امام مالک، الموطأ، کتاب «الجنائز»
۳۰۷- «عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ رضی الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: إِذَا أَحَبَّ عَبْدِی لِقَائِی أَحْبَبْتُ لِقَاءَهُ وَإِذَا کَرِهَ لِقَائِی کَرِهْتُ لِقَاءَهُ».
- «از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند: خداوند متعال میفرماید: «هرگاه بندهام دیدار با من را دوست داشته باشد، من هم دیدار با او را دوست دارم و اگر دیدار با من را دوست نداشته باشد، من هم دیدار با او را دوست ندارم»([۱]).
[۱]– خطابی گفته است: محبت و دوستداشتن بنده نسبت به دیدار پروردگارش با ترجیح آخرت بر دنیا و آمادهشدن جهت سفر به آنجا خواهد بود و محبت خدا نسبت به دیدار بندهاش یعنی ارادهی خیر و بخشش نعمتهای اُخروی به او.
دیدار به معانی زیر آمده است:
- دیدن.
- زندهشدن دوباره، ﴿قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِلِقَآءِ﴾ [الأنعام: ۳۱، یونس: ۴۵] «به راستی کسانی زیانبارند که ملاقات با خدا (زندهشدن دوباره) را دروغ میپندارند».
- فرارسیدن مرگ: ﴿مَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ ٱللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ ٱللَّهِ لَأٓتٖ﴾ [العنکبوت: ۵] «کسی که منتظر ملاقات خداست (فرارسیدن مرگ)، زمانی را که خدا تعیین کرده است، فرا میرسد».
ابن اثیر میگوید: منظور از لقای خدا، مگر نیست، چون که همه مرگ را ناخوش میدارند، بلکه منظور رفتن به آخرت و خواست آن چیزی است که خدا برای بندهاش فراهم کرده است، زیرا هرکس دنیا را ترک کند (یعنی بدان نچسبد) و خود را برای آخرت آماده کند و به ماندن در آن و نعمتهای دنیایی متکی نباشد، دوستدار لقای پروردگارش خواهد بود. اما هرکس به دنیا متکی باشد و آن را بر آخرت ترجیح دهد، او از دیدار با پروردگارش بدش میآید.
منظور از لقای پروردگار، مرگ نیست، همانطور که در حدیث آمده است، بلکه مرگ وسیلهای است جهت تحقق این دیدار. [شرح قسطلانی بر صحیح بخاری].
امام نووی رحمه الله میفرماید: کراهیتی که در حدیث مطرح است، نسبت به اهل شقاوت میباشد؛ کسانی که در حالت احتضار احتضار با دیدن برخی واقعیتهای آن جهان از یک طرف و اتمام زمان توبه و عدم پذیرش آن از طرف دیگر، از روبهروشدن با آن واقعیتها متنفرند، اما در مقابل، اهل سعادت با دیدن برخی از نعمتهایی که برایشان آماده شده است و استقبالی که از آنها میشود، دوستدار رسیدن به آنها هستند؛ پس منظور از حبّ و کراهیت لقای پروردگار همین میباشد و این صفت به خود بندگان برمیگردد. [شرح امام نووی بر صحیح مسلم].