- شیخ کلینی در اصول کافی ضمن «باب النوادر» از کتاب التوحید مینویسد:
«محمد بن أبی عبد الله، عن محمد بن إسماعیل، عن الحسین بن الحسین، عن بکر بن صالح، عن الحسن بن سعید، عن الهیثم بن عبد الله، عن مروان بن صباح قال قال أبو عبد الله -علیه السلام-: إن الله خلقنا فأحسن صورنا وجعلنا عینه فی عباده، ولسانه الناطق فی خلقه، ویده المبسوطه علی عباده بالرأفه والرحمه، ووجهه الذی یؤتی منه، وبابه الذی یدل علیه، وخزانه فی سمائه وأرضه، بنا أثمرت الأشجار، وأینعت الثمار، وجرت الأنهار، وبنا ینزل غیث السماء، وینبت عشب الأرض، وبعبادتنا عبد الله ولو لا نحن ما عبد الله»[۱]
یعنی: «محمّد بن ابی عبدالله، از محمّد بن اسماعیل، از حسین بن حسن، از بکر بن صالح، از حسن به سعید، از هیثم بن عبدالله، از مروان بن صالح روایت کرده که امام صادق -علیه السلام- گفت: خداوند ما را آفرید و صورتهای ما را نیکو ساخت، و ما را در میان بندگانش چشم خود قرار داد، و در میان خلقش زبان گویای خود کرد، و ما را دست گشوده مهر و رحمتش بر بندگان خود نمود، و ما را چهره خویش قرار داد که از آن سو بدو گرایند و بابی ساخت که بر او دلالت میکند، و ما را خزانهداران خود در آسمان و زمینش کرد، به سبب ما درختان میوه میآورند، و میوهها به پختگی میرسند، و رودها جاری میشوند، و به سبب ما باران آسمان میریزد، و گیاه زمین میروید، و به عبادت ما، خدا پرستش میشود و اگر ما نبودیم، خدا پرستیده نمیشد».!
اوّلاً در سند این روایت، اشخاص مجهول و ناموثّقی دیده میشوند مانند «مروان بن صباح» که مامقانی در باره وی مینویسد: «لیس له ذکر فی کتب الرجال»[۲]! «از این شخص، هیچ نام و نشانی در کتابها رجال نیامده است»! یا «بکر بن صالح» که یکی از نامورترین دانشمندان امامیه یعنی علاّمه حلّی نسبت به وی گفته است: «ضعف جدّا، کثیر التفرد بالغرائب»[۳]! «این شخس جداً ضعیف است و آثار غریب بسیاری (از امامان) نقل کرده که دیگران آنها را گزارش ننمودهاند».
ثانیاً از حیث متن، برخی از بخشهای روایت مذکور، صریحاً برخلاف قرآن است. مثلاً در این روایت آمده که: «خزانه فی سمائه وأرضه» «خدا ما را خزانهداران خود در آسمان و زمینش قرار داد» با آنکه در قرآن مجید میفرماید:
﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَکُمۡ عِندِی خَزَآئِنُ ٱللَّهِ﴾ [الأنعام: ۵۰].
«بگو به شما نمیگویم که خزائن خدا نزد من است».
یا در این روایت میخوانیم: لو لا نحن ما عبدالله «اگر ما (آل محمّد -علیه السلام-) نبودیم، خدا پرستیده نمیشد»! آیا انبیاء پیشین، پرستندگان خدا نبودند؟ در حالی که خداوند در قرآن میفرماید:
﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰهِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰهِۖ وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ ٧٣﴾ [الأنبیاء: ۷۳].
«به آنان کارهای نیک و بر پا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنها پرستندگان ما بودند».
یعنی: «به آنان کارهای نیک و بر پا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنها پرستندگان ما بودند». پس چگونه بر چنین روایت غلوآمیزی میتوان اعتماد نمود و آن را از «آثار صحیح امامان» شمرد؟
- شیخ کلینی در «روضه الکافی» ذیل عنوان «حدیث الحوت علی أی شیء هو»؟ مینویسد:
«محمد عن أحمد، عن ابن محبوب، عن جمیل بن صالح، عن أبان بن تغلب، عن أبی عبد الله – -علیه السلام- – قال: سالته عن الأرض علی أی شیء هی؟ قال: علی حوت! قلت: فالحوت علی أی شیء هو؟ قال: علی الماء. قلت: فالماء علی أی شیء هو؟ قال: علی صخره! قلت: فعلی أی شیء الصخره؟ قال: علی قرن ثور أملس! قلت: فعلی أی شیء الثور؟ قال: علی الثری! قلت: فعلی أی شیء الثری؟ فقال: هیهات، عند ذلک ضل علم العلماء».[۴]
یعنی: «محمّد از احمد، از ابن محبوب، از جمیل بن صالح، از آبان بن تغلب روایت کرده که گفت: از ابو عبدالله صادق – -علیه السلام- – پرسیدم زمین بر چه چیز تکیه دارد؟ گفت: بر ماهی! گفتم: ماهی بر چه چیز تکیه دارد؟ گفت: بر آب، گفتم: آب بر چه چیز تکیه دارد؟ گفت: بر سنگ سخت! گفتم: سنگ سخت بر چه چیز تکیه دارد؟ گفت: بر شاخ گاو نرم تن! گفتم: گاو بر چه چیز تکیه دارد؟ گفت: بر خاک نمناک! گفتم: خاک نمناک بر چه چیز تکیه دارد؟ گفت: هیهات، در اینجا دانش دانشمندان گم گشته است»!
خرافی بودن متن این روایت روشن است و نیازی به نقد آن نیست.
شیخ کلینی در «روضه الکافی» روایت دیگری آورده که با روایت پیشین پیوند دارد و «علت وقوع زلزله در زمین» را توضیح میدهد، روایت مزبور چنین است:
«علی بن محمد، عن صالح، عن بعض أصحابه، عن عبد الصمد بن بشیر، عن أبی عبد الله – -علیه السلام- – قال: إن الحوت الذی یحمل الأرض أسر فی نفسه أنه إنما یحمل الأرض بقوته! فأرسل الله تعالی إلیه حوتا أصغر من شبر وأکبر من فتر، فدخلت فی خیا شیمه، فصعق فمکث بذلک أربعین یوما ثم إن الله عز وجل راف به ورحمه وخرج. فإذا أراد الله -جل وعز- بأرض زلزله بعث ذلک الحوث إلی ذلک الحوث فإذا راه اضطرب فتزلزلت الأرض».[۵]
[۱]– الاصول من الکافی، ج ۱، ص ۱۴۴ مقایسه شود با ترجمه اصول کافی، ج ۱، ص ۱۹۶٫
[۲]– تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۰۹٫
[۳]– خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، اثر علامه حلّی، ص ۳۲۷، چاپ ایران ۱۴۱۷ ه. ق.
[۴]– الروضه من الکافی، ج ۱، ص ۱۲۷، چاپ تهران (از انتشارات علمیه اسلامیه).
[۵]– الروضه من الکافی، ج ۲، صص ۶۷-۶۸٫