شیعه و روافض

شیعیان یا رافضی‌ها هم بعد از شهادت عثمان  رضی الله عنه ظهور کردند. گرچه بنا بر عدم تشکُّل، رهبر، سرزمین یا حکومت و شمشیر، باورها و سخنان خود را از دیگران پنهان می‌داشتند. اگر نگوییم به صورت مطلق خطرناکترین فرقه علیه اهل سنت و جماعت هستند، لیکن خطرشان از خوارج کمتر نیست.

– (شیعه در دوران علی  رضی الله عنه پدید آمد، لیکن اعتقادات خود را پنهان می‌کردند؛ حتی علی  رضی الله عنه و هوادارانش را هم از باور خویش آگاه نمی‌کردند. آنان سه گروه بودند: دسته‌ای علی  رضی الله عنه را الله می‌دانند و چون علی  رضی الله عنه دستگیرشان نمود، جلوی دربِ مسجد بنی کنده گودال‌هایی حفر کرده و ایشان را به آتش کشید… روایت شده است که علی  رضی الله عنه آن‌ها را سه روز فرصت داد. گروه دوم «السابه: دشنام دهندگان» نام داشت. به علی  رضی الله عنه خبر رسید که ابی السوداء ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما را دشنام می‌دهد. گویند: علی  رضی الله عنه او را به حضور طلبید تا به قتل رسانَد؛ لیکن او گریخت. سوم: «المفضله». کسانی که علی را بر ابوبکر و عمر  رضی الله عنهم ترجیح و برتری می‌دادند. به صورت متواتر از علی  رضی الله عنه روایت است که وی می‌گفت: بهترینِ این امت بعد از پیامبر  صلی الله علیه وسلم ابوبکر است و سپس عمر. امام بخاری  رحمه الله در کتاب صحیحِ خود از محمد بن حنفیه[۱] روایت نموده است که او از پدرش پرسیده است: بعد از پیامبر  صلی الله علیه وسلم بهترین شخص کیست؟ گفت: ابوبکر. گفت بعد از او؟ گفت: عمر. [۲] شیعیانِ نخستین، در مورد فضیلت ابوبکر و عمر اختلاف و تضادی نداشتند؛ بلکه این اختلاف نظر نسبت به علی و عثمان  رضی الله عنهما بوده است. از این رو شریک بن عبدالله می‌گوید: به طور قطع بهترین افراد بعد از رسول الله  صلی الله علیه وسلم ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما هستند. شخصی گفت: تو شیعه هستی و چنین سخنی می‌گویی؟ گفت: این باورِ تمام شیعیان بوده است. او خود بر منبر خویش این سخنان را گفته است؛ آیا او را در گفتارش تکذیب کنیم. لذا سفیان ثوری  رحمه الله می‌گوید: هر کس علی  رضی الله عنه را بر ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما برتر بداند، مهاجرین و انصار را متهم نموده و بر آنان خرده گرفته است. و کسی که چنین اعتقادی داشته باشد، از نظر من، الله متعال هیچ یک از اعمالش را نمی‌پذیرد[۳]. گویا او در این سخنان، حسن بن صالح بن حی را مد نظر داشت؛ چرا که زیدی‌های منصف که از نیکوکارترین زیدی‌ها هستند، به وی نسبت داده می‌شوند.

 لیکن شیعه در آن دوران دارای امام، تشکّل، قلمرو و شمشیر نبودند که با مسلمانان وارد جنگ شوند؛ بلکه این خوارج بودند که رهبر، قلمرو و تشکیلات داشتند و سرزمین خود را دارالهجره می‌نامیدند. و قلمرو مسلمانان را دارالکفر و دارالحرب می‌خواندند.

 هر دو گروه به والیان مسلمان طعنه می‌زدند؛ بلکه آنان را کافر می‌دانستند. جمهورِ خوارج، عثمان و علی  رضی الله عنهما و هوادارانشان را تکفیر می‌نمودند. در مقابل، روافض ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما را لعن و نفرین می‌کردند. لیکن فساد و تباهیِ خوارج، از قبیل خون ریزی، غصب اموال و شورش مسلحانه، آشکار و هویدا بود. از این رو احادیث زیادی مردم را به جنگ با ایشان فرا می‌خواند. اما لفظ «رافضه» زمانی در اسلام ظهور کرد که زید بن علی بن حسین در اوایل قرن دوم در خلافت هشام بن عبدالملک به پا خواست و شیعیان هم به دنبالش راه افتادند. از وی در مورد ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما پرسیدند. او نیز به دو خلیفه‌ی راشد، ابراز محبت نمود و برایشان دعای رحمت کرد. در پی بیان این مطلب، طرفدارانش هم او را رها کردند. زید بن علی  رحمه الله دو بار گفت: «رفَضْتُمُونی: مرا رها کردید». از آن روز به بعد، رافضه نامیده شدند و به برادر زید یعنی ابو جعفر محمد بن علی، دوستی ورزیدند. و زیدیه‌، زید بن علی را گرامی داشته و به وی منسوب شدند. از این زمان بود که شیعه به دو دسته‌ی زیدی و روافضِ دوازده امامی تقسیم شد)[۴].

– (شیعه بر خلاف خوارج، در مورد ائمه غلو و افراط کردند و ایشان را معصوم دانستند و گفتند که ائمه از هر چیزی آگاه‌اند. گفتند واجب است در تمام دستورات دینی‌ای که پیامبران آورده، به ائمه رجوع شود؛ لذا به قرآن و سنت رجوع نمی‌کنند. بلکه اعتمادشان بر گفتار شخصی است که او را معصوم می‌دانند و در نهایت به کسی اقتدا می‌کنند که معدوم و ناپیداست و اصلاً وجود خارجی ندارد. در نتیجه از خوارج گمراه‌ترند؛ چرا که آنان به قرآن رجوع می‌کنند و درست هم همین است. گرچه در برداشت از قرآن به بی‌راهه رفتند، ولی شیعیان به امامی معدوم که حقیقتی ندارد رجوع می‌کنند. سپس به مطالب غیر واقعی که با سندهای دروغین از افراد غیر معصوم، از برخی مردگان به آنان نقل می‌شود، تمسک می‌جویند. از همین رو شیعیان دروغگوترین مردم هستند. در مقابل، خوارج راستگویند. و روایاتی که خوارج روایت کرده‌اند، از درست‌ترین روایات، و حدیثِ شیعیان از دروغ‌ترین روایات است. باید گفت بخش اعظم اندیشه‌ی خوارج، جدایی از جماعتِ مسلمانان است و ریختن خون مسلمان و چپاول اموال مسلمین را جایز می‌دانند. شیعه هم همین اندیشه را در سر می‌پروراند، اما توانش را ندارد؛ زیدیه هم چنین رویکردی دارد. دوازده امامی‌ها هم گاهی این کار را می‌کنند و گاهی می‌گویند: ما فقط تحت لوای امامی معصوم به قتال دیگران می‌رویم. فرقه‌ی شیعه، از ملحدین و باطنی‌ها که دشمن ملت اسلا‌مند، پیروی نموده‌اند. از همین رو ملحدینی همچون قرمطی‌های بحرین که از کافرترین انسان‌ها هستند، و نیز قرمطی‌های مغرب و مصر که در پشتِ تشیع پنهان شده‌اند، وصیت می‌کنند که باید از کانال تشیع بر مسلمین وارد شد؛ چرا که شیعه‌ دروازه‌ی ورود هر مشرک، اهل کتاب و منافقی را علیه مسلمانان گشوده است. آنان دورترین انسان‌ها در پیروی از قرآن و سنت هستند.

خلاصه این‌که رسول الله  صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: « إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ ثَقْلَیْن کِتَابُ اللَّه »: «من دو چیز گران‌بها را در میانتان باقی می‌گذارم، کتاب الله» سپس در مورد قرآن تشویق می‌کند. در ادامه می‌فرماید: « وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی أُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی ثَلاثاً»: «و تا سه بار فرمود: و عترت من، که همان اهل بیت من هستند. شما را در مورد اهل بیت خود به الله متذکر می‌شوم»[۵] لذا مسلمانان را نسبت به اهل بیت، وصیت می‌کند. ولی آنان را ائمه‌ای قرار نداد که محل ارجاع مردم باشند.

خوارج خود را به قرآن نسبت دادند و شیعه به اهل بیت؛ اما هیچ کدام از چیزی که خود را بدان منتسب نمودند، پیروی نکردند. چرا که خوارج با سنت که قرآن کریم دستور به پیروی از آن داده بود، مخالفت ورزیدند، مؤمنینی را هم که قرآن به دوستی با ایشان امر کرده بود، تکفیر نمودند. از همین رو سعد بن ابی وقاص  رضی الله عنه این آیه را در شأن آنان تفسیر می‌کرد: ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِۦٓ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقِینَ٢۶ ٱلَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِیثَٰقِهِۦ وَیَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن یُوصَلَ وَیُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾ [البقره: ۲۶-۲۷]: «و جز فاسقان را به آن گمراه نمی کند. آنان کسانی هستند که پیمانِ الله  جل جلاله را پس از تعهّددادن می‌شکنند و آنچه را الله متعال پیوند خوردن به آن را فرمان داده است قطع می‌نمایند و در زمین تباهی و فساد بر پا می‌کنند».

خوارج به دنبال آیات متشابهات بودند و بدون آنکه معنایش را بدانند و یا از علم بهره‌ای برده باشند یا از سنت پیروی کنند، آن را بر خلاف واقع تفسیر می‌کردند؛ حتی به مسلمانانی که در معانی قرآن کریم تخصص داشتند هم رجوع نمی‌کردند. اما مخالفت تشیع با اهل بیت، بسیار بسیار فراوان است که آن را در مباحث بسیار زیادِ دیگری بررسی نموده‌ام)[۶].

– (اگر نگوییم روافض از خوارج که نص صریح و روشن در شرور بودن آنان آمده است، شرورتر‌اند، کمتر از آنان هم نیستند. روافض، ابوبکر، عمر، عثمان و عموم مهاجرین و انصار  رضی الله عنهم و آنان که به شایستگی از صحابه پیروی کرده اند را، کافر می‌دانند. تمام امت محمد  صلی الله علیه وسلم از گذشته تا کنون را کافر می‌خوانند.. بزرگان دین را کافر می‌دانند.. ریختن خون آنانی را که در صف شیعه نیستند جایز می‌دانند. مذهبشان را مذهب «جمهور» می‌نامند. کفر صحابه را شدیدتر از کفرِ یهود و نصاری می‌دانند؛ زیرا از نظر آنان این دو گروه در اصل کافرند؛ اما صحابه  رضی الله عنهم بعد از اسلام، مرتد شدند. گویند: به اجماع علما، کفرِ ارتداد از کفرِ اصلی شدیدتر است. از همین روست که کفار را علیه مسلمانان یاری می‌کنند.. بیشترین ضرر بر دین و دینداران از جانب آنان صورت می‌گیرد. در شرایع دینی به مراتب از خوارج دور‌تراند. از همین رو دروغگوترین فرقه‌ی موجود می‌باشند.. در امور بسیار زیادی شبیه یهودیان هستند؛ علی الخصوص یهودیان «سامره».. در شرک، غلو نسبت به بندگان و عباداتی که بدعت محسوب می‌شوند، همانند مسیحیان‌اند. آنان با یهود و نصارا و مشرکین، علیه مسلمانان دوستی و محبت می‌ورزند. و این، ویژگیِ منافقین است.. با تمام این موارد، مساجد را که الله  جل جلاله دستور می‌دهد نامش در آن بلند و بر پا شود، تعطیل نموده‌اند. نه جمعه‌ای در آن برگزار می‌کنند و نه جماعات را.. با این تفسیر معلوم شد که آنان از عموم اهل بدعت بدتر و شرورتر‌اند و شایسته است به جای خوارج با آنان جنگ شود. و سبب این‌که در عرفِ عام، روافض مشهور به اهل بدعت هستند هم، همین است؛ یعنی در نزد عمومِ مردم مشهور و ثابت است که دشمنِ اهل سنت، فقط روافض هستند، چرا که از میان تمام بدعتیان، آنان به طور آشکار مخالفت خود را با سنت نشان داده‌‌اند. چنان در میان آن‌ها زندیق و افراطی وجود دارد، که جز الله  جل جلاله کسی توان شمارش آن را ندارد.. هم‌چنین بیشتر ائمه‌ی آنان هم زندیق‌اند؛ زیرا آشکارا رفض می‌کنند و این کار راهیست برای انهدام اسلام)[۷].

– (اصلِ سخن روافض این است که رسول الله  صلی الله علیه وسلم در مورد علی  رضی الله عنه نصّ بسیار قاطع و محکمی بیان داشته است که برای مخالف، جای هیچ عذری باقی نمی‌ماند. او امامی است معصوم و هر کس با او مخالفت ورزد کافر است. مهاجرین و انصار نصّ پیامبر  صلی الله علیه وسلم را کتمان کردند و به امامِ معصوم کفر ورزیدند، دنبال هوا و هوس خود افتاده و دین و شریعت را تغییر دادند و ظلم و تجاوز کردند؛ بلکه جز تعداد اندکی، همگی کافر شدند.

نیز می‌گویند: ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما و هم‌اندیشان آن‌دو پیوسته منافق بوده‌ادند. گاهاً هم می‌گویند: صحابه ابتدا اسلام آوردند و سپس کافر شدند. اکثر روافض کسی را که با سخن آنان مخالفت ورزد، کافر می‌دانند و خود را مؤمن می‌نامند. شهرهای مسلمانی که باورها و سخنان روافض را اظهار نمی‌کنند و همانند آنان نمی‌اندیشند، سرزمین کفر و بدتر از دیار یهود و نصارا می‌خوانند. از همین رو با یهود و نصارا و مشرکین، علیه برخی از عموم مسلمین، دوستی و محبت می‌ورزند و با مسلمانان عداوت و جنگ می‌کنند. اصل و ریشه‌ی زندیق‌ها و منافقان، از قبیلِ زندیقان قرمطیِ باطنی، و هم‌کیشان آن‌ها از میان روافض برخاسته است. بدون شک رافضی‌ها دورترین فرقه‌ی اهل بدعت از قرآن وسنت هستند و مشهورترین مخالفین سنت، آن‌هایند. عموم مردم فقط رافضی را ضد اهل سنت می‌دانند. هرگاه کسی گفت: من سُنی هستم، یعنی رافضی نیستم. جای هیچ شکی نیست که آنان از خوارج بدتراند. خوارج در ابتدای اسلام شمشیری علیه اهل سنت و جماعت بودند؛ لیکن موالات روافض با کفار، از شمشیر خوارج هم کارآمدتر بوده است. قرمطی‌ها و اسماعیلیان و همفکران آن‌ها کسانی بودند که علیه اهل سنت جنگیده‌اند. روافض هم به همین گروه‌ها منتسب هستند؛ لیکن خوارج به صدق و راستگویی مشهور‌اند و در مقابل روافض مشهور به دروغگویی‌اند. خوارج از دین خارج شدند و روافض، اسلام را پشت سر انداختند)[۸].

 

[۱]– فرزند علی  رضی الله عنه بوده است.

[۲]– عَنْ مُحَمَّدِ ابْنِ الحَنَفِیَّهِ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی أَیُّ النَّاسِ خَیْرٌ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَ: «أَبُو بَکْرٍ» ، قُلْتُ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «ثُمَّ عُمَرُ» ، وَخَشِیتُ أَنْ یَقُولَ عُثْمَانُ، قُلْتُ: ثُمَّ أَنْتَ؟ قَالَ: «مَا أَنَا إِلَّا رَجُلٌ مِنَ المُسْلِمِینَ» صحیح بخاری (۳۶۷۱) [مصحح]

[۳]– سنن ابوداود .

[۴]– مجموع الفتاوی. ج ۱۳ ص ۳۳ – ۳۶.

[۵]– مسلم (۲۴۰۸)

[۶]– همان: ج۱۳ ص ۲۰۹.

[۷]– همان: ج ۲۸ ص ۴۷ – ۴۸۳.

[۸]– همان: ج۳ ص ۳۵۶.

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …