از آنچه گذشت روشن گردید که هر دوی تقلید و اجتهاد یا استدلال عقلی، نمیتوانند پایه و اساس برای اثبات یا شناخت اصول دین باشند، زیرا مبنای هر دو ظن و گمان است، و هر چیزی که بر ظن و گمان پایهگذاری شده باشد، صلاحیت اثبات یا شناخت اصل دین را ندارد.
پس جایگزین قطعی و یقینیای که نه تقلید است و نه اجتهاد، کدام است؟
غیر از نصوص صریح قرآنی، هیچ جایگزین دیگری که دارای شرایط فوق الذکر باشد، وجود ندارد. چون از جهت ثبوت، نصوص قرآنی به طور قطع از جانب خداوند صادر شدهاند. و از جهت دلالت، نصوص صریح قرآنی، قطعی الدلالهاند، پس ظن و گمان از هیچ جهتی بدان راه ندارد.
و این نصوص ذاتاً برای هر خواننده یا شنوندهای قابل فهم است، هر چند که عالم و مجتهد نباشد، پس فهم آن از طرف شخص عامی نیاز به تقلید ندارد. و چنین فهمی به استدلال عقلی خارج از آیات یا اجتهادی که در معرض خطا وجود دارد، نیازی ندارد.
بنابراین، نصوص قطعی دینی (یعنی آیات صریح قرآنی) صلاحیت آن را دارد که مصدر معتبری برای اثبات یا معرفت اصول دین باشد، چون تمامی شرایط مورد نظر را داراست. و از آنجایی که این نصوص تنها مصدری میباشد که حایز شرایط مذکور است، بنابراین تنها مصدری است که جایگزین اجتهاد و تقلید میباشد. همان دو چیزی که به خاطر وجود علت مانعه که همان ظن و گمان است صلاحیت اثبات اصول دین را ندارند.
همانا پیروی از نصوص صریح قرآنی، تقلید محسوب نمیشود؛ پس مسلمانی که اصول دین خود را از این راه میگیرد، مقلد و دنبالهروِ نیاکان یا مربیان و علماء نیست. پس آنچه دربارهی مقلد گفته شده (از قبیل دوری از حق و انحراف از راه مستقیم، و مقبول نبودن عذرش در پیشگاه خداوند متعال هر چند در اعتقادش، به حق اصابت نماید) تا آخر آنچه که در کتاب «عقائد الشیعه» آمده، هیچ ارتباطی با کسی ندارد که جهت شناخت دربارهی اصول دین از آیات صریح قرآنی پیروی میکند.