مهمترین کتبی که پس از ابویوسف و محمد در مذهب احناف به رشتهی تحریر در آمدهاند
- «الکافی»: اثر حاکم شهید، محمد بن محمد بن احمد بن عبدالله (متوفی ۳۳۴ه . ق). این کتاب، مختصری از کتابهای شش گانهی «ظاهر الروایه» امام محمد میباشد.
سبب تألیف و نگارش این اثر، این بود که «حاکم شهید» مشاهده کرد که دانشپژوهان، به جهت طولانی و تکراری بودن مسائل مبسوطِ امام محمد، از خواندنش اعراض و رویگردانی میکنند، بدین جهت بر آن شد تا مختصری را از کتب محمد بن حسن، با حذف احکام و مسائل تکراری، برای خوانندگان و دانشپژوهانِ مسائل فقهی، ارائه نماید و حاصل کار وی، کتاب «کافی» از آب درآمد که براستی اصلی از اصول مذهب احناف به شمار میآید.
گروهی از علماء و فقهاء، به شرح و توضیح این کتاب پرداختهاند که میتوان از میان آنها به «شمس الائمه سرخسی» (که آن را در کتابش مبسوط شرح نموده است)، و «امام احمد بن منصور اسبیجانی» (متوفی ۴۸۰ ه . ق) اشاره کرد.[۱]
ابن عابدین گفتار بالا را اینگونه در قالب نظم به تصویر کشیده است:[۲]
و یجمع الست کتاب الکافی | للحاکم الشهید فهوالکافی | |
أقوی شروحه الذی کالشمس | مبسوط شمس الائمه السرخسی | |
معتمد النقول لیس یعمل | بخلفه ولیس عنه یعدل |
- «المنتقی»: اثر: «حاکم شهید». وی در این کتاب، نوادر مذهب را که از طریق روایات غیرظاهر، نقل شدهاند، گردآوری و تدوین نموده است و این کتاب، بعد از کتب امام محمد از کتب اصول مذهب به شمار میآید.
«حاجی خلیفه» میگوید:[۳] وقتی حاکم شهید، مسائل تکراری را از کتب محمد بن حسن حذف نمود، وی را در عالم خواب، ملاقات نمود که بدو میگوید: چرا با کتابهایم چنین کردی؟ حاکم شهید گفت: به جهت تنبلی و کسالت فقهاء (کتب شما را مختصر نمودم و مکررات و زوائد آنها را حذف نمودم.) با شنیدن این سخن، امام محمد ناراحت و خشمگین شد و چنین بد دعایی کرد: «قطعک اللهُ تعالی کما قطعتَ کتبی» خداوند متعال تو را چنان قطع کند که کتابهایم را قطع نمودی.
به همین خاطر، حاکم شهید در زمان ترکها به آزمایش الهی گرفتار آمد و بدست آنان از میان دو شق شد و شربت شهادت را نوشید.
- «المبسوط»: اثر «شمس الائمه، محمد بن احمد سرخسی» (متوفی ۴۹۰ه . ق). در حقیقت این کتاب شرحی برای کتاب «الکافی» حاکم شهید، میباشد. «شمس الائمه سرخسی»، این کتاب را در زندان بر شاگردانش دیکته و املاء نمود و شاگردان نیز آن را نوشتند و به رشتهی تحریر درآوردند.
دربارهی جایگاه و اهمیت این کتاب، علامه طرسوسی میگوید: مبسوطِ امام سرخسی، مرجع و منبعی است قابل اعتماد و قابل عمل، که بر مسائلش فتوا داده میشود و از زمرهی کتابهای معتبر، قوی، صحیح و مورد اطمینان میباشد که همه، به سوی آن گرایش دارند و مُعتمد علیه و مُفتی به، همه است.[۴]
و برخی از شعراء، پیرامون جایگاهِ والای این کتاب چنین سرودهاند:
علیک بمبسوط السرخسی اِنّه | هوالبحر والدّر الفرید مسائله | |
و لا تعتمد الّا علیه فانّه | یجاب بإعطاء الرغائب سائله |
اسباب و عواملی که امام سرخسی را بر تألیف و نگارش این کتاب واداشت، میتوان در چند چیز خلاصه کرد:
الف) اعراض و رویگردانی از فقه، به جهت کم همتی و تنبلی و کسالت، و اکتفا نمودن به مسائل اختلافی.
ب) پیچیدگی مفاهیم و معانی فقهی از طرف متکلمین و فلاسفه؛ چرا که آنها با واژهها و اصطلاحات کلامی و فلسفی خواستند تا معانی و مفاهیم فقهی را تشریح نمایند، بدین جهت، اصطلاحات کلامی را با مسایل فقهی درآمیختند، و این خود سبب پیچیدگی فقه (و دلسردی دانشپژوهان از فقه) شده بود.
ج) طولانی نمودن مسائل فقهی از طرف مدرسین و اساتید، با ارائهی نکاتی که هیچ بار فقهی نداشتند (و تمام اینها، دست به دست هم داده بودند تا دانشپژوهان را از تحصیل و فراگیری مسائل فقهی، محروم و دلسرد سازند؛ بدین خاطر، امام سرخسی دست به تألیف و نگارش «مبسوط» یازید)
خودِ امام سرخسی میگوید: «… با این شرایط، صلاح دیدم تا شرح «مختصر»[۵] (الکافی) را به رشتهی تحریر درآورم، و بر خود لازم گرفتم تا در بیان هر مسئلهای از مسائل فقهی، از معنی و مفهومی که (از بزرگان مذهب) نقل شده است، تجاوز نکنم.»
شیخ ابوزهره، پیرامون این کتاب میگوید: «مبسوط، کتابی است که از ظاهری زیبا، و عبارتی شیوا، و بیانی قوی و محکم، برخوردار است که در آن، هیچگونه پیچیدگی و در هم آمیختگیای مشاهده نمیشود و قیاسهای دقیق و عمیق را با عباراتی واضح و روشن (برای خوانندگان) بیان میکند.»[۶]
نکته: چند تن از بزرگان احناف، دارای کتابهایی با عنوان «مبسوط» هستند؛ از جمله: «ابویوسف»، «محمد بن حسن شیبانی» [مبسوط محمد بن حسن، با عنوان «الاصل» نیز شناخته میشود.]، «مبسوط جرجانی»، «مبسوط خواهرزاده»، «مبسوط شمس الائمه حلوانی» و «مبسوط ابوالیسر بزودی»
و هر زمان که «مبسوط» بصورت مطلق استعمال گردد مراد از آن «مبسوطِ علامه سرخسی» میباشد.[۷]
- «بدائع الصنایع»: «اثر: علاء الدین، ابوبکر بن مسعود کاسانی» (متوفی ۵۸۷ه . ق).
این کتاب، شرحی برای کتاب «تحفه الفقهاء»، اثر: استادِ علامه کاسانی، یعنی «شیخ علاءالدین سمرقندی» (متوفی ۵۳۹ ه . ق) میباشد.
وقتی شیخ کاسانی، شرح «تحفه الفقهاء» (یعنی بدائع الصنایع) را بر استادش عرضه نمود، اعجاب و تحسین استادش را برانگیخت، و استادش نیز به پاس این تلاش زیبا و شرح شیوا، دختر فقیه و دانشمند خویش (فاطمه) را به نکاحش درآورد، و «بدایع الصنایع»را نیز بعنوان مهرش، قرار داد. بدین جهت علمای معاصر علامه کاسانی میگویند: «شَرَح تُحفتَه وتَزَوّج اِبنَتهُ» یعنی: علامه کاسانی، کتاب «تحفه الفقهاء» علاءالدین را تشریح کرد و دخترش را نیز به ازدواجش درآورد.
«فاطمه»، دختر علامه علاءالدین سمرقندی، «تحفه الفقهاء» را حفظ بود و مسائل مذهب را به زیبایی هر چه تمام، نقل مینمود و با پدر و شوهرش نیز فتوا میداد و گاهی اوقات با فتوای شوهرش (علامه کاسانی) به مخالفت میپرداخت و وجهِ صواب را بدو نشان میداد. و هر وقت که فتوایی صادر میشد، خط و مهر وی و پدرش، در پایین برگهی استفتاء حک بود و پس از اینکه با علامه کاسانی ازدواج نمود، خط و مهر وی و شوهرش، زینتبخش مسائل استفتایی بود.[۸]
- «شرح فتح القدیر»: اثر: «کمال بن همام، محمد بن عبدالواحد» (متوفی ۸۶۱ه . ق).
این شرح، از جملهی بزرگترین شروحات کتاب «هدایه» میباشد. نویسندهاش پیش از تکمیل آن، دار فانی را وداع گفت، بدین خاطر «شمسالدین احمد بن قودر»، معروف به قاضیزاده (متوفی ۹۸۸ ه . ق)، شرح این کتاب را از «کتاب الوکاله» شروع کرد و به تکمیل رساند و عنوانش را «نتایج الافکار فی کشف الرموز و الاسرار» نهاد.
- «البحر الرائق، شرح کنز الدقائق»: اثر «زین العابدین بن ابراهیم بن نجیم المصری» (متوفی ۹۷۰ه . ق)
- «حاشیه رد المختار، علی الدر المختار، شرح تنویر الابصار»،معروف به «حاشیه ابن عابدین»: اثر «محمد امین»، مشهور به ابن عابدین.
- «البنایه فی شرح الهدایه»: اثر «ابومحمد، محمود بن احمد عینی»، نویسندهی کتاب «عمده القاری شرح صحیح البخاری». وی به سال ۷۶۲ه . ق، دیده به جهان گشود و در سال ۸۵۵ ه . ق، چشم از این جهان فروبست.
وی کتاب «البنایه» را تقریباً در ۹۰ سالگی به رشته تحریر درآورد.[۹]
[۱]– کشف الظنون ص ۱۳۷۸
[۲]– رسم المفتی ص ۲۱
[۳]– کشف الظنون ص ۱۸۵۱
[۴]– رسم المفتی ص۲۰
[۵]– مختصر همان «الکافی» است چراکه نویسندهاش [حاکم شهید ] آن را ازکتب ظاهر الروایه مختصر نموده است.
[۶]– ابوحنیفه: حیاته وعصره ص ۲۱۹
[۷]– رسم المفتی ص۲۱
[۸]– «مفتاح السعاده » تألیف «طاش کبریزاده»(۲/۲۷۳)
[۹]– الفوائد البهیه ص۲۰۷