شیخ فانی در صورتی که نتواند قتال کند و نیز نتواند رأی و نظر جنگی برای آنها صادر کند و و ادامه دادن نسل نیز از او مشاهده نشود، پس این شخص کشته نمیشود. [۱]
و علما دربارۀ کشتن شیخ فانی به دو رأی اختلاف نظر کردهاند:
رأی اول: رأی مانعین کشتن شیخ فانی: جمهور فقهای حنفیه و مالکیه و حنابله و روایتی از شافعیه و بعضی از ظاهریه، بر این هستند که کشتن شیخ فانی جایز نیست؛ برای اینکه اهل حرب نیست و نمیتواند قتال را تقویت کند و اهل رأی و نظر و تدبیر نیز در جنگ نمیباشد.
حنفیه میگویند: « أما حال القتال فلا یحل فیها قتل امرأه ولا صبی ولا شیخ فان ولا مقعد ولا أعمى».[۲]
ترجمه: «اما در حال جنگ، پس کشتن زن و کودک و شیخ فانی و شخص قاعد و باز نشسته از جنگ و کور، حلال نمیباشد».
مالکیه نیز چنین رأیی دارند که شیخ فانی کشته نمیشود؛ در صورتی که اهل رأی و تدبیر جنگی برای قومش نباشد. [۳]
و در نزد حنابله نیز مردانی که کشتن آنها حرام میباشد، شیخ فانی و همانند او میباشد. [۴]
و در روایتی از شافعیه آمده که شیخ فانی که قتال و جنگیدنی در او وجود ندارد، کشته نمیشود. [۵]
و گروهی از ظاهریه نیز میگویند شیخ فانی کشته نمیشود. [۶]
و دلیلشان از قرآن این است که خداوند می فرماید:
« وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» (بقره / ۱۹۰)
ترجمه: «و از حد تجاوز نکنید، که خداوند تجاوز گران را دوست نمی دارد».
و وجه دلالت آیه چنین است که کشتن کسانی که جنگجو نیستند، در آیه نهی شده است و شیخ فانی نیز در عموم آیه داخل میباشد.
قرطبی میگوید: «صحیح این است که خطاب به جمیع مسلمانان است که کل نفرات را امر میکند به قتال با کسی که با او قتال میکند… و پیر مرد اگر خیلی پیر و فرتوت باشد و طاقت جنگیدن نداشته باشد و رأیی که از آن نفعی برده شود نتواند صادر کند و نتواند دفاع کند، کشتن او همانند زن جایز نیست. و اما اگر از کسانی بود که از مضرات او در جنگ یا از رأی او و یا از مال او ترسید، اگر اسیر گرفته شود، امر او در پنج چیز مخیر شده میباشد: کشتن، یا منت نهادن و آزاد کردن، یا فدیه گرفتن و آزاد کردن یا به بندگی گرفتن یا عقد ذمه و گرفتن جزیه از او».[۷]
ابوبکر الجصاص میگوید: الأمر بقتال من قاتلنا ممن هو أَهْلِ الْقِتَالِ دُونَ مَنْ کَفَّ عَنَّا مِنْهُمْ وَکَانَ قَوْلُهُ [وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ] نهى عَنْ قِتَالِ مَنْ لَمْ یُقَاتِلْنَا ».[۸]
ترجمه: «امر به جنگیدن با کسی که با ما میجنگند است، و نهی از جنگیدن با کسی که با ما نمیجنگد است».
ابن کثیر درباره این آیه میگوید: « این آیه مانعی است از جنگیدن با غیر جنگجویان، و تعدی و تجاوز نکنید در کشتن زنان و کودکان و پیرمردانی که صاحب رأی و جنگیدن نیستند. و در آیۀ کریمه، خطاب به همه مسلمانان است که با کسانی بجنگند که با آنها میجنگند».[۹]
رأی دوم: رأی کسانی که کشتن شیخ فانی را جایز میدانند: بعضی از علما مانند ابن العربی از فقهای مالکیه، و ابن المنذر و در روایتی از شافعیه و ابن حزم ظاهری، چنین نظری دارند که کشتن شیخ فانی جایز است و فقیه مالکی ابن العربی چنین رأیی دارد که شیخ کشته میشود، مگر اینکه پیری اش به حد فرتوتی رسیده باشد. [۱۰]
ابن المنذر میگوید: « لا أعرف حجه فی ترک قتل الشیوخ یستثنى بها من عموم قوله : { فاقتلوا المشرکین } . ولأنه کافر لا نفع فی حیاته ، فیقتل کالشاب ».[۱۱]
ترجمه: «حجتی نمیشناسم در ترک کشتن شیخ، برای اینکه او کافر است و هیچ نفعی در حیات او وجود ندارد و همانند جوان کشته میشود».
و در روایتی از شافیعه آمده که شیخ کشته میشود برای اینکه مذکر و حربی و مکلف میباشد، پس کشتن او در هر مکانی جایز است و چه بسا چنین شخصی با رأی و فکرش ضربه بزند؛ قبل از اینکه دو گروه همدیگر را با نیزه بزنند. و همانا او به خاطر کفرش کشته میشود همانند جوانان. [۱۲]
و ظاهریه نیز کشتن شیخ کبیر را چه صاحب رأی باشد و چه نباشد جایز دانسته اند. [۱۳]
و دلیلشان از قرآن کریم این قول خداوند است که در سوره توبه می فرماید:
«فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ» (توبه / ۵)
ترجمه: «پس هنگامی که ماههای حرام پایان پذیرفت؛ مشرکان را هر کجا یافتید, بکشید, وآنها را (اسیر) بگیرید, وآنها را محاصره کنید, ودر هر کمینگاه, بر سر راهشان بنشینید».
و آیه اشاره به قتال مشرکین به طور عام مینماید و کل مشرک علی الاطلاق در هر وقت و هر مکانی را شامل میشود.
و دلیلشان از سنت نبوی این روایت است که سمره بن جندب از رسول خدا -صلی الله علیه وسلم- روایت می کند که فرمود: « اقتلوا شیوخ المشرکین، واستحیوا شرخهم».[۱۴]
ترجمه: «شیوخ مشرکین را بکشید و کودکانی که هنوز به احتلام نرسیده اند را زنده نگه دارید».
و در این حدیث دلالتی است بر جواز کشتن شیوخ.
و من میل به رأی جمهور دارم به اینکه کشتن شیخ فانی جایز نیست، مادام که در جنگ شرکت نمیکند یا با رأی و دیدگاهش آنان را کمک نمیکند و روایت فوق که به آن استناد میکنند، در آن روایت منظور از شیوخ، کسانی است که قدرت دارند و اهل رأی و نظر میباشند، نه پیر مردان فرتوتی که هیچ قوت و رأی و حرکتی ندارند. [۱۵]
و فقها اتفاق دارند بر اینکه شیخ فانی هرگاه قتال کند یا به مقاتلین و دشمن خدمت کند، پس بدون هیچ خلافی کشته میشود و در نزد حنفیه آمده است که : « أما الشیوخ والرهابین والنسوان إذا قاتلوا فیباح قتلهم بعد الفراغ أیضاً جزاء على قتالهم».[۱۶]
ترجمه: «اما شیوخ و رهبان و زنان هرگاه بجنگند پس کشتنشان مباح میباشد و در کشتنشان نیز پاداش وجود دارد».
و مالک میگوید: « ولا یقتل فی أرض العدو النساء ولا الشیخ الکبیر ولا الرهبان إلا أن یعلم من الشیخ الکبیر أنه ممن له رأی والتدبیر فیقتل».[۱۷]
ترجمه: «و در زمین دشمن ، زنان و پیر مرد و رهبان کشته نمیشود مگر اینکه از پیر مرد چنین فهمیده شود که او صاحب رأی و تدبیر است ، پس در این صورت کشته میشود».
و شافعیه نیز تاکید دارند که شیخ فانی اگر صاحب رأی و تدبیر در جنگ باشد، کشتن او جایز است برای اینکه رأی او از خود قتال ابلغ تر است. [۱۸]
و از حنابله آمده که: « ومن کان من هؤلاء ذا رأی جاز قتله، ولأن الرأی أعظم معونه فی الحرب».[۱۹]
ترجمه: «اگر از آن پیر مردها کسی باشد که صاحب رأی باشد، کشتن او جایز است؛ برای اینکه رأی او بزرگترین همکاری و معاونت در جنگ محسوب میشود».
و ظاهریه نیز کشتن شیوخ را جایز دانسته اند، چه در جنگ شرکت داشته باشند و چه نداشته باشد، آنجا که میگویند: « جاز قتل کل من المشرکین من مقاتل أو تاجر أو العسیف أو شیخ کبیر کان ذا رای أو لم یکن».[۲۰]
ترجمه: «کشتن همۀ مشرکان جایز است، جنگجو یا تاجر یا مزدور شده یا پیر مرد چه صاحب رأی باشد چه نباشد».
و دلیلشان از سنت نبوی آن است که: «: لما فرغ النبی صلى الله علیه وسلم من حنین بعث أباعامر رضی الله عنه على جیش أوطاس فلقی درید بن الصمه فقتل درید وهزم الله أصحابه».[۲۱]
ترجمه: «آنگاه که رسول خدا -صلی الله علیه وسلم- از حنین فارغ گشت، ابو عامر رضی الله عنه را به جیش اوطاس فرستاد و در آنجا درید بن الصمه را دید و درید را کشت و یارانش شکست خوردند».
وجه دلالت حدیث چنین است که رسول خدا -صلی الله علیه وسلم- بر ابو عامر ، کشتن درید بن الصمه را در روز حنین انکار ننمود و سن درید در آن روز صد سال بود.[۲۲]
پس شیخ فانی هرگاه قتال کند یا کافرین را بر جنگ تشویق نماید و با رأی و تجربه و نظریاتش آنها را معاونت نماید و برای آنها طرح و نقشه و اصول جنگیدن بنا نماید ، پس این شخص به اجماع کشته میشود و حکم مقاتلین را دارد.
[۱] – السیر الکبیر، جزء ۴، ص۱۴۱۷٫
[۲] – بدائع الصنائع، جزء ۷، ص۱۰۱
[۳] – حاشیه الدسوقی، جزء۲، ص۱۷۷٫
[۴] – المغنی، جزء ۸، ص۳۱۰
[۵] – المهذب، جزء ۲، ص۲۳۳ – ۲۳۴
[۶] – المحلى، جزء۷، ص۲۹۷٫
[۷] – جامع الأحکام الفقهیه للقرطبی، جزء۳، ص۱۳۳
[۸] – أحکام القرآن، جزء۱، ص۳۲۱
[۹] – تفسیر ابن کثیر، جزء ۱، ص۲۷۷٫
[۱۰] – أحکام القرآن، جزء ۱، ص۱۵۰٫
[۱۱] – المبدع، جزء۳، ص۳۲۲٫
[۱۲] – المهذب، جزء۲، ص۲۳۳ – ۲۳۴٫
[۱۳] – المحلى، جزء۷، ص۲۹۶٫
[۱۴] – سنن الترمذی، شماره حدیث۱۵۸۳، جزء ۴، ص۱۴۵٫
[۱۵] – تحفه الأحوذی، جزء۵، ص۱۷۳٫ فیض القدیر، جزء۲، ص۶۰٫
[۱۶] – تحفه الفقهاء، جزء۳، ص۲۹۵٫ بدائع الصنائع، جزء۷، ص۱۰۱٫
[۱۷] – التاج والإکلیل، جزء۳، ص۳۵۱٫
[۱۸] – المهذب، جزء۲، ص۲۳۳٫
[۱۹] – کشاف القناع، جزء۳، ص۵۰٫
[۲۰] – المحلى، جزء۷، ص۲۹۶٫
[۲۱] – صحیح مسلم، شماره حدیث۲۴۹۷، جزء۴، ص۱۹۴۳٫
[۲۲] – خلاصه البدر المنیر، جزء۲، ص۳۴۴٫