روایت است که: بنده را بیتوفیق الهی و تقدیر قادر بر هیچ کار نیست، اگر بنده بر فعل خود مستقل بوده وی را در آن فعل حاجت به استعانت نبوده. پس توفیق یعنی جمع تمام منشاءها و اسباب و واسطهها.
توفیق به اراده خداست. بنابراین برای هر حاجتی باید دست نیاز و کسب توفیق تنها به سوی خدا داشت و نباید او را دور و بیاعتنا فرض کرد که حتماً نیاز به واسطه دارد. روی همین اصل است که امام سجا / در دعای ابوحمزه ثمالی گوید: «الحمدلله الذی أنادیه کلما شئت لحاجتی و… بلا شفیع فیقضی لی حاجتی والحمد لله الذی لا أدعو غیره ولو دعوت غیره لم یستجب لی دعایی ..» «سپاس خدایی را که هرگاه برای هر حاجتی بدون شفیع و واسطه حاجتی از او خواهم آن را برآورده میکند و سپاس خدای را که غیر او را در دعا نمیخوانم و اگر غیر او را در دعا بخوانم نمیتواند دعایم را مستجاب کند»[۱].
او نزدیکتر از رگ گردن است [ق: ۱۶]، [النباء: ۴۰]. آیا با این همه نزدیک بودن آیا نیاز به واسطهای دارد؟ آیا آن واسطه نزدیکتر از این حالت خداوند است که بخواهد صدای ما را به گوش خداوند برساند یا خداوند از چنین واسطههایی بیاطلاع است و شما میخواهید خداوند را از این واسطهها مطلع نمائید؟ درحالیکه خداوند میفرماید: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را [غافر: ۶۰]. و حتی خواندن غیر خدا را باطل میداند. [الزمر: ۳]. در نامه ۳۱ نهج البلاغه نیز علی رضی الله عنه نهی از واسطه گیری مینماید[۲]. بنابراین واسطهگیری حیله و مکر شیطان است [الأنعام: ۴۰-۴۳]. بنابراین انسان موحد و مؤمن فقط از خداوند یاری میطلبد و توفیق هدایت و رحمت و رسیدن به خواستهها را فقط از وی میخواهد. ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ۶﴾ [الفاتحه: ۶]. آنجا که بخشندگی نباشد آتش است و هیچ شفیعی نمیتواند شفاعت نماید. [الأنعام:۵۱-۷۰]. به نظر میرسد شفاعت در مورد گناهان قابل بخشش صدق میکند وگرنه موردی که غیر قابل بخشش باشد اولاً شافعین چنین شفاعتی نمینمایند و حتی میشود گفت: جرأت بر چنین شفاعتی ندارند، ثانیاً اگر شفاعتی نمایند پذیرفته نمیشود. [یونس: ۳]. پس هر گناهی انجام میدهیم حداقل از شرک و مظاهر آن به شدت پرهیز کنیم. چراکه تنها گناه غیر قابل بخشش (شرک) است. و حتی اگر در چیزی ظن و گمان داریم که شرک است یا نه بر اساس قاعده ورع از جهت ترس از عذاب و غضب الهی از آن به شدت پرهیز کنیم، چرا که غیر خداوند نمیتوانند برای ما کاری انجام دهند و دعایی را مستجاب نمایند. آیا او را (خدا) میشود با شیطان و شیطانیان مقایسه کرد تا بشود گفت؟ آیا لبیک به ندای خداوند مبنی بر توحید بهتر است یا لبیک به ندای شیطان بر گمراهی و شرک، عاقبت هرکدام حتی براساس احتمال یک درصد چیست؟ کسی که اسوه او شخصی میشود باید در عمل پیرو طریق و روش او باشد و مانند او عمل نماید. شخصی که مسیحی است و اسوه او حضرت عیسی علیه السلام و مادر بزرگوارش هستند نباید به جای خداوند از این دو کمک بخواهد زیرا این دو هرچند مقربند اما نمیتوانند دعایی را مستجاب کنند. در دعای کمیل حضرت علی رضی الله عنه چنین مضامینی میبینیم: «یتوسل إلیک بربوبیتک.. استشفع بک إلى نفسک» «خدایا تو را وسیله به سویت گرفته و به پروردگاریت متوسل میشوم… شفیع میگیرم تو را به نزد خودت برای اجابت دعایم» پس سیره و روش آنها روشن است فقط باید از خداوند خواست و به نزد او توبه و انابه و دعا نمود تا ان شاء الله به راه راست هدایتمان فرماید.
حقیقت کلمه «اهدنا» بیان و تعریف است، و عرب هرچه برای دلالت و بیان و تعریف و ارشاد بود همه هدی خواند و هرچه را فرا پیش بود هادی خواند سئوال شده: هدایت یافتن بعد از هدایت به چه معنی است؟ جواب این است که: هدایت اینجا به معنی تثبیت و تقریر است یعنی بار خدایا ما را بر اسلام که دادی و ایمان که کرامت فرمودی پاینده دار و بر نگردان. گفتهاند: مؤمنان از الله بهشت را میخواهند که مقتضی حمد و عبادت و استعانت ایشان، آن است که طلب ثواب کنند و ثواب ایشان بهشت جاوید است و نعیم مقیم. بر این تأویل هدایت به معنی تقدیم است و صراط مستقیم طریق بهشت. ابوبکر نقاش حکایت کرد از امام مسلمانان علی رضی الله عنه که روزی جهودی مرا گفت: در کتاب شما آیتی است که مرا مشکل شده اگر کسی آن را تفسیر کند تا اشکال من حل شود مسلمان میشوم. امام گفت: آن چه آیت است؟ گفت: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ۶﴾ [الفاتحه: ۶]. شما که میگوئید: به راه راستیم و دین روشن اگر چنین است و بر شک نیستید پس چرا آنچه دارید میجوئید و میخواهید؟ امام پاسخ داد: قومی از پیغامبران و دوستان خدا پیش از ما به بهشت رفتند و به سعادت ابدی رسیدند و ما از الله میخواهیم تا آن راه که به ایشان نمود و نشان داد به ما بنمایاند و آن اطاعت که ایشان بر آن داشت تا به بهشت رسیدند ما را بر آن دارد تا ما نیز به ایشان برسیم و در بهشت شویم. پس اشکال وی حل شده و مسلمان گشت. صراط مستقیم شریعت اسلام و فحوی آن است، و ما چیزی به نام صراطهای مستقیم نداریم که متأسفانه برخی روشنفکر نماها راههای نجات بخش و صراطهای مستقیم دیده و برای بشر نسخه غلط و باطل پیچیدهاند، ما طریق و شاکلههای مختلف در صراط مستقیم داریم اما صراطهای مستقیم خیر، ﴿کُلّٞ یَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِۦ﴾ [الإسراء: ۸۴]. هرکسی براساس راه و روش خود به راه راست میرسد به شرط هدایت الهی، اما به وهمیات و گمانهای باطل، به حق و راه راست و نهایت لقاء الله نمیرسد. و هدایت آن است که از طرف خداوند عزوجل آید نه آنچه ما فکر میکنیم و به آن دل خوش و خشنود میشویم ﴿کُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَیۡهِمۡ فَرِحُونَ﴾ [الروم: ۳۲، المؤمنون: ۵۳]. نهایتاً راه راست آن است که انسان از هرچه غیر خداست دل کنده و به خدا ختم نماید و تمام امورش را در خداوند منقطع میبیند. مانند حضرت ابراهیم که الگو بودن او در قرآن ذکر شده یعنی از همه چیز جز الله قطع امید کرده. این هدایت برای کسانی که قبلاً گمراه و مشرک بوده و خداوند عزوجل آنها را هدایت نمود، با نظارت و هدایت دائمی او میباشد و آن شخص دائماً از خداوند طلب هدایت مینماید. چراکه اگر یک لحظه به حال خود واگذاشته شود خویش را گمراه و در معرض انحراف میبیند و دائماً میگوید: «رب لا تکلنی إلى نفسی طرفه عین أبداً» «خدایا مرا حتی به اندازه چشم به هم زدنی به حال خود وامگذار». و دائم امرشان را به خدا واگذار میکنند ﴿وَأُفَوِّضُ أَمۡرِیٓ إِلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَصِیرُۢ بِٱلۡعِبَادِ﴾ [الأعراف: ۴۳]. و به خداوند از گمراهی پناه میبرد و بر او توکل میکند و دائماً هدایت از او میخواهد و بر نعمتهایش شکرگذار خصوصاً نعمت هدایت ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهۡتَدِیَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ﴾ [الأعراف: ۴۳]. زیرا شکر نعمت آن را افزون میکند. ﴿لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡ﴾ [ابراهیم: ۷]. و شکر هم به توفیق و یاری و یادآوری الهی است پس در دعا از خداوند میخواهند شکرگزاری نعمتها را به آنها یاد دهد ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ﴾ [النمل: ۱۹، الأحقاف: ۱۵].
در خصوص صراط مستقیم بحث بسیار است اما نکته جالب این است که، اهدنا الصراط المستقیم آیه ششم سوره الحمد است و دقیقاً آیه ۶۱ سوره یس میفرماید: ﴿وَأَنِ ٱعۡبُدُونِیۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ ۶١﴾ [یس: ۶۱]. معنی عبد در ابتدای کتاب آمد و معانی مختلفی برای آن ذکر شده از جمله دعا کردن، پس یک معنی آن میشود از من کمک بخواهید و نزد من دعا کنید. این صراط مستقیم و طریق سعادت است، و عبادت مجموعهای از تضرع، تذلل، خضوع، پرستش و استعانت (یاری خواستن) بوسیله دعاست.
﴿صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ ٧﴾ [الفاتحه: ۷]. از آنجا که راه برای شناخت حق خصوصاً در دنیای متلاطم و طوفانی امروز بسیار جلوهگر نموده مؤمنان کدام راه را بجویند راه نواختگان از پیامبران و صدیقان و شهداء همانست که الله، مصطفی و مؤمنان را فرمود، یعنی کتاب خدا و سنت رسول خدا و اهل بیتش و صحابه کرام. مؤمنان را یک راه است که الله تعالی جای دیگر مؤمنان را با آن خواند و فرمود: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِی مُسۡتَقِیمٗا فَٱتَّبِعُوهُ﴾ [الأنعام: ۱۵۳]. این آیه پس از دستورات دینی مفصلی آمده که انجام آن امور را جزء راه راست معرفی کرده و پویندگان راه راست باید آن را عمل نمایند که اول آن عدم شرک به خدای واحد است از جمیع جهات. علاقمندان میتوانند برای اطلاع بیشتر به آیات قبل ۱۵۳ سوره انعام مراجعه کنند. مفسران برای صراط مستقیم تفسیر بسیار نمودهاند، یکی قرآن گفته، یکی اسلام، یکی سنت و … وجه دیگر آن است که راههای خدا بسیارند بعضی راستر و نزدیکتر و برخی دورتر. از این جاست که قومی از مؤمنان پیشتر از بقیه به بهشت وارد میشوند و قومی دیگر سالها دیرتر، از اینها چنانچه راه سابقان از مقتصدان و مقتصدان از غیره به حق نزدیکتر است. مؤمنان از خداوند آن را میخواهند که به خدا نزدیکتر و آن راه انبیاء و صدیقان و شهدا و صالحان است. «علیهم» در معنی الزام مانند: «لی علیک کذا» و تمکن مانند: «فلان على رأس أمره» و تقریب مانند: «فلان أشرف على الـموت» و در قرآن «عل » به معنی فی (در) مانند: ﴿عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَ﴾ [البقره: ۱۰۲]. و به معنی عند (نزد) مانند: ﴿وَلَهُمۡ عَلَیَّ ذَنۢبٞ﴾ [الشعراء: ۱۴]. و به معنی من (از) مانند: ﴿ٱلَّذِینَ إِذَا ٱکۡتَالُواْ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾ [المطففین: ۲]. آمده است.
﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ﴾ نه راه مبتدعان که خشم تو بر آنهاست به سبب بدعت آوردن و گم شدن از راه و سنت. و گفته شده: جهودان منظورند و از ضالین ترسایان و دو خشم بر جهودان به سبب: ۱- تکذیب عیسی علیه السلام ۲- تکذیب محمد صلی الله علیه و سلم و ضالین برای ترسایان گفته شده، زیرا در کار عیسی بن مریم افراط کردند و او را بالاتر از یک انسان دانستد البته آن دسته از ترسایان و جهودان که ایمان به محمد صلی الله علیه و سلم نیاورده و مشرک و کافر شدند وگرنه مؤمنین آنها خصوصاً ترسایان (مسیحیان) مورد ستایش و تصدیق اسلامند. حسین بن فضل گوید: هرکس که کافر و مشرک است داخل در این آیه میباشد.