عبدالله بن عمررضی الله عنه میفرماید:
«کنّا فی زمن النبی (: لا نعدل بأبی بکر أحداً ثم عمر ثم عثمان ثم نترک أصحاب النبی لا نفاضل بینهم.
[بخاری۴/۱۹۱و۴/۲۰۳]
«در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وسلم هیچ کس را فاضلتر از ابوبکر نمیدانستیم بعد از او عمر رضی الله عنه و سپس عثمان رضی الله عنه و در بین بقیهی اصحاب تفاضلی قائل نبودیم».
پیامبرصلی الله علیه وسلم در غار ثور به ابوبکررضی الله عنه فرمود:
«ما ظنک باثنین الله ثالثها»
[بخاری۴/۱۹۰_مسلم]
«چه گمان میبری به آن دو کسی که خداوند سومین آنهاست».
و میفرماید: « لو کنت متخذاً من أمتی خلیلاً لاتخذت أبابکر خلیلاً و لکن أخی وصاحبی».
[بخاری ۴/۱۹۱_مسلم۷/۱۰۸]
«همانا اگر از بین امتم خلیل و دوستی انتخاب میکردم، ابوبکر را برمیگزیدم و لیکن او برادر و یاور من است».
و فرمود: إن الله بعثنی إلیکم فقلتم کذبت و قال أبوبکر صدقت و واسانی بنفسه و ماله فهل أنتم تارکوا لی صاحبی» مرتین.
[بخاری۴/۱۹۲۱]
«همانا خداوند من را به سوی شما مبعوث کرد و شما مرا تکذیب نمودید. اما ابوبکر مرا تصدیق نمود و با جان و مال خویش از من محافظت نمود. پس آیا دست از سر اصحابم برمیدارید» دوبار این را فرمود.
و فرمود: «إیهًا یا ابن اخطاب والذی نفسی بیده ما لقیک الشیطان سالکاً فجّاً قط إلا سلک فجّاً غیر فجک».
[بخاری۴/۱۹۹_مسلم۷/۱۱۵]
«ای عمر بن خطاب قسم به آن کس که جانم در دست اوست، هیچگاه شیطان از راهی که تو به آن راه میروی نخواهد رفت».
و فرمود: «لقد کان فیما قبلکم محدثون فإن یکن فی أمتی أحد فإنه عمر».
[بخاری۴/۲۰۰_مسلم۷/۱۱۵]
«در امتهای پیشین محدث وجود داشته است، اگر در این امت نیز محدثی باشد عمر خواهد بود».
پیامبر خدا درباره ی داستان سخن گفتن گرگ و گاو فرمودند:
«فإنی أومن به و أبوبکر و عمر»
[بخاری۴/۱۹۲_مسلم۷/۱۱۱_ترمذی۵/۶۲۳رقم۶۳۹۵]
«همانا من به آن (داستان) ایمان دارم و ابوبکر و عمر نیز بدان ایمان دارند.»
و آنگاه که عثمان رضی الله عنه در بیتالرضوان به مکه رفت، رسول خدا صلی الله علیه وسلم به دست راست خود اشاره کرد و فرمود: «هذه ید عثمان ( فضرب بها علی یده فقال: هذه لعثمان»
[بخاری۴/۲۰۳و۲۰۴_ترمذی۵/۶۲۶رقم۳۷۰۲]
«این دست عثمان است، پس آن دست را در دست دیگرش گذاشت و فرمود: این دست [بیعت] عثمان است»
و فرمود: «من یحفر بئر رومه فله الجنه فحفرها عثمان .»
[بخاری۴/۱۹۸و۴/۲۰۲]
«آن کس که چاه رومه را حفر کند، بهشت برای اوست. این چاه را عثمان حفر کرد.»
و فرمود: «من جهز جیش العسره فله الجنه فجهزه عثمان»
[بخاری۴/۲۰۲،۳/۱۹۸]
«آن کس که سپاه عسره را تجهیز کند بهشت از آن اوست و این کار را عثمان رضی الله عنه کرد.»
و دربارهی او فرمود:«ألا أستحیی ممن استحیت منه الملائکه»
[بخاری۴/۲۰۲مسلم۷/۱۱۶_۱۱۷]
«آیا از کسی که ملائکه از او شرم دارند، شرم نداشته باشم»؟
و به علی رضی الله عنه فرمود: «أنت منی و أنا منک»
[بخاری۴/۲۰۷_ترمذی۵/۶۳۲_۶۳۶رقم۳۷۱۲و۳۷۱۶و۳۷۱۹آن را(حسن صحیح)دانسته.بخاری۵/۸۴]
«تو از منی و من از تو هستم».
و از علی رضی الله عنه خبر داد که او خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند و فرمود:
«من کنت مولاه فعلی مولاه»
[ترمذی ۵/۶۳۳ رقم۳۷۱۳وآنراصحیح دانسته است….]
«هر کس که من را مولی میپندارد پس علی رضی الله عنه نیز مولای اوست».
و به او فرمود: «ألا ترضی أن تکون منی بمنزله هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی»
[بخاری۴/۲۰۸ومسلم۷/۱۲۹]
«آیا بدان راضی نیستی که برای من چنان منزلتی داشته باشی که هارون به نزد موسی داشت؟ مگر اینکه پیامبری بعد از من نیست.»
وفرمود: «عشر فی الجنه. النبی فی الجنه؛ و أبوبکر فی الجنه، و عثمان فی الجنه، و علی فی الجنه، و طلحه فی الجنه، والزبیر بن العوام فی الجنه، و سعد بن مالک فی الجنه، و عبدالرحمن بن عوف فی الجنه، قال سعید بن زید: و لو شئت لسمیت العاشر یعنی نفسه».
«ده نفر در بهشت هستند: پیامبر در بهشت است، ابوبکر در بهشت است، عمر در بهشت است، عثمان در بهشت است، علی در بهشت است، طلحه در بهشت است، زبیر بن عوام در بهشت است، سعدبن مالک (ابیوقاص) در بهشت است، عبدالرحمن بن عوف در بهشت است و سعید بن زید نیز فرمود که اگر خواستی بدان که دهمین نفر من هستم».
و فرمود: «أرحم أمتی بأمتی أبوبکر و أشدها فی دین الله عمر و أصدقها حیاء عثمان، و أعلمها بالحلال و الحرام معاذ بن جبل و أقرؤها لکتاب الله عزّوجل اُبَی، و أعلمها بالفرائض زید بن ثابت و لکل أمه أمین، و أمین هذه الأمه أبو عبیده بن الجراح»
«رحیمترین فردِ امت من بر امتم ابوبکر، شدیدترین آنها در دینِ خداوند عمر و باحیاترین آنها عثمان، داناترین آنها به حلال و حرام دین معاذ بن جبل و بهترین قاریان قرآن در آن اُبَی بن کعب و آگاهترینشان به فرائض زید بن ثابت است و در هر امتی امینی وجود دارد، امین امت من نیز ابوعبیده بن جراح است».
و دربارهی حسن و حسین رضی الله عنه فرمود:
«إنهما سیدا شباب أهل الجنه، و إنهما ریحانتاه»
«سید جوانان اهل بهشت هستند و ریحانه نبوی میباشند».
و فرمود:
«اللهم إنی أحبهما فأحبهما»
«خداوندا من آنان را دوست دارم تو هم آنان را دوست بدار».
و دربارهی حسن رضی الله عنه فرمود:
«إن ابنی هذا سید و سیصلح الله به بین فئتین عظیمتین من المسلمین »
«این پسرم سید و سرور است و خداوند به وسیلهی او در بین دو طائفهی بزرگ از مسلمین صلح و آشتی برقرار خواهد کرد». همانگونه هم شد.
و دربارهی مادر آنان (فاطمه) فرمود:
«إنها سیده نساء أهل الجنه».
«فاطمه سرور زنان بهشتی است».
هم به صورت عمومی و هم فردی احادیث فراوانی در بیان فضیلت اصحاب وارد شده است که به شمار نمیآید و جز دربارهی خلفای راشدین نیازی به اثبات فضیلت هیچکدام از آنها بر بقیهی امت وجود ندارد. اما در مورد سه خلیفهی اول رضی الله عنه حدیث عبدالله بن عمررضی الله عنه و در مورد علی رضی الله عنه نیز اجماع امت وجود دارد، که بر بقیه ی اهل زمین فضیلت داشته اند.