گروهی از مخالفینِ سنت و خصوصاً متأخرین، به قرآن و سنت کم اعتماد گشته و به باورهایی که شیوخ آنان از خود تراشیدهاند و حقیقت و اهداف آن را نمیدانند، روی آوردهاند. که اگر بدانند این باورها با سنت در تضاد است، از آن رجوع کرده و باز میآیند و تأییدشان نمیکنند.
-(پایبندی و توجهِ سلف، به قرآن و ایمان بوده است. اما از روزی که امت به فروپاشی و از همگسیختگی گرفتار آمد، جدایی خواهان و اهل تفرقه به دستهها و گروههای متعدد تبدیل شدند. عمده توجه آنان در باطن مبتنی بر قرآن و ایمان نبوده است. بلکه بر پایهی اصولی بوده است که شیوخ آنان از خود بافتهاند. در توحید، صفات الهی، قضا و قدر، ایمان به رسول صلی الله علیه وسلم و غیره بر آن اعتماد کرده و به گمان خویش بر آنچه با قرآن همسو بوده است، ایمان آورده و موارد اختلافی را تأویل نمودهاند. از همین رو وقتی میبینیم به قرآن و سنت استدلال میجویند، از نوشتن ادله خودداری میورزند. تمام معانیای که در قرآن بر این مسأله دلالت دارد را بررسی نمیکنند؛ چون در حقیقت، استناد و اعتماد آنان به غیرِ قرآن بوده است. لذا به هر صورتِ ممکن شروع به تفسیر ناصحیحِ آیاتی میکنند که با آنان مخالف است. هدف شخص، مخالفت با رسول صلی الله علیه وسلم نیست، بلکه میخواهد طرفِ خود را وادار کند که به سنت رسول صلی الله علیه وسلم استناد نکند.. که اگر میدانستند کارشان اشتباه است هرگز چنین نمیگفتند.
یعنی بسیاری از متاخرین درست بر خلاف سلَف، در دینِ خویش، بر قرآن و بر ایمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را آورده است، اعتماد و توجه نمیکنند. از همین رو ایمان و علم سلف کاملتر بود. خطایشان کمتر و عملکرد درستشان به مراتب بیشتر از خطایشان بوده است؛ چنانکه پیشتر این مسئله را توضیح دادیم..
بر هر مسلمان ضروریست که در دین جز به تبعیت از اقوال رسول صلی الله علیه وسلم سخن نگوید، هرگز بر رسول الله صلی الله علیه وسلم پیشی نگیرد، بلکه هوشیار باشد که چه میگوید. باید که سخنش در راستای فرمودهی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم بوده و علمش تابع دستور ایشان باشد. رویکرد صحابه رضی الله عنهم تابعین و ائمهی مسلمین که به نیکی از ایشان پیروری کردهاند هم، همین بوده است. از این رو هیچ یک از آنها با عقل خویش سد نصوصِ شرعی نشدهاند. و دین و باوری جز دستورات رسول الله صلی الله علیه وسلم پدید نیاوردند. هر گاه میخواستند مسئلهای دینی فرا گیرند و در موردش سخن گویند، به فرمایشات الله جل جلاله و پیامبر صلی الله علیه وسلم نظر افکنده و از آن میآموختند و به آن سخن میگفتند. در این دو منبع غور و تفحص کرده و به آن استدلال میجستند. این روش در نزد اهل سنت، یک اصل محسوب میشود. اهل بدعت هرگز در باطن اعتقاد خود را بر مبنای آنچه از رسول صلی الله علیه وسلم بیاموزند، بر پا نمیکنند. بلکه به چیزی معتقدند که به مزاجشان خوش آمده و آن را چشیده باشند. اگر دیدند سنت با باور آنان همسو هست فَبِها؛ وگرنه به آن وقعی نمینهادند. لذا در صورت مخالفت سنت با باور آنان، به دو روشِ تفویض و تأویل، دست رد بر سینهی سنت زده و تحریفش میکردند.
این است وجه تمایز اهل ایمان و سنت، با اهل نفاق و بدعت. گرچه آنان هم به سبب پیروی کمی که از سنت میکنند، بهرهی فراوانی از ایمان دارند، لیکن به سبب پیشی گرفتن بر الله جل جلاله و رسول الله صلی الله علیه وسلم آغشته به بدعت و نفاق هم شدهاند. این بدان سبب است که ناآگاهانه با رسول صلی الله علیه وسلم اختلاف نموده و به این بلا مبتلا شدهاند؛ لیکن اگر با آگاهی چنین کنند، دیگر منافق نیستند؛ بلکه بدعتیانی با ایمان ناقصاند. لذا خطای غیر عمد آنان «إن شاء الله» آمرزید میشود و به خاطرش مجازات نشده ولی از اجرشان کاسته میشود. و هر کس ناآگاهانه، ناعادلانه با گمان و پندارِ غلط با قوانینِ رسول صلی الله علیه وسلم مخالفت ورزد، و این رویداد مربوط به امور ریز دینی باشد، و تمام تلاش خویش را در جستجوی حق به کار گیرند، و در پروندهی خود خدمات و حرف شنویهایی هم داشته باشد، امید مغفرتش وجود دارد. چنان که همانند این موارد برای صحابه رضی الله عنهم در بحثِ طلاق، میراث و غیره رخ داده است. البته هرگز از آنان در امور واضح و روشن، چنین جریانی را سراغ نداریم. چرا که رسول الله صلی الله علیه وسلم مسایل را برایشان بسیار روشن توضیح میداد. و جز مخالفینِ رسول صلی الله علیه وسلم کسی با وی رویارویی نمیکرد. صحابه رضی الله عنهم متمسّکین به دین الهی بودند و در مشاجرات و منازعات خویش، رسول الله صلی الله علیه وسلم را حاکم قرار داده و از الله جل جلاله و پیامبرش صلی الله علیه وسلم پیشی نمیگرفتند؛ چه برسد به این که آگاهانه و به قصد با ایشان مخالفت ورزند.
اما وقتی زمانه کمی به پیش رفت و مدت زمانی بر آنان گذشت، آنچه برای مردم واضح و روشن بود، کمکم از یادها رفت؛ امور بدیهی، ریز ونایاب شد؛ مخالفتِ متأخرین با کتاب الله و سنت که در دوران سَلَف نایاب بود، فزونی یافت. هر چند با این وجود آنان مجتهدینی بودند که عذرشان پذیرفته است و إن شاء الله، اللهِ متعال خطای آنان را میآمرزد و به سبب تلاششان اجرشان خواهد داد. و عموماً در پروندهی آنان حسناتی بوده است که در آن دوران برای انجام دهندهی آن حسنات، پاداشِ پنجاه شخص وجود داشت؛ چرا که ایشان افرادی را داشتند که کمکشان کند، حال آنکه متأخرین از چنین کمکی بی بهره بودند)[۱].
-(بدون شک خطای امت در مسایل ریز علمی، آمرزیده خواهد شد. و اگر چنین نبود، اکثر فُضلای امت هلاک و نابود میشدند. الله جل جلاله شرابخواری را که در جامعهی بی علم، که از تحریمِ شراب بیاطلاع بوده و در پی فراگیری علم هم نبودند، آمرزیده است. انسان فاضل و پژوهندهای که به تناسب محیط و زمانهی خویش در پی طلب علم است، اگر نیتش الهی باشد، مستحقتر است که الله جل جلاله حسناتش را مورد قبول قرار دهد و به پاس تلاشش به او اجر دهد. و جهت اجرایی کردن این آیه: ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَا﴾ [البقره: ۲۸۶]: «پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا مرتکب اشتباه شدیم، ما را مؤاخذه مکن»، او را به خطایش نمیگیرَد و مجازات نمیکند (ان شاء الله). اهل سنت به جِدّ معتقدند به استناد قرآن، الله جل جلاله متقیان را نجات خواهد داد. اما در مورد شخصی معین و خاص که نمیدانند متّقی است یا خیر، سکوت کرده و چیزی نمیگویند)[۲].
[۱]– همان: ج ۱۳ ص ۵۸ – ۶۵.
[۲]– همان: ج ۲۰ ص ۱۶۶.