دیدگاه معتزله و ماتریدیه در مورد تقلید در اصول دین(۳)

همان‌گونه که اصحاب رضی الله عنهم نظر و استدلال نموده­ا‌ند و لکن به خاطر آشکار بودن این عمل از آنان روایت نشده، در غیر این صورت اصحاب رضی الله عنهم نسبت به خداوند تعالی و صفاتش جاهل بودند در حالی‌که آنان بهترین اُمت بودند که در میان انسان‌ها برگزیده شده‌اند.([۱]) البته آنچه واقعیت دارد، این است که پیامبر  صلی الله علیه و سلم و اصحاب رضی الله عنهم هرگز مکلفین را بر نظر و استدلال ملزم نکرده‌اند و ایمان مسلمانان را بدون سؤال از نظر و استدلال آنان پذیرفته‌اند. در قرآن‌کریم نیز آیاتی دلالت بر وجوب و نظر می‌کنند از جمله:

  1. ﴿وَقَالُواْ لَن یَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّهَ إِلَّا مَن کَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ تِلۡکَ أَمَانِیُّهُمۡۗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١١١﴾([۲]) «‏و گویند: جز کسی که یهودی یا مسیحی باشد هرگز (کس دیگری) به بهشت در نمی‌آید. این آرزو و دلخوشی‌های ایشان است (و جز مشتی یاوه و سخنان ناروا نمی‌باشد). بگو: اگر راست می‌گوئید دلیل خویش را بیاورید .»
  2. ﴿لِّیَهۡلِکَ مَنۡ هَلَکَ عَنۢ بَیِّنَهٖ وَیَحۡیَىٰ مَنۡ حَیَّ عَنۢ بَیِّنَهٖۗ﴾([۳]) «بدین وسیله آنان که گمراه می‌شوند با اتمام حجّت بوده و آنان که راه حق را می‌پذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد».
  3. ﴿إِنۡ عِندَکُم مِّن سُلۡطَٰنِۢ بِهَٰذَآۚ أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ۶٨﴾([۴]) «شما (ای مشرکان !) هیچ گونه دلیل و برهانی بر این (ادّعای خود) ندارید. آیا چیزی را به خدا نسبت می‌دهید که نمی­دانید؟!.» مفسران گفته‌اند: منظور از «سُلْطَانٍ» همان حجّت است؛ چون خداوند تعالی می‌فرماید: ﴿قُلۡ فَلِلَّهِ ٱلۡحُجَّهُ ٱلۡبَٰلِغَهُۖ﴾([۵])([۶]) «‏(ای پیغمبر !) بگو: خدا دارای دلیل روشن و رسا است.»

خداوند متعال در قرآن کریم، حجت و دلیل ابراهیم  علیه السلام در جدال با نمرود لعین را اینگونه بیان می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِی حَآجَّ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ فِی رَبِّهِۦٓ أَنۡ ءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡکَ إِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ رَبِّیَ ٱلَّذِی یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا۠ أُحۡیِۦ وَأُمِیتُۖ قَالَ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَأۡتِی بِٱلشَّمۡسِ مِنَ ٱلۡمَشۡرِقِ فَأۡتِ بِهَا مِنَ ٱلۡمَغۡرِبِ فَبُهِتَ ٱلَّذِی کَفَرَۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ٢۵٨﴾([۷]) «‏آیا با خبری از کسی که با ابراهیم دربارۀ (الوهیت و یگانگی) پروردگارش راه مجادله و ستیز در پیش گرفت، بدان علّت که خداوند بدو حکومت و شاهی داده بود (و بر اثر کمی ظرفیت از باده غرور سرمست شده بود)؟ هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگار من کسی است که (با دمیدن روح در بدن و بازپس گرفتن آن) زنده می‌گرداند و می‌میراند. او گفت: من (با عفو و کشتن) زنده می‌گردانم و می‌میرانم. ابراهیم گفت: خداوند خورشید را از مشرِق برمی‌آورد، تو آن را از مغرب برآور. پس آن مرد کافر واماند و مبهوت شد. و خداوند مردم ستمکار (مُصرّ بر تبهکاری، و دشمن حق) را هدایت نمی‌کند.» ‏ ‏

این گروه به این تمسک می‌جویند که پیامبر  صلی الله علیه و سلم با اهل کتاب، جدال نموده و بر آنان حجت و دلیل ارائه فرموده است. خداوند تعالی چنین می‌فرماید: ﴿إِنَّ مَثَلَ عِیسَىٰ عِندَ ٱللَّهِ کَمَثَلِ ءَادَمَۖ خَلَقَهُۥ مِن تُرَابٖ ثُمَّ قَالَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ۵٩ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ۶٠﴾([۸]) «‏مسئلۀ (آفرینش) عیسی برای خدا، همچون مسئلۀ (آفرینش) آدم است که او را از خاک بیافرید، سپس بدو گفت: پدید آی ! و (بی‌درنگ) پدید آمد. ‏ (این بیان دربارۀ آفرینش عیسی) حقیقتی است از جانب پروردگارت‌؛ پس از تردیدکنندگان مباش.» ‏و أصحاب رسول  صلی الله علیه و سلم در روز سقیفه مجادله کردند و جبهه‌گیری نمودند و تا حدی مناظره کردند که حق به اهلش داده شد و بعد از بیعت با ابوبکر  رضی الله عنه در مورد اهل رده با یکدیگر به مناظره پرداختند.

 

 

 

([۱]) نک: ابن عبدالبر قرطبی، جامع بیان العلم و فضله، ص ۱۲۲ و به بعد.

([۲]) بقره/ ۱۱۱٫

([۳]) أنفال/۴۲٫

([۴]) یونس/ ۶۸٫

([۵]) أنعام/ ۱۴۹٫

([۶]) نک: ابن عبدالبر قرطبی، جامع بیان العلم و فضله، ص ۱۲۲ و به بعد.

([۷]) بقره/ ۲۵۸٫

([۸]) آل‌عمران/ ۵۹-۶۰٫

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …