی و گمراه قلمداد می‌کنند، مکرراً هشدار داده شود: «ألا یظن أولئک أنهم مبعوثون لیوم عظیم»؛ آیا آنان باور ندارند که در روز قیامت برانگیخته می‌شوند  (و از آنچه کرده و یا گفته‌اند بازخواست خواهند شد).

فتوا به معنای امضا از طرف پروردگار جهانیان است، پس وای بر کسانی که در امضا از سوی خدای یکتا و قهار اشتباه کنند. هر فردی به قدری گناه و لغزش دارد که برای غرق شدنش در اقیانوس پشیمانی در بارگاه الهی کافی است، پس چگونه چنین شخصی می‌تواند گناه دیگران را نیز بر دوش بکشد؟

علمای محترم! شما وظیفه دارید به تدوین فتواهای درست اقدام و از بازی با شریعت مطهر جلوگیری نمایید. دست نااهلان و افراد نادان را که با آتش بازی می‌کنند بگیرید. زیرا اگر افراد آزاد و خودسر باشند، ابتدا هر دانشجو و طلبه کم سنی به صدور فتوا درباره حکم استفاده از تسبیح، زکات زیورآلات، فروهشتن لباس و حکم عکس جرأت پیدا می‌کند؛ اگر در این مرحله در برابر آنان سکوت شود به صدور فتوا درباره نوافل، فرایض و واجبات شرعی اقدام می‌کنند، و اگر در این مرحله نیز سکوت شود درباره مسائل اعتقادی، قصاص و حدود، تولی و تبرا فتوا صادر خواهند کرد و بدین ترتیب فتوا همانند مال بی‌صاحبی مدعیان بسیاری پیدا می‌کند و عملکرد چنین افرادی دین و ایمان و مال و جان مردم را به نابودی می‌کشاند، و چنانکه گفته‌اند: نیم طبیب خطر جان و نیم ملا خطر ایمان است.

صحابه بر اساس پرهیزکاری و ترس از خدا، فتوا دادن را به یکدیگر ارجاع می‌دادند. از امام مالک چهل مسئله پرسیدند، فقط به هشت مسئله پاسخ قطعی دارد و در مورد سی ‌و دو مورد دیگر گفت: «نمی‌دانم!» پرسش‌گر گفت: امام مالک چیزی نمی‌داد؟! امام مالک به او گفت: برو به مردم نیز بگو که مالک چیزی نمی‌داند! این در حالی است که علمای معاصر امام مالک در حق او گفته‌اند: «تا مالک در مدینه است کسی حق فتوا دادن ندارد». امام شافعی درباره او گفته است: «هرگاه از علما یاد می‌شود، مالک همچون ستاره درخشانی در میان آنان است». شاعر می‌گوید: «و مالک حیث أفتی فی مدینته/ فلست أرضی بفتوی غیر فتواه» «هرگاه امام مالک در شهر خود فتوایی صادر کند من جز به فتوای او به فتوای کسی دیگر رضایت نخواهم داد ».

اینک شما را به خدا، مقدار دانش و سطح علمی این عجولان بی‌دانش را با دانش امام مالک مقایسه کنید.

عده‌ای از اینها خود را نظریه‌پرداز و الگوی تمام عیار اهل‌سنت و جماعت می‌دانند، هر کس با آنان موافق باشد او را بر صراط مستقیم می‌دانند و هر کس با آنان مخالفتی داشته باشد او را گمراه و بی‌دین می‌دانند.

خداوند می‌فرماید: «و لاتقولوا لما تصف ألسنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا علی الله الکذب إن الذین یفترون علی الله الکذب لایفلحون»[نحل: ۱۱۶]؛ (خداوند حلال و حرام را برایتان مشخص کرده است) و به خاطر چیزی که تنها (از ذهن شما تراوش کرده و) بر زبانتان جاری می‌شود، به دروغ مگویید این حلال است و آن حرام، تا بدین وسیله بر خدا دروغ ببندید. بی‌گمان کسانی که بر خدا دروغ می‌بندند، رستگار نمی‌شوند.

به نقل از: نشریه وزین ندای اسلام
ترجمه: عبدالقادر دهقان

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …