دیدگاه معتزله و ماتریدیه در مورد تقلید در اصول دین(۴)

ابن حزم ضمن بیان برخی از دلائل خویش، می‌گوید: «این استناد این گروه این است که همه بر این امر متفقند که تقلید مذموم است و هرکس با استدلال، شناخت پیدا نکند، با تقلید شناخته است و راه سومی وجود ندارد و این فرموده‌های خداوند متعال را ذکر می‌کنند که می‌فرماید: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّهٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ٢٣﴾([۱]) «ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافته‌ایم (که بت‌پرستی را بر همگان واجب کرده است) و ما هم قطعاً (بر شیوه‌ی ایشان ماندگار می‌شویم و) به دنبال آنان می‌رویم.» «ونیز: ﴿وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِیلَا۠۶٧﴾([۲]) «و می‌گویند: پروردگارا ! ما از سران و بزرگان خود پیروی کرده‌ایم و آنان ما را از راه به در برده‌اند و گمراه کرده‌اند.».

نیز گفته‌اند: خداوند متعال از پیروی پدران و نیاکان و رؤساء نهی فرموده است و هرچیزی که صحتش با دلیل ثابت نشود، ادعایی بیش نیست. در این حالت فرق بین دروغگو و راستگو وجود ندارد، ولی با دلیل این تفاوت حاصل می‌گردد. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١١١﴾([۳]) «بگو: اگر راست می‌گوئید دلیل خویش را بیاورید.» و گفته‌اند: پس هرکس برهانی نداشته باشد، در گفتارش صادق نیست و نیز بنابر اعتقاد آنان، هرکس علم نداشته باشد، در شک و گمان به سر می‌برد. و علم عبارت است از اعتقاد به چیزی که بنابر ضرورت یا با استدلال حاصل می‌شود. و به این فرمودۀ رسول اکرم  صلی الله علیه و سلم در مسئلۀ سؤال مَلک در قبر استناد می‌کنند که در مورد این مرد چه می‌گویی؟ مؤمن می‌گوید: شهادت می‌دهم که او بنده و فرستادۀ خداست… ولی منافق و کافر می‌گویند، نمی‌دانم. من آن چیزی را می‌گویم که دیگر مردمان می‌گویند.([۴])

از استدلالات دیگر آن‌ها، این است که خداوند متعال، به بیان استدلال ربوبیت و نبوّت در کتابش می‌پردازد و بدان امر می‌کند و علم را به آن واجب می‌داند و علم نیز جز با دلیل حاصل نمی‌گردد.([۵]) و به این دلیل عقلی نیز در وجوب نظر استناد می‌کنند: «خداوند، انسان را بر دیگر مخلوقات به خاطر داشتن عقل برتری داده و ادراک برای تدّبر امور است و غفلت، دلیلی برای تعطیلی عقل از استعمال است و نابود کردن این نعمت با تنبلی و اهمال است و بهترین راه، این است که عامل در آفرینش خود بیاندیشد و در اصل فطرتش تحقیق نماید و حال مبدأ و معاد خود را دریابد و راه صلاح و فساد را قبل از اتمام عمرش هم تشخیص دهد و به موارد سؤال و جواب توجه داشته باشد.»([۶])

معتزله به اجماع نیز استناد می‌کند که: «معرفت خداوند بنابر اجماع واجب است و این جز با نظر کامل نمی‌گردد و ما لایتِمُّ الواجبُِ الا بهِ فهو واجِب.»([۷])

موارد ذکر شده برخی از ادلۀ اصلی معتزله بود که بدان تمسک می‌جویند. إن‌شاءالله در ادامۀ بحث، به طور مفصل، ادلۀ آن‌ها مورد نقد قرار خواهد گرفت.

 

 

 

([۱]) زخرف/ ۲۳٫

([۲]) أحزاب/ ۶۷٫

([۳]) بقره/ ۱۱۱٫

([۴]) (صحیح): بخاری (ش۸۶و۱۸۴و۱۰۵۳و۷۲۸۷) / مسلم (ش۲۱۴۱) از طریق (وهیب بن خالى ومالک بن انس وابن نمیر) روایت کرده­اند: «عن هشام بن عروه عن امرأته فاطمه عن جدتها أسماء بنت أبی بکر انها قالت أتیت عائشه زوج النبی  صلی الله علیه و سلم حین خسفت الشمس فإذا الناس قیام یصلون وإذا هی قائمه تصلی فقلت ما للناس فأشارت بیدها نحو السماء وقالت سبحان الله فقلت آیه فأشارت أی نعم فقمت حتى تجلانی الغشی وجعلت أصب فوق رأسی ماء فلما انصرف رسول الله  صلی الله علیه و سلم حمد الله وأثنی علیه ثم قال ما من شیء کنت لم أره إلا قد رأیته فی مقامی هذا حتى الجنه والنار ولقد أوحی إلی أنکم تفتنون فی القبور مثل أو قریب من فتنه الدجال لا أدری أی ذلک قالت أسماء یؤتى أحدکم فیقال له ما علمک بهذا الرجل فأما المؤمن أو الموقن لا أدری أی ذلک قالت أسماء فیقول هو محمد رسول الله جاءنا بالبینات والهدى فأجبنا وآمنا واتبعنا فیقال له نم صالحا فقد علمنا إن کنت لمؤمنا وأما المنافق أو المرتاب لا أدری أی ذلک قالت أسماء فیقول لا أدری سمعت الناس یقولون شیئا فقلته.»

([۵]) ابن حزم، الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ۴/۶۸٫

([۶])محمّدبن سلیمان بغدادی، مطلع الاعتقاد فی معرفه المبدأ و المعاد، ص ۸٫

([۷]) ایجی، المواقف، ص ۲۹ ./- نک: نیشابوری، الغنیه فی أصول الدین، ص ۵۶-۵۵٫

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …