در حقیقت روش بد شما که باعث شدید مردم را از دادن رأی و نظر در رابطه با ادلههای احکام شرعی خودداری کنند، و همچنین باعث قطع رابطه بین مردم و کتاب پروردگارشان و سنت پیامبرشان شدید با این ادعا که علمای گذشته تمامی آنچه را که امکان ارتباط با احکام شرعی و کتاب و سنت را فراهم میسازد، بطور خلاصه و کلی ارائه دادهاند. لذا باید به آنچه که گذشته گان ارائه دادهاند، اکتفا کرده و آن را یاد گرفته و یاد بدهند بدون اینکه کوچکترین تغییر یا تعدیلی در آن ایجاد کنند، همانطور که البوطی ادعا میکند (ص ۷۳).
در حقیقت عامل اصلی در از بین بردن یا کم شدن یا خشک شدن سرچشمه اجتهاد در کشورهای اسلامی، همین طرز فکر و روش فاسد و خلاف شرع شما است.همان روشی است که در تعلیم فقه به مردم در محدوده مذهب و تعصب نسبت به آن و همچنین عدم مخالفت با این تعصب (خود را در این محدوده مقید کردن) وانتخاب کتابهای فقهی قدیم که خالی از دلایل شرعی هستند، وقطع ارتباط با کتاب و سنت و عدم مراجعه به این دو در هنگام اختلاف، و ترک آراء و نظرات و دلایل آنها در مذاهب دیگر، بکار بردید، و اینکه جز برای مجتهد، مانع دادن رای و نظر در ادلههای شرعی شدید،
سپس راه رسیدن به درجه اجتهاد را تنگ و سخت کرده و شرایط موجود در مجتهد را تشدید و چند برابر کردید، طوریکه آن را محال و ناممکن جلوه دادید، تمامی این دلایل و بهانهها مانع بوجود آمدن مجتهد در کشورهای اسلامی شد، و هر حرکتی را نسبت به زنده کردن علم وفقه از بین برد، و هر نوع محاوله و تلاش و کوشش را برای رسیدن به درجه اجتهاد در همان ابتدا زنده به گور کرد. همانا روش علمی شما که مبنی بر تقلید و تعصب مذهبی است، نمیتواند نتیجه دیگری جز بوجودآوردن مقلدین را داشته باشد. چگونه ممکن است از منبعی که با هر نوع حرکت یا تلاش برای رسیدن به درجه اتّباع، دشمنی دارد، با درجه اجتهاد در نهایتاً بوجود آوردن مجتهد موافق باشد، براستی غیر ممکن است در میان کسانی که در این مسیر حرکت میکنند، تا روز قیامت، عالم یا مجهتدی بوجود بیاید، چون این قانون خداوند تبارک و تعالی در روی زمین است. چگونه ممکن است در یک زمین خشک، سخت و پر از خار و خاشاک که خاصیت جذب آب را ندارد، ودانه گل و گیاه در آن پاشیده نشده، گل و گیاه و یا سمن و ریحان بروید؟ چگونه ممکن است که مهارتهاً تخصصها و ارزشمندیهای مجتهدین از درون چنگالهای تیز تقلید کورکورانه و از خاک تعصب و جهل و دور از کتاب و سنت بوجود بیایند.
این کار واقعا غیر ممکن است، همانطور که شاعر میگوید:
ترجو النجاه ولم تسلک مسالکها |
إن السفینه لا تجری علی الیابس |
امید نجات داری ولی راههای آن را طی نمیکنی چرا که کشتی بر روی خشکی حرکت نمیکند.
مثال محسوس از این وضعیت فرموده خداوند تبارک و تعالی در رابطه با حکم عذر آوردن منافقان از رفتن برای جهاد است: ﴿وَلَوۡ أَرَادُواْ ٱلۡخُرُوجَ لَأَعَدُّواْ لَهُۥ عُدَّهٗ﴾ [التوبه: ۴۶]. «اگر(این منافقان نیت پاک و درستی داشتند) و میخواستند(برای جهاد) بیرون روند، توشه و ساز و برگ آن را آماده میکردند» (و مسلح و مجهز در خدمت رسول راه میافتادند)…
و اگر آنان دوست میداشتند که در بین امت، مجتهدانی پیدا شود، هرکسی را که علاقمند به یادگیری بیشتر علم و تحقیق است و درست دارد که نقصان علمی خود را تکمیل کند، تشویق میکردند، و تمامی سعی و تلاش خود را برای از بین بردن دیوار و مانع تعصب و بازگشت امت است به سوی پهنه وسیع و هموار کتاب و سنت بکار میبردند، وروش خود را در تحقیق و رای و نظر تغییر داده و برای طلاب علمی کتابهای فقهی که دلایل شرعی را ذکر کرده، و خالی از عیبهای زیادی که در کتابهای فقهی قدیم وجود دارند، انتخاب میکردند، و در رفع موانع سخت مذهبی گام برداشته و فقه را بروشی که امروز آن را فقه مقارن مینامند، مورد تعلیم و تعلم قرار میدادند. ولی متاسفانه بجای این کارها، میبینی که آنان با هر کسی که میخواهد عقل و فکر خود را بکار برد، برای کسب علم تلاش کرده، و از اسارت تقلید آزاد گردد، و از محدوده و چهاردیواری زندان مذهب خارج شود،
با او به جنگ و دشمنی میپردازند، و شدیداً با مخالفت کرده و حملات جدّی بر ما تحمیل میکنند، فقط بخاطر اینکه هر گاه مسألهای فقهی بر ما مبهم، دو پهلو، گنگ و و یا نامعلوم باشد، و از حکم خداوند تبارک و تعالی در مورد این مساله از عالمی سئوال کنیم، از ما میپرسد؟مذهب شما چیست؟ در جواب به او میگوئیم: ما ملتزم به یک مذهب واحد نیستیم، تمامی امامان مذاهب، امامان ما هستند و از تمامی نظرات و اقوال آنان استفاده میکنیم، خودمان را نسبت به تبعیت کردن از اجتهاد مجتهدی خاص در تنگنا و فشار قرار نمیدهیم بلکه رای و نظر هر کدام از مجتهدین به کتاب و سنت نزدیکتر باشد آن را انتخاب کرده و به آن عمل میکنیم و ضمناً میخواهیم که حکم برتر از جهت دلیل را درباره این مساله برای ما بیان کنند، یعنی برای ما مشخص کنند که حکم کدامیک از امامان به لحاظ دلیل قوی تر و ارجح تر است. زمانی که موضوع را اینگونه مطرح میکنیم، استاد یا عالمی را که از او سئوال کردهایم، میبینی از فرط عصبانیت و ناراحتی شکل ظاهری او تغییر کرده و چهره اش عبوس و گرفته شده و خشم و عصبانیتش زیادتر میشود، صدایش را بلند کرده و آشفته و سراسیمه از کوره در رفته و با انواع اتهام ما را سنگ باران میکنند میگوید:مبتدع، گمراه کننده، و دشمن امت هستید شما خوارج و اصحاب مذهب پنجم… و غیره و بالاخره هر چه اتهام و سبّ و دشنام در سر دارد، به ما نسبت میدهد.
متاسفانه اغلب اساتید و بزرگان دینی در جامعه ما اینگونه هستند، زمانیکه از آنان در رابطه با دلیل شرعی برای حکم مسألهای سئوال میکنی، عصبانی یا ناراحت و خشمگین میشوند، اگر بر حسب تصادف یکی از آنان سعه صدر بیشتری داشته باشد – اگر چه تعداداندکی از آنان این طرز هستند – و هیچگونه ناراحتی و عصبانیتی در قبال این حرکت از خودشان نشان نمیدهند، بدان که بحقیقت درون او پر از کینه و دشمنی نسبت به تو است و آن را از تو و در مقابل تو مخفی و پنهان میکند مگر ما چکار کردهایم و میخواهیم چه کار بکنیم – ما جماعت سلفی – ای مردم، که علما و بزرگان دینی اینگونه از کسانی که در بین ما مردم را دعوت میکنند، ناراحت و خشمگین میشوند؟آیا عدم التزام ما به یک مذهب معین و مشخص جرم گناه و گمراهی و سرپیچی از او امر و دستورات خداوند- تبارک و تعالی- و رسول او صلی الله علیه وسلم است؟ به حقیقت دوست شما دکتر االبوطی خود صراحتاً در صفحه ۴۰ از کتاب «لا مذهبیه» اعتراف میکند به اینکه التزام داشتن به یک مذهب معین لازم نیست، و بر مسلمانان واجب نیست که خود را مقید به یک مذهب مشخص بکنند، بلکه آنچه که بر او واجب است که هرگاه در مورد مسألهای آگاه به کتاب و سنت نباشد، باید از کسی که آگاه به کتاب و سنت است سئوال کند، اگر معتقد باشد به اینکه بر او واجب است که خود را ملزم و مقید به یک مذهب معین و مشخص بکند، در اشتباه است، و اگر معتقد باشد که این حکمی است از جانب الله که باید حتماً به یک مذهب مقید و ملتزم باشد، در این حالت گناهکار است.
پس ای کسانی که معتقد به مذهب و التزام به آن هستید چرا با ما دشمنی و عداوت میکنید؟ و چرا خشمگین و ناراحت میشوید، نسبت به کاری که به عقیده همکارخودشما همکار شما(دکتر البوطی) جایز است: انجام میدهیم، در حالیکه همین کار به نسبت صحابه و تابعین و اتباع تابعین واجب وسنت است؟تنها راه نجات ازاین واقعیت تلخی که مسلمانان امروز با آن درگیر هستند، بکارگیری روش دعوتگران سنت و تابعان سلف صالح است تنها این راه میتوانند زمینه مناسب و شایسته برای اجتهاد پیشرفت علم فراهم کند و این همان روشی است که در صدر اسلام مسلمانان را وادار به انقلاب و دگرگونی کرد و آنان را در مقام و منزلت عالی و بزرگی در بین امتهای روی زمین قرار گیرد. من مطمئن هستم تا زمانیکه مسلمانان آراء و نظرات سخت، غیر قابل انعطاف، ضعیف و سستی است و مانند تعطیل کردن باب اجتهاد و واجب بودن تقلید بر هر کسی را دست گرفته و به آن معتقد بوده و عمل کنند، به هیچ وجه عالم یا مجتهد در بین آنان وجود نخواهد داشت.
به حقیقت راه بازگشت به سوی بزرگی و افتخار به اسلامی علمی و شکوفایی فقهی اسلامی و تنها وسیله ممکن برای ایجاد و پرورش مجتهدین بزرگ اسلامی، تنها از طریق سلف صالح و راه و روش آنان و حاکم کردن کتاب و سنت در هر کاری امکان پذیر است، این همان راهی است که مسلمانان صدر اسلام را به علم و اجتهاد و پیشرفت و ترقی و پیروی رساند، در حالیکه طریقهای که علما خلف در پیش گرفتند به جهل و عقب ماندگی و تعصب و تحجّر منجر گردانید.
مجدداً به فرموده قبلی امام مالک –رحمه الله –اشاره میکنیم که: آخر این امت اصلاح نمیشود مگر بواسطه آنچه که اول آن صالح و اصلاح شد. پس ای مسلمانان آیا شما این گونه رفتار خواهید کرد؟ امیدواریم که مانندعلمای سلف آنگونه که گفتیم رفتار کنید.