صدق رسول الله صلی الله علیه و سلم، (نکته ای که در مورد این آیات میخواهم متذکر شوم این است که استناد به این آیات و احادیث و حمل آن بر علما مجتهد مسلمان مخصوصاً ائمه اربعه و مقایسه آن با پیشوایان و بزرگان دورۀ جاهلیت قیاس مع الفارق است و به فرقهای واضح این قیاس توجه نکردهاند، و گویا نسبت به این نکته بیتوجه بودهاند. پیشوایانی که در دوران جاهلیت از آنها پیروی میشده است، پیروی از دستور و فرمان خود آنها بعمل آمده است و با وجود اینکه این احکام ساخته دست آن پیشوایان و بر خلاف احکام تورات و انجیل و عموما در مسیر حق کشی، خود پرستی و ستمگری آنها بوده است با این حال آنها را بدون دلیل قبول کرده و بصورت تقلید کورکورانه از آنها پیروی کردهاند و خلاصه مردمان دوران جاهلیت نسبت به پیشوایان دینی به چنان قدیّستی معتقد بودند و چنان تقدّسی را برای آنها قایل بودند که هر فرمان و دستور و حکمی که از زبان آنان صادر میشد.
حتی اگر مخالف نصّ توارت وانجیل و با عقل و اخلاق و مصالح زندگی آنها هم در تضاد میبود آن فرمان و احکام را مقدس وواجب الاتّباع میدانستند و گویی هر مردمان ساده و نا آگاه را «هیپنوتیزم» کرده بودند که بدون دلیل و آگاهی، از آنها اطاعت و پیروی مینمودند و این راه و روش با تقلید مجتهدین در مسائل فقهی بسیار متفاوت است زیرا تقلید در میان مسلمان به هیچ وجه بمعنی قبول حکم و فرمان خود مجتهدین و مفتیها نیست بلکه به معنی قبول دستور و حکم و فرمان خدا و پیامبر خداست که مجتهدین به سبب تخصص و فوق تخصّص علمی، آنها را از قرآن و حدیث استنباط و استخراج و مفتیها و علمای اهل تدریس آنها را برای مردم نقل میکنند و بدیهی است قبول مطلبی از کسی به عنوان ناقل و باور کردن به تخصّص یک متخصص برای قبول مطلبی کافی است.
همانگونه که طبیبی بر حسب اشتهار، در معالجۀ بیماریهای کلیه متخصّص شناخته میشود و مردم بدون درخواست اقامه دلیل، دستورهای او را (حتی دوباره جراحی کلیه) قبول میکنند، و داروهایی را نیز که آن دکتر متخصّص برای کلیه تجویز کرده و دکتر داروساز(به منزلۀ مجتهد در مذهب) مشابه آنها را میدهد، بدون اقامه دلیل میپذیرند، و بهیاران مرد (به منزله مفتیها) که دستورات دکتر را بدون تغییر و تبدیل به ما میگویند باز بدون اقامۀ دلیل آن دستورات را قبول میکنیم و بدیهی است که قبول حکم و دستور ا ّطباء و متعلقات آنان به هیچ وجه قابل مقایسه با قبول حکم و دستور کاهن و منّجم و طالع شناس و رّمان و جن گیر و غیب گو و امثال آنها نیست که هیچ کدام به عنوان ناقل صادق، متخّصص در علمی مطرح نیستند بلکه در نظر فریب خوردگان نا آگاه آنها افرادی هستند که پا بربام بلند این جهان نهاده و در جهان ماوراء ماده سر بیرون آوردهاند و به گونهای مقّدس و مرموز و اسرار آمیز شدهاند که از خود هر دستوری را بدهند و هر حکمی را صادر نمایند درست، محقق وواجب الاتّباع است و فریب خوردگان ساده اندیش از آنها پیروی میکنند و اینگونه تقلید و دنباله روی چه در مسائل دینی وچه در مسایل اجتماعی، عامل سرنگونی ملتّها به اعماق چاه و چالههای بدبختی است و به این سبب قرآن کریم بشّدت این گونه تقلید و دنباله روی را منع کرده است.
عده ای از دانشمندان محقق وواقع گرا در عین اینکه تقلید در فروع دین را مجاز و حتی ضروری میشمارند، خود پیرو یکی از مذاهب اربعه هستند و این مذاهب را خزانههای معارف اسلامی و صاحبان آنها را شایسته درود و تقدیر و سپاسگزاری میدانند، اما به هیچ وجه معتقد نیستند که بعد از آنها تا ابد اجتهاد بسته شده است و تا ابد جز پیروی از آنها پیروی از هیچ مجتهد دیگری جایز نیست و بلکه پیروی ازآنها مستلزم این است که این انحصار طلبی را از آنان نفی نکنند زیرا خود صاحبان مذاهب هر گز موافق نمودهاند که مردم بصورت انحصاری از آنها پیروی کنند که قبلاً نمونه گفته آنها را آوردهایم.
پس ائمه اربعه نه تنها اجتهاد را در قید انحصار خود ندانستهاند بلکه از تقلید کورکورانه (پیروی از کسی بدون دلیل و تحقیق) نیز منع کردهاند و تنها به این راه و طریق راضی بودند که مردم آگاهانه و پس از تاَمل از آنها پیروی کنند و در قرون اولیه در کنار مذاهب اربعه تقلید از مذهب لیث بن سعد و داود ظاهری و سفیان ثوری و اسحاق بن راهویه و سفیان بن عیینه و محمد طبری نیز مجاز بود، و همین حالا هم جمع کثیری از اهل تسنّن از پیروان امام محمد بن خرم بشمار میآیند، وقفاّل و ابوعلی سنجی و غیره مجتهد مطلق و منتسب بودهاند.
دانشمندان دارای نظریه معتدل و متعادل در زمینه اجتهاد مطلق و اجتهاد مقیّد معتقدند اولا اجتهاد مقید در درجه پایین در تمام شهرهای اسلامی همواره وجود داشته و همیشه وجود خواهد داشت زیرا در هر شهری حداقل یک نفر قاضی برای انجام وظیفه قضاوت باید وجود داشته باشد و یکی از شرایط قاضی این است که مجتهد باشد، و علاوه بر این مجتهدین، طبقه مجتهد در فتوی نیز از عصر مجتهدین مطلق تا حال وجود داشته و همیشه هم باید وجود داشته باشند که جواب مسائل جدیدرا از اصول و قواعد مذاهب ائمه اربعه استنباط نمایند و بخش مهمی از فتاوای امام نووی و فتاوای کبرای ابن حجرو محمد رملی و اخیراً بخشهای مهمی از فتاوای سید رشید رضا (المنار) و فتاوای شلتوت و بخش مهمی از کتاب جواهر الفتاوی ویسئلونک، جواب سئوال از رویدادهای تازه و کار مجتهد در مذهب بشمار میآیند.
به نظر این دانشمندان دروازه اجتهاد مطلق نیز باز است و دین جاودانه و جهانی اسلام امکان ندارد برای همیشه در قواعد و اصول مذاهب چهار گانه محصور و محدود باشد، و هر گاه دهها و صدها مسایل جدید پیدا شود، که مشابه آنها در مذاهب چهار گانه موجود نباشد، و استنباط جواب آنها از اصول و قواعد و اشباه ونظایر مذاهب نامبرده ممکن نگردد، در این وقت جوامع اسلامی به وجود شخصیتهایی نیاز دارند که سطح آگاهی آنها از معارف اسلامی تا آنجاها اعتلا یافته باشد که بتوانند مستقیماً از کلّیات دلایل فقه مخصوصاً از قرآن و حدیث، احکام دین مسایل تازه را استنباط کنند و در زمینۀ استنباط احکام این مسایل کار مجتهد مطلق را انجام دهند خواه در بقیۀ مسایل مقلًد یکی از ائمه اربعه باشند یا بقیۀ مسایل را نیز مستقیماً از ادلۀ فقهی استنباط کنند که در صورت اول مجتهد در مذهب و درصورت دوم مجتهد مطلق خواهند بود.