اختلاف مورد نظر در اینجا اختلاف عقیده ایست که در میان مسلمانان بروز کرده است. این دگراندیشی ها در قالب نظریات نوپیدایی که با اعتقادات صحابه رضی الله عنهم در تضاد بود، نمودار گشت. اما این نظریه پردازانِ جدید تعدادی انگشت شمار بودند. بعداً آیندگانی همانند: خوارج، شیعه و قدریه از آنان دنباله روی کردند. این نوآوری های اعتقادی در مدارس فکری عقیده ای و در اوایل عصر عباسیان متبلور شد. سپس رشد و نمو و شاخ و برگ پیدا کرد و گروه های فراوانی از قبیل معتزله، کلابیه، اشاعره، ماتریدیه، و مرجئه و… به آن مبتلا شدند.
سلفیتِ قبل از اختلافات، همان سلفیتِ ایمان از منظر صحابه رضی الله عنهم و تابعین که به ایشان نزدیک بودند، می باشد. تابعینی که ایمان را از کتابِ الله متعال و سنت رسول صلی الله علیه و سلم و مستقیماً از اصحاب رضی الله عنهم فرا می گرفتند. آنان که قبل از برداشت شخصی خویش از قرآن و سنت، فهم صحابه را بر تصورات ذهنی خود ترجیح می دادند.
ِسلفیت بعد از اختلافات، ایده و تصمیماتی بود که سلفی ها بعد از پیدایش اندیشه ی اختلافِ اعتقادی، اتخاذ نمودند. به عنوان بهترین نمونه برای این مُدل، می توان به جبهه گیری امام احمد بن حنبل در مقابل معتزله در جریان مخلوق بودن قرآن، اشاره کرد. سلفیتِ بعد از اختلافات، در تألیفاتی که مسایلِ اعتقادی اختلافیِ آن در میدان فکری، از نظر انتخاب، دسته بندی و پژوهش، بر مبنای عصر رسول رضی الله عنهم بنا شده بود، تجلّی پیدا کرد.
پس سلفیتِ پیش از اختلافات در نزد صحابه رضی الله عنهم ، اسلام را در لباسِ مقابله با جاهلیتِ محضی که اعتقادات آن قبل از ظهور اسلام به ارث رسیده بود، به نمایش می گذاشت. و سلفیتِ بعد از اختلافات، فهم و برداشت پاک و درستِ اسلامی در مواجهه با روش های خارج از باورهای صحابه رضی الله عنهم که از قرآن و سنت گرفته شده بود را، به نمایش می گذاشت.
پس سلفیت قبل از اختلافات یعنی بازگشت به قرآن و سنت با فهم نسل اول(صحابه رضی الله عنهم) و بی نیازی از تحقیق و بررسی آراء اعتقادی در بین امت. آن هم بعد از پراکندگی و زیاد شدن جریانات فکری. چنان که علمای سلفی در ردّ بر مخالفین در اصول عقیده، و بیان انحرافات و دوری آنان از حق، کتاب هایی را به رشته ی تحریر در آورده اند.
و سلفیت بعد از اختلافات یعنی قبول نوشته ها و دیدگاه های علمای سلفی در عصرهای بعد از اختلاف، و استفاده از این آثار در شناختِ میزان انحرافات و گمراهی فرقه ها ی مخالف این انحرافات که گاهاً ریز بوده و بر برخی از مردم پوشیده مانده است.
با توجه به این که برخی از علما و متفکرین هیچ توجهی به تفاوت ها و اشتباهاتِ فرقه های منحرف از روش اهل سنت و جماعت و عقیده سلف ندارند، یا بنا بر عدم اطلاع کافی از حجم این انحرافات و تاثیر مخربِ آن، آن را بی اهمیت شمرده اند، تمام این موارد بعد از بروز اختلافات بیان می دارد که باید به نوشته ها و رویکرد سلفی ها که فرقه های منحرف را رد نموده و روش و اعتقاد آنان را نقد و انتقاد می کند، اهمیت به-سزایی داده شود.
گفتار و مقولات فرقه های منحرف، باعث ازدیاد کتب عقیده شده است و به بسیاری از علوم اسلامی از قبیل سنت، تفسیر، فقه، لغت و حتی به موضوعِ ادب و رقایق هم سرایت کرده است و بدون استثنا طلاب علم در بحث و پژوهش های خود به آن بر خواهند خورد. لذا بر طلاب علم است که بر نوشته های ائمه ی سلفی در باب عقیده، اشراف کامل داشته باشند تا بتوانند مطالب درست از نادرست، حق از باطل و سنت از بدعت را تشخیص دهند.
آنچه باعث تقویت این مطلب می گردد این است که:
۱- عموم مطالبی که سلفی های قبل از اختلافات آن را بیان داشته اند در برخی جریانات عقیده ای مجمل و کلّی است. زیرا در دوره ی ایشان بسان دورانِ بعد که اوضاع وخیم شد، نیاز به شرح و بسط مسایل عقیده-ای نبود. اوضاع وخیم و بدی که سلفیِ بعد از دوران اختلافات را بر آن داشت تا در راستای حفظ عقیده ی مسلمانان و عدم خروج ایشان از عقیده ی سلف، مفصلاً وارد بحث های عقیده شوند.
۲- دعوتگران منحرف، مخالفانِ عقیده ی صحابه رضی الله عنهم – که از کتاب الله و سنت یاری می-جستد- نمی خواستتند از درِ مخالفت با قرآن و سنت و گفتار سلف صالح برآیند؛ چرا که در این صورت مسلمانِ معتقد و پایبند به کتاب و سنت بر مبنای فهم سلف صالح، به راحتی از آنان کناره می گرفت. لیکن آنان تظاهر کردند که در دفاع از اسلام خشمگین می شوند و با رغبت کامل الله متعال را در اسماء و صفات منزه و پاک می دارند و طعنه زنان دینی را رد می کنند. و چنان شواهد، علل و توجیهات فراوانی بیان می دارند که شخصِ نا آگاه از نوشته ها و گفتارِ علمای سلفی که نسل در نسل نسبت به انحرافات و تاثیرات مخرب این افراد روشنگری کرده اند، به اشتباه خواهد افتاد.
اما عموم مسلمانان که به صورت تخصصی به تحصیل علوم دینی نمی پردازند، باید سلفیت قبل از اختلافات به آنان عرضه شود. تا عقیده سلف برایشان ثابت شده و پایدار بماند. هرگز نباید مسایل اختلافی و نظریات فرقه های منحرف به آنان آموزش داده شود. این کار باعث می شود که اگر نظریه ی مخالف اعتقاداتِ سلف بر آنان عرضه شود، یا خودشان در معرض چنین افکاری واقع شوند، محفوظ بمانند.