بقلم: شیخ امام مجدد محمد ناصرالدین آلبانی رحمه الله – ۲۰۱(۲-۰۴-۰۲).
امام آلبانی رحمه الله در مورد پیروزی و قدرت یافتن این دین بسیار امیدوار و خوش بین بود، چون ایشان می دانست که خوش بینی و امیدواری اراده را قوی می نماید و انسان را به کوشش وا می دارد و کمک می کند تا مسلمان با وجود موانع و سختی هایی که در راه امت اسلامی قرار دارد به هدف و منزل مقصود برسد، امام آلبانی رحمه الله این مطالب را در سخنرانی ها و درسها و کتاب هایش بیان داشته، و شاهکار معروفش «سلسله الاحادیث الصحیحه» را با عنوان « آینده از آن اسلام است» اغاز کرده است، و می گوید: آینده از آن اسلام است، چنان که خداوند متعال می فرماید:}هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ{ توبه:۳۳٫
او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر سایر ادیان غالب و پیروز بگرداند؛ اگر چه برای مشرکان ناخوشایند باشد.
این آیه کریمه به ما مژده می دهد که آینده در قلمرو اسلام است و اسلام بر همه ادیان پیروز و چیره می گردد، بعضی از مردم فکر می کنند که این نوید الهی در دوران رسول الله صلى الله علیه وسلم و خلفای راشدین و پاداشاهان صالح تحقق یافته و تمام شده است.
اما چنین نیست، بلکه آنچه تحقق یافته فقط بخشی از این وعده راستین الهی بوده است همچنان که پیامبرصلى الله علیه وسلم به این مسأله اشاره نموده و فرموده است:
۱ـ «شب و روز از بین نمی رود تا اینکه لات و عزی مجددا عبادت شوند» عایشه گفت: ای رسول خدا وقتی خداوند این آیه را نازل فرمود که : }هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ{ توبه : ۳۳٫
او ذاتی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر سایر ادیان غالب و پیروز بگرداند؛ اگر چه برای مشرکان ناخوشایند باشد.
گمان بردم که این کاملاً تحقق یافته است. فرمود: از این وعده الهی به همان مقداری که خداوند خواسته محقق می شود».
و احادیثی دیگری که ذکر شده که توضیح می دهد که اسلام تا چه اندا زه گسترش می یابد، به گونه ای که هیچ شکی باقی نمی ماند که آیند به امید و توفیق الهی از آن اسلام است.
و اینک پاره ای از این احادیث را ارائه می دهیم تا کسانی را که برای اسلام کار می کنند تشویق نماید و مایه افزایش همت آنان شود، و حجتی باشد برای کسانی که از پیروزی اسلام نا امیدند.
۲ـ «خداوند زمین را برای من جمع کرد، آنگاه مشرق و مغرب آن را دیدم، و همانا به اندازه ای که برای من جمع شد پادشاهی امت من به آن می رسد».
و روشن تر و فراگیرتر از آن، این حدیث است:
۳ـ «این دین به همه جاههایی که شب و روز در آن وجود دارد خواهد رسید، و خداوند هیچ خانه ای را نمی گذارد مگر آن که این دین را در آن وارد می کند، و اسلام را عزت می دهد و کفر را خوار می گرداند».
و تردیدی نیست که محقق شدن این گسترش مستلزم آن است که معنویات مسلمانان و مادیات و نیروی نظامی آنان قوی و نیرومند باشد، تا بتوانند بر نیروهای کفر و طغیان چیره شوند، چنان که این حدیث به ما مژده میدهد.
۴ـ از ابی قبیل روایت است که گفت: نزد عبدالله بن عمرو بن عاص بودیم، از او پرسیدند از دو شهر قسطنطنیه و رومیه کدام یک اول فتح می شود؟
عبدالله، صندوقی که حلقه داشت را خواست آنگاه از آن نوشته ای بیرون آورد و گفت: پیرامون رسول خداصلى الله علیه وسلم نشسته بودیم و می نوشتیم که ناگهان از ایشان پرسیدند آیا اول قسطنطنیه فتح می شود یا رومیه؟ فرمود: شهر هرقل اول فتح می شود، یعنی قسطنطنیه. منظور از رومیه (رم) است که امروزه پایتخت کشور ایتالیا می باشد.
و فتح اول به دست محمد فاتح عثمانی تحقق یافت و این واقعه بیش از هشتصد سال پس از خبر رسول الله روی داد و فتح روم به امید خدا تحقق خواهد یافت.
و تردیدی نیست که تحقق فتح دوم مستدعی آن است که خلافت به امت مسلمان بازگردد، و این امری است که رسول الله ما را به آن مژده می دهد.
۵ـ «نبوت در میان شما تا وقتی خواست خداوند باشد باقی خواهد بود، سپس هرگاه که خدا بخواهد آن را از میان می برد، و سپس خلافتی بر شیوه نبوت خواهد بود، و این تا وقتی که خداوند بخواهد باقی می ماند و سپس هرگاه خدا بخواهد آن را از میان می برد، و سپس پادشاهی ستمگرانه ای خواهد بود، و تا وقتی که خدا بخواد باقی می ماند، و سپس خداوند آن را از میان می برد، و سپس پادشاهی ضالمانه ای خواهد آمد و تا وقتی که خدا بخواهد باقی می ماند و آنگاه خداوند وقتی بخواهد آن را از میان می برد، و سپس خلافتی بر شیوه ی نبوت سرکار خواهد آمد، سپس سکوت کرد».
حمل این خلافت راشده، بر دوران عمر بن عبدالعزیز را بعید می دانم، چون دوران خلافت او به زمان خلافت راشده نزدیک بوده است، و حکومت او بعد از دو دوران پادشاهی ستمگرانه نیامده است.
و یکی از مژده ها به اینکه قدرت به مسلمین باز می گردد و زمین را چنان آباد می نمایند که آنان را برای رسیدن به هدفشان یاری می دهد، حدیث ذیل است که از آینده ای روشن حتی از لحاظ اقتصادی و کشاورزی خبر می دهد.
۶ـ «قیامت برپا نمی شود تا آن که سرزمین عرب به باغ و بستان تبدیل شود».
و باید حدیث «هیچ زمانی نخواهد آمد مگر آن که زمان بعد از آن، از آن بدتر خواهد بود» را در پرتو احادیث گذشته فهمید.
مانند احادیث مهدی و احادیث نزول عیسی علیه السلام، این احادیث دلالت می کند که آن حدیث عام نیست بلکه عامی است که از آن خاص شده، و نباید به مردم چنین فهماند که این حدیث عام است و آنگاه مردم ناامید شوند، نا امیدی که نباید به مؤمن دست یابد }إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ{
از رحمت خدا جز کافران کسی نا امید نمی گردد.
اسلام به آبادانی زمین و کشتزار در آن تشویق کرده است.
در این مورد احادیث زیادی آمده که ما به بخشی از آن اشاره می کنیم.
۷ـ انس روایت می کند که رسول اللهفرمود: «هیچ مسلمانی نیست که نهالی می کارد یا کشتزاری می کارد و سبز می کند، و آنگاه انسانی پرنده ای یا چهارپایی از آن می خورند، مگر اینکه به او پاداش صدقه می رسد».
۸ـ جابر از رسول الله روایت می کند که فرمود: «نهالی که مسلمانی می کارد و هرچه از آن خورده شود برای او صدقه است، و آنچه از آن دزدیده شود برای او صدقه است، و آنچه درندگان از آن بخورند برای او صدقه است، و هیچ کسی از آن چیزی کم نمی کند مگر برای او صدقه است تا روز قیامت».
۹ـ انس از رسول الله روایت می کند که فرمود: «اگر قیامت برپا شد و در دست یکی از شما نهالی بود اگر توانست که آن را بکارد آن را بکارد».
در این حدیث به ویژه حدیث اخیر به شدت برای آبادانی و کشاورزی تشویق شده به گونه ای که حتی انسان باید آخرین فرصت های زندگی را برای کاشتن آنچه بعد از وفات به مردم سودی می رساند استفاده کند، که سبب پاداش برای او باشد و تا روز قیامت برایش صدقه نوشته می شود.
و امام بخاری در «الأدب المفرد» برای این حدیث چنین عنوان گذاشته «باب اصطناع امال»
سپس از حارث بن لقیط روایت می نماید که گفت: ما چنین بودیم که اسب هر کسی بچه می زائید او کره اسب را سر می برید و می گفت: من زنده می مانم تا بر این سوار شوم؟ آنگاه از سوی عمر نامه ای به ما رسید که: آنچه خداوند به شما روزی می دهد آن را مورد رسیدگی قرار دهید و نگهداری کنید، در این چیز سخت گرفته نشده است».
و با سند صحیح از داود روایت می کند که گفت: عبدالله بن سلام به من گفت: اگر شنیدی که دجال بیرون آمد و تو مشغول کاشتن نهالی بودی، عجله مکن و آن را درست بکار، چون بعد از آن مردم با آن زندگی خواهند کرد.
و ابن جریر از عماره بن خزیمه بن ثابت روایت می کند که گفت: از عمر بن خطاب شنیدم که به پدرم گفت: چرا زمین خود را نمی کاری؟ پدرم به او گفت: من پیرمرد کهنسالی هستم که فردا می میرم.
عمر به او گفت: حتماً باید در آن نهال بکاری.
می گوید: عمر بن خطاب را دیدم که همراه پدرم با دست خودش در آن زمین نهال می کاشت.
از این رو بعضی از صحابه مردی را که به کاشت و داشت و برداشت زمین کشاورزی خود مشغول است و در آن کار می کند را از کسانی شمرده اند که برای خدا کار می کند.
بخاری در «الأدب المفرد» از نافع بن عاصم روایت می کند که او از عبدالله بن عمرو شنید که به برادرزاده اش که از باغ انگور او در طایف بیرون آمد، گفت: آیا کاگران تو کار می کنند؟ او گفت: نمی دانم گفت: اگر تو از قبیله ی ثقیف می بودی می دانستی که کارگران تو چه کار می کنند»، و آنگاه رو به ما نمود و گفت: هرگاه انسان به همراه کارگران خود در خانه ( و در روایتی در مال خود) کار کند از کارگران خدا به شمار می آید».
و سند حدیث حسن است ان شاء الله.
و ابن عساکر در تاریخ خود با سند صحیح از عمرو بن دنیا روایت نموده که گفت:
عمرو بن عاص به باغی که در طایف داشت و به آن وهط گفته می شد وارد شد در آن یک میلیون چوب بود که هر چوبی را به یک درهم خریده بود».
یعنی این چوب ها انگورها را راست و بلند نگاه می داشت.
و امام بخاری در صحیح خود برای دو حدیث اولی اینگونه عنوان گذاشته است: «باب فضل الزرع إذا کال منه»
ابن منیر می گوید: امام بخاری اشاره نمود که کشاورزی مباح و جایز است، و کسی که از آن نهی کرده چنان که از عمر نقل شده که از آن منع کرده این در موردی است که کشاورزی فرد را از رفتن به جنگ باز دارد و حدیث ابی امامه که در باب بعدی می آید بر همین حمل می شود».
زدن به خاطر دنیا بر سر و کول یکدیگر موجب ذلت می شود:
پاره ای از احادیثی که به آباد کردن زمین تشویق می کند بیان شد که اگر به این احادیث توجه شود، در این شکی باقی نمی ماند که اسلام کاشتن و آباد کردن زمین را برای مسلمین مشروع و مقرر نموده و آنان را به این کار تشویق کرده است.
و اینک بعضی از احادیثی که ممکن است به اذهان ضعیف یا دلهای بیمار خطور کند که با احادیث گذشته متضاد است را بیان میداریم و روشن خواهد شد که این احادیث اگر درست شود با احادیث گذشته تضدا و منافاتی ندارد.
۱۰ـ از ابی امامه باهلی روایت است که او وقتی گاو آهنی و چیزی از آلات کشاورزی را دید گفت: از رسول خدا صلى الله علیه وسلم شنیدم که میگفت: «این وارد خانه هیچ مؤمنی نمیگردد، مگر خداوند ذلت را وارد آن خانه مینماید».
و علما بین حدیث را با احادیث گذشته به دو صورت وفق داده اند.
اول: مقصود از ذلت مالیاتی است که حکومت از آنها میگیرد و منادی از آنها میگیرد و منادی در «فیض القدیر» میگوید: این حدیث مذمت زراعت و کشاورزی نیست بلکه کشاورزی کاری پسندیده است و به آن پاداش میرسد چون انسانها و حیوانات به کثرت از آن میخورند، پس تلازمی بین ذلت دنیا و محروم شدن بعضی از پاداش وجود ندارد».
از رو ابن التین میگوید: این از خبرهای غیبی است که رسول اللهصلى الله علیه وسلم بیان نموده، چون امروزه مشاهده میشود که بیشترین ستم بر کشاورزان انجام میگیرد».
دوم اینکه: این حدیث بر این حمل می شود که هر کسی که کشاورزی او را از انجام واجباتی مانند جنگ و غیره به خود مشغول کرد، ذلیل خواهد شد، بخاری حدیث را به همین صورت توجیه کرده چنان که برای این حدیث اینگونه عنوان گذاشته است: «باب ما یحذر من عواقب الاشتغال باله الزرع او مجاوزه الحد الذی أمر به»
پس معلوم است که افراط در رفتن به دنبال کسب، فرد را از انجام واجب غافل میکند و باعث میشود تا به خاطر دنیا به سر و وکله یکدیگر بزنند و زمین گیر شوند و از جهاد اعراض نمایند، چنان که بسیاری از ثروتمندان اینگونه هستند.
این توجیه را فرمودهی رسول الله تائید مینماید که فرمود.
۱۱ـ «هرگاه بر اساس ربا و به صورت عینه(معامله عینه یعنی فروختن کالایی به کسی دیگر به صورت نسیه و سپس قبل از اینکه به دست مشتری بیاید فروشنده آن را از مشتری با قیمت کمتری نقداً میخرد) داد و ستد نمودید، و به کشاورزی مشغول شدید و جهاد در راه خدا را ترک گفتید خداوند ذلتی را بر شما مسلط خواهد کرد که آن ذلت را از شما دور نخواهد کرد مگر آن که به دین خود باز گردید».
دقت کنید که چگونه آنچه در حدیث ابی امامه که به صورت اجمالی ذکر شده بود، در اینجا توضیح داده شدهاست، پس در این حدیث توضیح داده شده که مسلط کردن ذلت فقط به خاطر کشاورزی و شخم زدن زمین نیست بلکه وقتی کشاورزی همراه با تن پروری و نرفتن به جهاد باشد، سبب ذلت خواهد بود، اما کشاورزی که اینگونه نباشد در احادیث به آن تشویق شدهاست.
تذکر: یکی از انگیزههای نوشتن این مقاله این است که یکی از خاورشناسان آلمانی به یکی از دانشجویان مسلمان سوریهای گفتهاست که اسلام استفاده از آلاتی که بوسیله آن زمین مورد کشت قرار میگیرد را ممنوع قرار داده و برای اثبات مدعای خود از همین حدیث استدلال کردهاست و گفته که این حدیث در بخاری ذکر شده اما مفهومی که خود بخاری در عنوان این حدیث بیان کرده را در نظر نگرفته است.
۱۳ـ «به زمین کشاورزی مشغول نشوید که به دنیا علاقه مند میشوید».
قرطبی میگوید «این حدیث با حدیث باب اینگونه جمع می شود که این حدیث بر بیش از حد مشغول شدن به کشاورزی و نپرداختن به امر دین حمل میشود، و حدیث باب بر این حمل میشود که کشاورزی به اندازه رفع نیاز و یا برای رساندن سود و نفع به مسلمین انجام شود».
کلمهای که در حدیث ابن مسعود آمده به معنای تکرار و توسعه است که توجیه مذکور را تائید مینماید.
و باید دانست که مشغول شدن بیش از حد به کشاورزی به گونه ای فرد نتواند واجبات دینی که جهاد یکی از این واجبات است را انجام دهد، مایه هلاکت است، چنان که در قرآن اشار شده: (و لاتلقوا بایدیکم الی الهتکله) و خودتان را به هلاکت نیندازید و آیه در همین مورد نازل شده بر خلاف گمانی که بیشتر مردم دارند!
اسلم ابوعمران می گوید:
۱۴ـ از مدینه به قصد جنگ به سوی به سوی قسطنطنیه حرکت کردیم، عقبه بن عامر فرماندار مصر بود و فرمانده لشکر خالد بن ولید بود، رومیها پشت دیوارهای شهر سنگر گرفته بودند مردی از ما به دشمن حمله ور شد، مردم گفتند: نکن نکن! لا اله الا الله! او خودش را با دستان خود به هلاکت میاندزد!
آنگاه ابوایوب انصاری گفت: شما این آیه را اینگونه تفسیر میکنید که مردی که شهادت را میجوید یا خودش را در معرض امتحان قرار میدهد مشمول این آیه میشود! و حال آن که این آیه در مورد ما انصاری ها نازل شدهاست، وقتی خداوند پیامبرش را پیروز گرداند و اسلام چیره و پیروز شد، مخفیانه در میان خود گفتیم: بیائید به اموال و زندگی خود مشغول شویم، آنگاه خداودند آیه ناطل فرمود: (و انفقوا فی سبیل الله و لاتلقاو بایدیکم الی التهکله) در راه خدا انفاق کنید و خودتان را با دست های خود به هلاکت نیفکنید.
پس انداختن خود با دستان خویش به هلاکت یعنی اینکه ما به اموال و زندگی خود مشغول شویم و جهاد را ترک کنیم.
ابوعمران می گوید: آنگاه ابو ایوب همچنان در راه خدا جهاد مینمود تا اینکه کشته شود و در قسطنطنیه به خاک سپرده شد».