خداوند متعال میفرماید:
﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ عُزَیۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِۖ ذَٰلِکَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡۖ یُضَٰهُِٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبۡلُۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ ٣٠﴾ [التوبه: ۳۰].
«یهودیان میگویند: عزیر پسر خدا است، و مسیحیان میگویند: مسیح پسر خدا است. این سخن آنان است که با زبان میگویند: (این گفتار) آنان مانند گفتار کسانی است که قبلاً کافر شدهاند. خداوند آنان را نابود کند؛ چگونه بازداشته میشوند»؟
ابن عطیه در تفسیر این آیه گفته است: از آثار بیشتر اندیشمندان فهمیده میشود که (تنها) گروهی از یهودیان این سخن را بر زبان راندهاند نه همهی آنان. ابن عباس رضی الله عنهما هم گفته است: چهار نفر از رهبران دینی یهود یعنی سلّام بن مشکم، نعمان بن أبی اوفی، شاس بن قیس و مالک بن صیف این سخن را گفتهاند. نقاش هم گفته است: از یهودیانی که این سخن از آنان نقل شده است هیچ کس باقی نمانده و همه منقرض شدهاند[۱].
قرطبی در تفسیر این آیه گفته است: لفظ ﴿ٱلۡیَهُودُ﴾ در این آیه عام است ولی منظور از آن عدهی خاصی است، چون همهی یهودیان این سخن را نگفتهاند. همانطور که در آیهی ﴿ٱلَّذِینَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ﴾ [آلعمران: ۱۷۳]. لفظ ﴿ٱلنَّاسُ﴾ عام است و همهی مردم را میرساند ولی منظور از آن شخص خاصی است (که این سخن را به پیامبر صلی الله علیه و سلم و اصحاب گفته است)، چون بدیهی است که همهی مردم این سخن را نگفتهاند. در آیهی فوق هم چون بزرگان یهود این سخن را گفتهاند و گفتار بزرگان درمیان مردم شهرت دارد، این سخن به تمام یهودیان نسبت داده شده است[۲].
در تفسیر «روح الـمعانی» آلوسی هم آمده است: کسانی که گفتهاند عزیر پسر خدا است، پیشینیان قوم یهود بودهاند نه همهی آنان ولی به همهی آنان نسبت داده شده است، چون اگر عدهای از یک قوم مرتکب کار زشتی شدند، معمولاً به همهی آنان نسبت داده میشود. عدهای هم گفتهاند: گروهی از یهودیان مدینه از جمله سلام بن مشکم، نعمان بن أبی أوفی، شاس بن قیس و مالک بن صیف قائل به این سخن بودهاند. (در ادامه) آلوسی میگوید: به هر حال این سخن با توجه به فرمودهی خداوند در میان یهودیان شایع بوده است و اینکه عدهای از آنان آن را به طور کلی رد کرده و عدهای هم گفتهاند منظور از اینکه میگوییم: عزیر پسر خدا است، این است که احکام دینی را برای ما توضیح داده است، اعتباری ندارد[۳].
در «تفسیر فتح البیان» هم این اقوال نقل شدهاند[۴]. و اما در «تفسیر الـمنار» چنین آمده است: کسانی که این سخن را گفتهاند بعضی از یهودیان مدینه بودهاند و شاید قبل از آنها هم کسان دیگری این سخن را بر زبان جاری کرده باشند ولی به ما نرسیده باشد. از ابن عباس رضی الله عنهما نقل شده که گفته است: سلام بن مشکم، نعمان بن اوفی، ابوأنس، شاس بن قیس و مالک بن صیف خدمت پیامبر صلی الله علیه و سلم آمدند و گفتند: ما چگونه از شما پیروی میکنیم در حالی که قبلهی ما را ترک کردهای و معتقد نیستی که عزیر پسر خدا است؟ پس ما هم در تفسیر این آیه روایت ابن عباس را میپذیریم[۵].
پس از مجموع گفتههای مفسران میتوان نتیجه گرفت که کسانی که گفتهاند عزیر پسر خدا است، برخی از علمای معتبر یهود و پیروانشان بودهاند ولی چون این سخن درمیان یهودیان شیوع پیدا کرده و آنان در مقابل آن سکوت اختیار کرده و سکوت هم نشانهی رضایت است، به همهی آنان نسبت داده شده است، چون کسی که راضی به سخن کفرآمیز باشد همچون گویندهی آن کافر محسوب میشود.
[۱]– تفسیر ابن عطیه: ج ۶، ص ۴۶۱٫
[۲]– تفسیر قرطبی: ج ۸، ص ۱۱۶٫
[۳]– تفسیر آلوسی: ج ۱۰، ص ۸۱٫
[۴]– فتح البیان: ج ۵، ص ۲۸۱٫
[۵]– تفسیر الـمنار: ج ۱۰، ص ۲۸۴٫