آیا با مجموع این شواهد، به این نتیجه نمیرسیم که این آیه، مربوط به الزام پیامبر از ناحیه خداوند به دعوت آشکار اسلام بوده است (پس از ۳ سال دعوت مخفیانه در مکه) که مشاهده میکنیم نگرانی پیامبر صلی الله علیه و سلم به جا بوده و آزار و اذیت قریش دقیقاً از همین زمان شدت میگیرد.
در انتهای آیه آمده: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ۶٧﴾ [المائده: ۶۷]. آیا در روز غدیر، کافری در شبه جزیره عربستان و یا در اجتماع ۱۲۰ هزار نفری مسلمانان آنروز وجود داشته است؟ زیرا ابلاغ، باید به همان افراد حاضر در همان زمان صورت میگرفته است. و اگر بگویید هر که مخالف ولایت علی علیه السلام باشد کافر است این مصادره به مطلب است زیرا تمام دعواها بر سر همین قضیه است که منظور پیامبر چه بوده؟ و آیا شان نزول این آیه در ارتباط با خلافت حضرت علی علیه السلام است یا نه؟[۱].
پادشاهان ایران و انگلیس و پاپها در قرون وسطی و بسیاری دیگر از حکام در طول تاریخ، خودشان را سایه خدا و یا دست خدا و یا جانشین و نماینده خدا بر روی زمین دانسته و یا حکومت را ودیعهای الهی (و از همین قبیل کلمات) دانسته و با همین دستاویز، مرتکب جنایات بیشمار شده و مخالفان را براحتی از دم تیغ گذراندهاند. حال اگر به واقعه غدیر جنبه الهی بدهیم (یا پیامبر اینکار را میکرد) آیا پایه گذار چنین طرز تفکر خطرناکی در جامعه اسلامی نمیشدیم؟ (نه در رابطه با حکومت حضرت علی علیه السلام بلکه در رابطه با حکامی که پس از امام زمان و فقط ۲ قرن بعد تا قیام قیامت خواهند آمد… گرچه به احتمال قریب به یقین، منظور پیامبر چیز دیگری بوده که افراد حاضر نیز متوجه منظور ایشان شدهاند و فقط با همین نظر میتوان به تمام شبهات فوق پاسخ داد).
پیامبر صلی الله علیه و سلم اگر درسخوانده بود میگفتند: قرآن را از پیش خود گفته. اگر در مراکز علمی و شهرهای مطرح دنیا متولد شده بود میگفتند: تحت تاثیر سایر ادیان و مکاتب فلسفی قرار گرفته. اگر پس از قدرت در مدینه برای خود کاخ و حرمسرا میساخت، میگفتند: هدفش دنیا و مطامع مادی بوده. اگر پس از فتح مکه، دشمنان را قتل عام میکرد میگفتند: هدفش انتقام بوده. و اگر کسی از نزدیکان خود را جهت جانشینی معرفی میکرد آیا نمیگفتند: تمام هدفش موروثی کردن پادشاهی در خاندان بنیهاشم بوده است؟ آری به همین دلیل، پیامبر اکرم در طول دوران نبوت خود هیچگاه سخن یا عملی را انجام نداد که هدف و نیت پاکش را زیر سئوال ببرد. و دقیقا به همین علت، وقتی پس از فتح مکه حضرت علی به ایشان میفرمایند: «پرده داری کعبه و سقایت حجاج را به دست ما بسپار» پیامبر صلی الله علیه و سلم از انجام این کار خودداری میکنند و کلیدها را به صاحب قبلی که تازه مسلمان شده بود پس میدهند[۲]. و شاید به همین دلیل وقتی ابنعباس چند روز پیش از رحلت پیامبر صلی الله علیه و سلم به حضرت علی علیه السلام میگوید برویم و از پیامبر درباره جانشین او سئوال کنیم حضرت علی علیه السلام میفرماید: نه اگر ما را منع کنند برای ما در این امر حقی نخواهد بود.
چنانچه بیعت با حضرت علی علیه السلام بیعت خلافت بوده است چرا ما قبل از بیعت غدیر در هیچ کجا بیعت شکنی (حتی از کفار) در این سطح (۱۲۰ هزار نفر) مشاهده نکرده ایم؟ چگونه ۱۲۰ هزار نفر فقط حدود ۲ ماه بعد پیمان شکنی کردند؟[۳].
ممکن است این شبهه ایجاد شود که مردم در زمان حضرت عثمان رضی الله عنه نیز بیعت شکنی کردند ولی:
زمان حضرت عثمان رضی الله عنه ۲۵ سال بعد بوده و مسلماً مردم در گذر زمان تغییر کرده بودند.
کسانی که بیعت خود را با حضرت عثمان رضی الله عنه شکستند و علیه او شورش کرده و او را کشتند مردم مدینه نبودند بلکه اراذل و اوباش شهرهای بصره و کوفه و اهالی مصر بودند.
حتی همین افراد، قصد بیعت شکنی نداشتند بلکه به عنوان اعتراض از ستم والیان در آن مکان، جمع شده بودند و حضرت عثمان رضی الله عنه به دست برخی افراد ناشناس به قتل رسید در حالیکه قصد اکثریت این نبوده است.
حتی اگر این عمل را بیعت شکنی بدانیم، توسط برخی افراد صورت گرفت ولی در سقیفه طبق استدلال برادران شیعه من ۱۲۰ هزار نفر بیعت شکنی کردند.
شورش یا اعتراض علیه حضرت عثمان رضی الله عنه با هماهنگی قبلی که توسط افرادی مانند مالک و محمد ابن ابوبکر و عمار یاسر و طلحه و زبیر و… بود صورت گرفت. ولی در بیعت شکنی غدیر (اگر بیعت حکومت بوده باشد) هماهنگی قبلی به چشم نمیخورد.
شورش علیه حضرت عثمان رضی الله عنه دلیل داشته ولی علت بیعت شکنی غدیر، چه بوده است؟
بیعت با حضرت عثمان رضی الله عنه فقط پشتوانه مردمی داشته ولی بیعت با حضرت علی (البته به زعم و خیالات شیعه) پشتوانه الهی و رسول خدا و جمیع اصحاب را داشته است. پس جای مقایسه نیست چون تشابهی در کار نیست.
-
چرا در وجوب هیچیک از اصول و حتی فروع دین بین شیعه و سنی اختلاف نیست مگر همین یکمورد؟[۴].
-
عالم شیعی، امامت را بالاتر از نبوت میداند آیا اعتقاد به وجود نص در این زمینه، با اصل خاتمیت، تعارض ندارد؟[۵].
-
کدام یک از پیامبران برای پس از خود جانشین تعیین کرده اند؟ (البته جانشین به معنای خلافت و حکومت و نه وصی یا رهبری معنوی یا قضاوت، نبرد، فرمانده سپاه و…).
-
چنانچه کسی برای پس از خود جانشین تعیین کند تفاوت آن شخص با تمام پادشاهان تاریخ که صفت مشخصه آنها تعیین جانشین بوده در چه خواهد بود؟[۶].
-
برخی محققین شیعه معتقدند وجود دو ضلع خطرناک امپراطوریهای ایران و روم و نوپا بودن اسلام ایجاب میکرده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم برای خود جانشینی معرفی کنند و مساله را در سکوت برگزار نکنند. ولی چرا محققین ما همیشه به شرایط قبل از اتفاقات نگاه میکنند؟ مگر ابوبکر(به اعتراف تمام محققین غربی، سنی و شیعه بی طرف) شورش اهل رده را با قاطعیت سرکوب نکرد؟ و مگر حضرت عمر هر دو امپراطوری را شکست نداد؟[۷] ضمن اینکه پیامبر صلی الله علیه و سلم در جریان جنگ خندق پس از ضربه زدن به آن تخته سنگ و جرقههای که میپرد میفرماید: در جرقه اول کاخهای مدائن و در جرقه دوم…. و اشاره به پیروزی اسلام بر تمام ابرقدرتها میکنند. پس چرا باید نگران آینده اسلام باشند؟ اگر هم ایشان از آن ناحیه، احساس خطر برای از هم پاشیدگی اسلام میکردند آیا عداوت دیرینه میان بنیهاشم و بنی امیه در صورت خلافت یک نفر از بین این دو خاندان، این احساس را تشدید نمیکرد؟
-
چرا در رابطه با همه واجبات الهی در قرآن، نص مستقیم و مشخص و بدون ابهام وجود دارد ولی در مورد جانشینی پیامبر که به زعم شیعه جزو بالاترین واجبات الهی و مهمتر از فروع دین بلکه از اصول اساسی دین است[۸] هیچ آیهای وجود نداشته و تنها مورد اختلاف در انجام واجبات همین یک مورد است؟[۹].
-
خداوند در قرآن وعده حفظ آنرا داده با اینکه حفظ اینهمه کلمه که روی پوست و چرم و استخوان و کاغذ و… نوشته شده بوده بسیار مشکلتر بوده (آن هم توسط اشخاصی مانند ابوبکر و عمر و عثمان) آیا حفظ خلافت برای حضرت علی مشکلتر از حفظ قرآن بوده است؟
-
خداوند در آیات متعددی از قرآن کریم، شدیداً به کسانی که به ساحت مقدس او دروغ بسته و فرشتگان را دختران او و عیسی را پسر او معرفی کردهاند تاخته است. آیا دروغ بستن به خدا با تمسک به این دو آیه (آیه ابلاغ و اکمال) چه مجازاتی را در روز قیامت به همراه دارد؟ و چرا علماء و روحانیون از عواقب خطرناک چنین عملی نمیترسند؟