- آنچه به صورت صحیح نقل شده است با صریح معقول تعارض ندارد.
- عقل برای راهنمایی، مستقل نیست بلکه تابع شرع است و اگر در این زمینه مستقل بود، خداوند پیامبران را نمی فرستاد و کتاب ها را نازل نمی کرد. و سلف به این مهم امر کرده اند که چون شرع و عقل با یکدیگر در تعارض قرار گرفتند، مقدم داشتن شرع واجب است چراکه عقل تصدیق کننده شرع است در هر آنچه خبر می دهد، اما شرع عقل را در هر آنچه خبر می دهد، تصدیق نمی کند چنانکه علی بن ابی طالب می گوید: «اگر دین بر مبنای رای و نظر (شخصی) می بود، پایین خُف سزاوارتر به مسح کردن بود تا بالای آن؛ اما دیدم که رسول خدا روی خف هایش را مسح می کرد».[۱]
- نیاز عقل به نقل مانند نیاز چشم به روشنایی برای دیدن است.
- اما اگر عقل را اصل و متبوع قرار دهیم، کدامین عقل ها را ملاک و معیار یا داور یا نمونه و الگو قرار می دهیم؛ با این توضیح معلوم می شود که نمی توان تصدیق پیامبر را در آنچه خبر می دهد موکول به شرطی دانست و نیز نمی توان آن را موقوف به انتفای مانعی تصور کرد. مانند کسی که می گوید: آنچه بدان خبر داده شده را تصدیق نمی کنم تا اینکه آن را با عقل خود بدانم. که این ادعا کفری آشکار است و چنین شخصی با چنین ادعایی از جمله کسانی است که خداوند متعال در مورد او می فرماید: «وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آیَهٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ» (انعام: ۱۲۴) «و چون نشانهای برای آنها بیاید، میگویند: «ما هرگز ایمان نمی آوریم، مگر اینکه همانند آنچه به پیامبران الله داده شده، (به ما هم) داده شود». الله آگاهتراست که رسالت خویش را کجا قرار دهد».
اهل حق از جنس دلایل عقلی و نیز آنچه عقل صحت آن را می داند، عیبجویی نکرده و ایراد نمی گیرند، بلکه ایراد آنها متوجه مواردی است که مخالفان ادعا می کنند آنها با کتاب و سنت مخالف هستند. و از این مخالفات کندوکاو و فرورفتن عقل در امور غیبی می باشد. اموری مانند صفات الله متعال و افعال او (مانند استواء و نزول)؛ امری که خداوند متعال آن را اولین صفت را صفات متقین برشمرده است: «ایمان به غیب» خداوند متعال می فرماید: «الم * ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ» (بقره: ۱-۳) «الف. لام. میم؛ این کتابی است که هیچ شکی در آن نیست و مایه هدایت پرهیزگاران است. آن کسانیکه به غیب ایمان میآورند و نماز را بر پا میدارند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند».
و از این قبیل است عذاب قبر و نعمت آن و بهشت و دوزخ.[۲]
شیخ الاسلام ابن تیمیه می گوید: «چون کتاب و میزان (عقل) با یکدیگر در تعارض تصور شوند یکی از دو امر لازم می آید: یا فساد دلالت نصی که بدان استناد شده است لازم می آید چنانکه به عنوان مثال نص مورد نظر از معصوم ثابت نباشد یا اینکه بر آنچه تصور شده، دلالت نمی کند؛ یا اینکه فساد دلالت قیاسی که بدان استناد شده لازم می آید چنانکه ممکن است برخی از مقدمات آن یا تمام آن فاسد باشد. و الفاظ مجمل و مشتبه در قیاس به کار رفته باشد».[۳]
[۱] – ابوداود: ۱۶۲؛ ابن ابی شیبه در مصنف: ۱/۳۰؛ و شیخ آلبانی در صحیح سنن ابی داود: ۱۴۷ آن را صحیح دانسته است. و چنانکه حافظ بن حجر در بلوغ المرام: ۶۰ می گوید: اسناد این روایت حَسَن است.
[۲] – و همچون حدیث مگس که در بخاری و… آمده است.
[۳] – نگا: درء تعارض العقل و النقل: ۱/۱۴۸؛ شرح الطحاویه، ص: ۲۶۱؛ اعلام الموقعین: ۲/۴۷