چطور میتوان گفت: توسل به مرده شرک اکبر است اگر اینگونه باشد نعوذ بالله امام شافعی که ابوحنیفه را واسطه قرار داد در حالیکه بر سر قبرش حاضر شده بود هم شرک اکبر است و نعوذبالله باید بگوییم که ایشان هم مرتکب شرک شده اند .
آیا میتوان قبول کرد که ایشان مشرک بوده اند ؟
الحمدلله،
بدون شک و تردید واسطه قرار دادن بین بنده و خدا شرک اکبر و موجب کفر و ارتداد است، و باید بدانیم که واسطه همان چیزی بود که مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز به سبب آن مشرک نامیده می شدند، آنها هرگز نمی گفتند که آن بتها خدا هستند، بلکه می گفتند این بتها نماینده و مجسمه ی فلان عبد صالح خدا هستند و ما از طریق واسطه قرار دادن آن اولیاء به خدا نزدیک می شویم، و آنها نیز بمانند مشرکان زمان ما هرگز نمی گفتند که آن واسطه ها خدا هستند یا ضرر و زیان دارند؟! برای تفصیل در این قضیه به فتوای (۳۲۹۶) مراجعه کنید.
اما ادعایی که در سوال مطرح شده که امام شافعی رحمه الله به قبر امام ابوحنیفه رحمه الله واسطه جسته، صحیح نیست و امام شافعی از شرک و اینگونه سخنان نادرست بریء و مبراست.
این اتهام و ادعا را «مکرم بن احمد» در کتاب خود “مناقب ابی حنیفه” ذکر کرده است، چنانکه در روایت قاضی أبی عبد الله حسین بن علی صیمری در (ص/۹۴) آمده است، و خطیب بغدادی نیز در کتاب “تاریخ بغداد” (۱/۱۲۳) از او روایت کرده است.
مکرم بن احمد می گوید: عمر بن إسحاق بن إبراهیم از علی بن میمون برایم بازگو کرد که: از شافعی شنیدم که می گفت: «إنی لأتبرک بأبی حنیفه، وأجیء إلى قبره فی کل یوم – یعنی زائرا – فإذا عرضت لی حاجه صلیت رکعتین، وجئت إلى قبره، وسألت الله الحاجه، فما تبعد عنی حتى تقضى»
یعنی: من به (قبر) ابوحنیفه تبرک می کنم و هر روز نزد قبرش می روم، و هرگاه حاجتی داشتم ابتدا دو رکعت نماز می خوانم و به سوی قبرش می روم، و از خداوند متعال حاجتم را می خواهم، و این دعا را تا زمانی که به آن نرسم تمام نمی کنم.
ما در اینجا بصورت علمی در مورد اسناد این روایت بحث و بررسی خواهیم کرد، تا ببینیم که آیا این روایت صحت دارد یا خیر؟
همانطور که گفته شد این روایت را مکرم بن احمد در کتاب خود نقل کرده، امام دارقطنی رحمه الله این کتاب وی را به سبب یکی از شیوخ مکرم بن احمد بنام «أحمد بن محمد بن الصلت بن المغلس الحمانی» به دروغ و کذب متهم کرده است.
چنانکه خطیب بغدادی رحمه الله می گوید: «ابوالقاسم الأزهری به من گفت: از أبو الحسن علی بن عمر الدارقطنی در باره ی چیزهایی که مکرم بن احمد در مورد فضائل ابوحنیفه جمع کرده سوال شد و من شنیدم که (دارقطنی) گفت: « موضوع ، کله کذب ، وضعه أحمد بن المغلس الحمانی» یعنی: دروغ است، تمام آن کذب و دروغ است، و آنرا أحمد بن المغلس الحمانی جعل کرده است. (منبع: تاریخ بغداد (۴/۲۰۹)، و نگاه کنید به شرح حال: أحمد بن محمد بن الصلت بن المغلس الحمانی در ” لسان المیزان ” (۱/۲۶۹) ، و نیز نگاه کنید به: تعلیق علامه معلمی بر کلام امام دارقطنی در کتاب: ” التنکیل ” (۱/۵۹) .
همچنین یکی دیگر از راویان «عمر بن اسحاق بن ابراهیم» است، ولی کسی شرح حال وی را بیان نکرده است.
راوی دیگر «علی بن میمون» است، «او شخص ثقه و مورد اعتمادی است، اما ثابت نشده که از شافعی رحمه الله سماع کرده باشد». نگاه کنید به: ” التنکیل ” (۱/۶۰)؛ علامه معلمی.
بنابراین متوجه شدیم که در سند این روایت سه مسئله وجود دارد که موجب آن می شود تا ما آن روایت منتسب به اما شافعی را واقعی ندانیم:
۱- فرد کذابی بنام أحمد بن المغلس الحمانی.
۲- وضعیت « عمر بن اسحاق بن ابراهیم » نامشخص است.
۳- انقطاعی بین علی بن میمون و شافعی رحمه الله وجود دارد، و علی بن میمون هرگز چیزی را از شافعی نشنیده است.
پس وجود این موارد در سند آن روایت بیانگر این واقعیت است که امام شافعی رحمه الله هرگز به قبر ابوحنیفه رحمه الله تبرک نجسته و وی را واسطه قرار نداده است، و این، اتهام و دروغی است که به ایشان نسبت داده اند.
امام ابن تیمیه رحمه الله نیز در ”اقتضاء الصراط المستقیم” (۲/۶۹۲) مفصلا این ادعای واهی و کذب را بررسی کرده و آنرا رد می کند و شافعی رحمه الله را از این تهمت تبرئه می کند.
و امام ابن قیم رحمه الله نیز می گوید: « والحکایه المنقوله عن الشافعی أنه کان یقصد الدعاء عند قبر أبی حنیفه من الکذب الظاهر».” إغاثه اللهفان ” (۱/۲۴۶)
یعنی: «و حکایت نقل شده درباره ی شافعی که ایشان هرگاه قصد دعا کردن داشت نزد قبر ابوحنیفه دعا می کرد، از جمله دروغ آشکار است».
و علامه محمد ناصرالدین البانی رحمه الله محدث بزرگ قرن معاصر می گوید: «فهذه روایه ضعیفه بل باطله ، فإن عمر بن إسحاق بن إبراهیم غیر معروف ، ولیس له ذکر فی شیء من کتب الرجال .
ویحتمل أن یکون هو عمرو – بفتح العین – بن إسحاق بن إبراهیم بن حمید بن السکن أبو محمد التونسی ، وقد ترجمه الخطیب ، وذکر أنه بخاری قدم بغداد حاجا سنه ۳۴۱هـ ، ولم یذکر فیه جرحا ولا تعدیلا ، فهو مجهول الحال .
ویبعد أن یکون هو هذا ، إذ إن وفاه شیخه علی بن میمون سنه ۲۴۷هـ على أکثر الأقوال ، فبین وفاتَیهما نحو مائه سنه ، فیبعد أن یکون قد أدرکه .
وعلى کل حال فهی روایه ضعیفه لا یقوم على صحتها دلیل».” السلسله الضعیفه ” (رقم/۲۲)
«این روایت ضعیف و حتی باطل است، زیرا عمر بن اسحاق بن ابراهیم شخصیت غیر شناخته شده ای است، و ذکری از شرح حال وی در کتابهای رجال نشده است. و احتمال دارد او عمرو – با فتح عین- بن اسحاق بن ابراهیم بن حمید بن سکن ابو محمد تونسی باشد، که خطیب بغدادی شرح حال وی را بیان کرده است، و ذکر کرده که او از بخارا است که در سال ۳۴۱ هجری در راه رفتن به حج وارد بغداد شد، ولی چیزی از او چه از ناحیه ی جرح و چه تعدیل بیان نکرده است، بنابراین او مجهول الحال است.
و البته بعید بنظر می رسد که او همان شخص مورد نظر باشد، زیرا بر اساس بیشتر اقوال علما وفات استادش علی بن میمون در سال ۲۴۷ هجری بوده، پس مشخص می گردد که وفت آنها یکصد سال فاصله داشته، پس بعید است که او علی بن میمون را دیده باشد.
و در هر حال این روایت ضعیف است و هیچ دلیلی بر صحت آن وجود ندارد».
خلاصه اینکه: این روایت دروغ و بی اساس است و هرگز امام شافعی رحمه الله به قبر امام ابوحنیفه رحمه الله تبرک یا واسطه نجسته است، و ایشان از شرک و خرافات مبرا هستند.
در ضمن اگر اینگونه بود و این ماجرا حقیقت داشت، پس چرا هیچگاه در کتابهای ایشان چنین آثار مشابهی را نمی بینیم و هیچگاه به تبرک و واسطه جستن به اولیاء تشویق نکرده اند؟! و یا چرا هیچگاه شاگردان نزدیک ابوحنیفه همانند امام ابویوسف و امام محمد هیچکدام به قبر استادشان تبرک نجستند و در کتابهایشان این فضیلت را بیان نکرده اند؟!
و ما هیچ تردیدی نداریم که این بزرگواران جزو سلف صالح ما هستند و آنها از شرک و واسطه گری مبرا هستند.