- بقلم/ دکتر عادل شدی
پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم پس از رسیدن به مدینه پایههای اساسی و بنیادی دولت نوین اسلامی را مستحکم کردند. و از جمله کارهایی که در این زمینه انجام دادند، امضاء معاهده و میثاق عدم تجاوز و تعدی و مساوات حقوق شهروندی با یهودیان مدینه بود. ولی یهودیان عقرب صفت نتوانستند عادت نیش زدن خویش را ترک کنند، و پس از مدت زمان بسیار کوتاهی شروع کردند به خیانت به آنچه در معاهده بر آن اتفاق صورت گرفته بود. و با مکر و نیرنگ و دو روئی و خیانت خویش ثابت کردند که نمیتوانند همشهریان مناسبی برای مسلمانان مدینه باشند.
یهود بنی قینقاع گروهی از یهودیان بودند که چون پیامبر و مؤمنان را درگیر غزوه بدر دیدند، خواستند بازویی نشان داده قدرت خود را برخ مسلمانان بکشند. برخی از آنها زنی مسلمان را در بازار مورد آزار و اذیت قرار داده، جلوی مردم لباس از تنش کشیدند. آن زن مظلوم جیغ و داد سر داد. شخصی از مسلمانان صدای او را شنیده، خواست بدادش رسد که در درگیری یکی از یهودیان متجاوز کشته شد. یهودیها با دیدن این صحنه برآشفتند و مرد مسلمان را کشتند.
پس از اینکه پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم از غزوه بدر بازگشت، یهودیها را خواست تا قضیه را روشن کرده، حل و فصل کنند. ولی آنها با شدت با پیامبر برخورد کردند، تا جائیکه معاهده را جلوی پیامبر انداختند و برای جنگ آماده شدند. رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز برای مقابله با آنها آماده شد.
مسلمانان برای مدتی آنها را در محاصره قرار دادند. یهودیان چون راه گریزی برای خود نیافتند، و مطمئن شدند که از آتش این معرکهای که بپا کردهاند جان سالم بدر نخواهند برد، از پیامبر خواستند تا به آنها اجازه دهد پس از تسلیم مال و ثروتشان، زن و فرزندانشان را گرفته از مدینه خارج شوند.
پیامبر که با خونریزی شدیدا مخالف بود، از آن گرگهای درندهای که توبهای جز مرگ نداشتند، درگذشت، و با پیشنهادشان موافقت کرد. پس از بیرون رفتن یهود بنی قینقاع از دژهایشان اسلحههای بسیار زیادی که آنها برای جنگ با مسلمانان در انبارهایشان جمع کرده بودند به غنیمت مسلمانان درآمد.
یهود بنی نضیر گروه دیگری از یهودیان مدینه بودند که در سال چهارم هجری به معاهده خیانت کرده، نقشه ترور پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را کشیدند.
در سال چهارم هجری بنا به یکی از بندهای معاهده در مورد مشارکت در دیه (خون بها) پیامبر نزد آنها رفت. آنها در یک باغی گرد هم آمده نقشه قتل پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را ترتیب داند، و قرار گذاشتند یکی از پهلوانانشان بنام عمرو بن جحاش سنگ آسیابی را از پشت بام بر سر پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم بیندازد.
خداوند متعال به پیامبرش خبر داد، تا فورا از منطقه خطر دور شود. پیامبر نیز بلا فاصله به مدینه برگشتند. و برای گوشمالی دادن یهودیان آمادگی گرفتند.
رسول خدا صلی الله علیه وسلم زندگی این حیلهگران بدطینت را نیز به آنها بخشید، و تنها دستور داد از مدینه خارج شوند. چون خائن و غدار لیاقت همشهری بودن با مسلمانان را ندارد. آنها نیز آنچه مال و ثروت داشتند را بر ۶۰۰ شتر گذاشته، خانههایشان را ویران کرده، به خیبر رفتند.
اما یهودیان بنی قریظه پس از نقض معاهده، با لشکر کفر و احزابی که برای جنگ با مسلمانان ـ در غزوه خندق ـ آمده بودند هم پیمان شدند تا اسلام را از مدینه ریشه کن سازند. پس از آنکه خداوند احزاب را شکست داده، دماغشان را بزمین مالید و لشکرشان با ذلت و خواری بسوی مکه بازگشت، پیامبر با سه هزار تن از یارانش برای تنبیه کردن بنو قریظه حرکت کردند. مسلمانان مدتی آنها را محاصره کرده، در تنگنا قرار دادند.
وقتی یهودیان از هر جهت نا امید شدند، و دریافتند جزای خیانت بزرگشان چیزی جز مرگ نخواهد بود، حاضر شدند تسلیم شوند. و هر آنچه “سعد بن معاذ” در حق آنها قضاوت کند را بپذیرند.
“سعد بن معاذ” یکی از برجستهترین یاران پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم بود که خیانت در برابر خدا و رسولش را به هیچ وجه نمیتوانست از هیچ کس تحمل کند. و با وجود اینکه با یهودیان میانه بسیار خوبی داشت، پس از آن خیانت بسیار بزرگ آنها چنین قضاوت کرد:
تمام مردانی که قدرت جنگ دارند کشته شوند، زنها و بچهها و مال و ثروتشان به غنیمت گرفته شود. جنگجویانشان که بر علیه مسلمانان سلاح خیانت بدوش گرفتهاند، و به آنها در سختترین روزهای جنگ از پشت خنجر زدند بجز تعداد کمی که مورد بخشش قرار گرفتند کشته شدند.
البته این قضاوت را خود یهودیان انتخاب کردند. آنها از شدت کینه و بغضی که با پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم داشتند نخواستند پیامبر در حقشان قضاوت کند. و چون روابط نزدیکی با اوسیها داشتند، سردارشان “سعد بن معاذ” را برای قضاوت انتخاب کردند، به گمان اینکه شاید با آنها به نرمی برخورد کند. ـ و شاید گمان میکردند چون سعد آنها را ببخشد سایر مسلمانان بخصوص قبیله خزرج که قبل از اسلام با اوسیها دشمنی داشتند، بر علیه این قضاوت بشورند و آتش فتنه در بین مسلمانان شعلهور شود ـ.
یهودیان پس از آنکه تورات را تحریف کردند، در آن گنجانیدند که باید اسیران را کشت، و سعد نیز با آنها طبق دستور کتابی که برای خود نوشته بودند برخورد کرد.
در سفر العدد، در تورات تحریف شده یهودیان (الاصحاح ۳۱/ ۶ ـ ۳۵ ) آمده است: بنی اسرائیل زنها و بچههای “مدیان” را به کنیزی گرفتند. و تمام اموال و چهارپایان و حیواناتشان را به تاراج بردند، و تمام شهرها و همه دژها را با مردمانشان به آتش کشیدند.
چون خبر به حضرت موسی رسید بسیار خشمگین شده گفت: آیا همه زنها را زنده رها کردهاید؟ الآن همه پسرها را بکشید، و همه زنهایی که شوهر کردهاند را سر ببرید، و تنها کودکان و دخترانی که شوهر نکردهاند را برای خودتان زنده نگه دارید!!
البته بدون شک این ساخته و پرداخته یهودیانی است که تورات را تحریف کردهاند، و از اینکه خدای ناکرده بگوئیم حضرت موسی (علیه السلام)؛ پیامبر و فرستاده خداوند چنین دستور کشتار جمعی و قتل عام وحشتناکی را صادر کرده به خدای بزرگ پناه میبریم، این دستور زائیده عقلهای تشنه به خون و فطرت ددمنش یهودیانی است که تورات را مطابق هوی و هوس خود نگاشته بر علیه اسیرانشان چنین حکمی صادر کردهاند([۱]).
([۱]). نگا: رحمه للعالمین، ص/ ۱۲۵ ـ ۱۲۶، و لباب الخیار ص/۵۹، ۶۷، ۷۳٫